1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. تطبیق من ادرک بر حج و توزیع وقت نماز

تطبیق من ادرک بر حج و توزیع وقت نماز

    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=2452
  • |
  • بازدید : 60

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

دیروز بیان شد ارتکازی که مشهور از قاعده من ادرک دارند[1]این است که در عالم انشاء بین رکعات صلات با توقیت صلات رابطه طرفینی می باشد. شارع در این توزیعش  به مقامات مختلف، یک واحدی را در نظر گرفته است.

یک توزیعش را دیروز عرض کردم که واحدِ تطبیق دادن اجزای صلاة بر اجزای وقت ، رکعت است. در مراحل دیگر ممکن است که به طور دیگری باشد. مثلا وقتی شما وقت اشتراکی ظهر را در نظر بگیرید روی مبنای اشتراک می گویید ازچهار رکعت زوال شروع می شود تا چهار رکعت غروب. اما اگر ترتیب نماز ظهر و عصر را در نظر بگیرید واحد شمارش آن، هشت رکعت، هشت رکعت است؛ یعنی ظهر و عصر با هم به عنوان دو واجب مترتب بر هم از هشت رکعت اول تا هشت رکعت آخر میرود و لذا به آن چهار رکعت آخر می گویید وقت اختصاصی است.

شاگرد : برای این نماز بی نهایت ظرف متصور میشود، چهار رکعتی که از زمان ساعت 2 شروع شده است خودش هم فرض کنید چهار دقیقه طول میکشد، چهار رکعتی که از زمان دو و سه ثانیه، دو و چهار ثانیه شروع شده است تا آخر… .

استاد : بین زوال تا غروب بی نهایت ثانیه است؟

شاگرد : تقسیم بی نهایت می شود دیگر

استاد : تقسیم بی نهایت است ولی ثانیه ها بی نهایت نیست.

اصل پیکره زمان و حرکت طوری است که به جزء لا یتجزی می رسد. کم متصل قار را اگر پیوست دار پذیرفتیم تا بی نهایت میرود. مانند خط. اما در کم متصل غیر قار یعنی حرکت از قدیم ده‌ها پارادوکس مطرح بوده است؛ حرکت را اگر بخواهید تا بی نهایت تقسیم کنید اصلا حرکت موجود نمیشود، ریخت حرکت ریختی است که از یک طرف میدانیم هست، از طرف دیگر اگر بخواهد محقق باشد باید به یک آخرین گام پایه موج برسد. اگر حرکت یک نحو تموجی باشد یک پایه نهایی میخواهد ، نمی شود بگوییم تا بی نهایت برویم و همین کم متصل قار ادامه پیدا می کند؛ این یک مسامحه ای هست در تعبیر. علی ای حال بی نهایت نیست.

درست می فرمایید، تعداد زیادی از افراد متصور است که از زوال تا غروب باشد. ولی اگر این دقت ها را کنار بگذاریم، و  همین طور روی اتیان متعارف مردم بخواهیم توزیع کنیم ،  هر کاری را که مردم تصمیم بگیرند انجام دهند فاصله هایی که بینشان مفروغ است ، واحد های زمانی دارد، واحد های صلاتی دارد، به واحد های صلاتی رکعت می گوییم .

بررسی قاعده من ادرک در حج؛ تعمیم و کبرویت در ارتکاز فقها

قاعده من ادرک ، مورد دیگری هم دارد؛ شبیه همین لفظ و شاید معنایش هم یکی باشد. البته در قسمت معنایش نمی شود زود حرف زد ولی لفظش که شبیه هم است ؛ من ادرک المَشعَر در حج جالب است که اصحاب همین کار را کرده اند. همین من ادرکی که در صلات انجام داده اند همان جا هم انجام داده اند.

 

برو به 0:05:00

یعنی یک من ادرکی، برای کامل بوده است. یک من ادرکی هم، برای عبد  بوده است. که به طفل هم سرایت دادند. اگر طفلی ادراک کرد مشعر را حج وی، حجة الاسلام است ؛ مرحوم صاحب جواهر فرمودند:

«و إن بلغ الصبي أو أعتق العبد قبل الوقوف بالمشعر فوقف به أو بعرفة بالغا أو معتقا و فعل باقي الأركان أجزأ عن حجة الإسلام، و كذا لو بلغ أو أعتق و هو واقف عند علمائنا أجمع» و هو الحجة، مضافا إلى تظافر الأخبار «1» بأن من أدرك المشعر أدرك الحج. كما تسمعها إن شاء الله فيما يأتي في حكم الوقوفين بعرفة و المشعر، و خصوص المورد فيها لا يخصص الوارد، بل المستفاد منها و مما ورد في العبد هنا و نحو ذلك عموم الحكم لكل من أدركهما من غير فرق بين الإدراك بالكمال و غيره، و من هنا استدل الأصحاب بنصوص العبد على ما نحن فيه مع معلومية حرمة القياس عندهم،فليس مبنى ذلك إلا ما عرفته من عموم الحكم المستفاد من النصوص المزبورة.[2]

 

خصوص المورد لا یخصص الوارد؛ چرا؟ موردش این بوده که چون مکلف بوده است وارد شده است. بل المستفاد منها و مما ورد فی العبد؛ در عبد نص داریم؛ «مَن اَدرک» کلی نیز برای افراد معمولی که حاجی و بالغ هم باشند ،داریم؛ دیر کرده یا عذری پیش آمده و خلاصه به مشعر رسیده است. این نمونه ها موارد متعارفش میباشد؛ شما میخواهید به بچه ای که نه دیر کرده و نه عذری داشته سرایت دهید؟ انعقاد حج برای او به نحو استحباب بود و تکلیف نداشت. حالا که ادرک المشعر میگویید این حجش حجة الاسلام است!

نکته ی مقصود من این است که سریعا میفرماید من غیر الفرق بین الادراک و الکمال و من هنا استدل الاصحاب بنصوص العبد علی ما نحن فیه( طفل و مجنون)  بنصوص العبد مع معلومیة حرمة القیاس عندهم. فلیس مبنا ذلک الا ما عرفته من عموم الحکم المستفاد من النصوص المزبورة. در من ادرک در اصل عموم شک داریم. من ادرک یعنی در حج واجب، به احرام بستن نرسید ، دیر شد ،عذری آمد_ محصور و مسدود و… _ بعد خلاصه رسیدیم ادرک المشعر؛ وقتی در اصل عموم برای طفلی که حجش را ندبا شروع کرده است شک داریم ، نمی توانیم بگوییم عموم دارد.

ایشان می گویند اصحاب عموم را اجرا کردند! خیال میکنی اینجا یک نحو تنقیح مناطی زائد بر تمسک به عموم وجود دارد. و لذا اگر اصحاب این کار را نکرده بودند همین جور اجازه نداشتند از اینجا به آن جا بروند. عمل آن ها پشتوانه این فرد است. چه طور شده که اصحاب از آن عموم نصوص ، عبد و سایر کاملین به طفلی که در بین حج مستحبی بالغ میشود و ادراک مشعر میکند ،سرایت دهند؟

صحبت سر این است که مثل همین من ادرک انجام شده یا نشده است؟ اگر هم انجام شده، حیثش چیست؟ در ما نحن فیه در مورد حائض عرض کردم  اگر یک رکعت به آخر وقت مانده او طاهر شود ، نماز بر او واجب است و اگر انجام هم نداد باید قضا کند. جالب است! همین مطلب را در مستمسک راجع طفل هم گفته اند.

إذا بلغ الصبي في أثناء الوقت وجب عليه الصلاة إذا أدرك مقدار ركعة أو أزيد … لعموم دليل التكليف بالصلاة من غير مخصص. مع عموم:«من أدرك ركعة ..» .[3]

 

یک مقدار را ادراک کند کافی است؛ همان حرفی که برای حائض عرض کردم.  این صبی که تکلیف نداشت و نمازی بر او واجب نبود . از طرفی وقتی بالغ می شود تنها یک رکعت وقت دارد. نماز ظهر کامل( چهار رکعت) تمام شد ؛ وقتی برای آن ندارد. وقتی بالغ می شود که فقط یک رکعت نماز وقت دارد.  حالا با تیمم یا با طهارت نماز بخواند؟ در حائض گفتند باید یک رکعت را با طهارت مائیه درک کند چون ظاهر الادله این بود. البته محل کلام بود. در مساله بلوغ طفل فرمودند: لعموم التکلیف بالصلاة من غیر مخصص مع عموم من ادرک. ببینید چطور اصل عموم در اینجا مشکوک است ؛ با این که این طفل مکلف نبوده و وقت نماز چهار رکعتی گذشته و تنها یک رکعت را میتواند در وقت درک کند ، چرا باید بخواند؟ لعموم دلیل تکلیف به صلات. اول الکلام این است که وقت چهار رکعت نماز رفت از کجا برای طفل میگویید لعموم تکلیف؟ عموم اینجا اصل شمولش مشکوک است. بعدش هم می گویند عموم من ادرک هم شامل اوست. دلیل تکلیف عام است این بچه را می گیرد من ادرک هم عام است. دوتایش به همدیگر ضمیمه میشوند.

خیلی جالب با همین دو ضمیمه کار را تمام کردند. حالا سوالی که در حائض بود اینجا مهمتر مطرح است ؛ این صبی که در اثناء وقت بالغ شد باید نمازش را بخواند اما با طهارت ترابیه یا با طهارت مائیه؟ خب دلیل شما که هر دویش را می گیرد؛ بگویید لعموم تکلیف به صلات و عموم من ادرک. حالا هم ضیق وقت است. من ادرک و عموم تکلیف به تو می گویند باید نماز بخوانی  پس تیمم کن و بخوان. بعدا عرض میکنم در حائض هم این می آید ؛ اصلا ادله باب حیض ناظر نیست به اینکه اگر وقت طوری است که با تیمم می توانی انجام بدهی دیگر بر تو واجب نیست ؛ برای حائض احتیاط یا بالاتر از احتیاط وجود دارد و طبق فتوای مشهور  اگر تنها با تیمم میتواند بخواند باید بخواند و اگر تیمم نکرد و نخواند باید قضا کند ؛ حائضی آخر وقت پاک شد، تنها یک رکعت با تیمم فرصت دارد ، می گویید ادله ناظر نیست به یک رکعت آخر وقت؟ ببینید ادله را . حضرت میفرمایند وقتی برای نماز ظهر و عصر وقت دارد غسل کند و بخواند. آیا این تعبیر غسل کند و بخواند یعنی به آن جایی که فقط برای تیمم وقت دارد ناظر نیست؟ ادله را ملاحظه کنید خیلی روشن است. اصلا ادله حائض که باید در آخر وقت نمازش را بخواند ، از من ادرک صحبت نکرده است، وارد این فضا نشده است. من ادرک حکم خودش را می آورد و به حائض می گوید یک رکعت را درک کردی بسیار خب حالا نماز بخوان؛ ادله ضیق وقت میگوید تیمم کن و بخوان. چرا میگویید طهارت باید مائیه باشد؟ هیچ دلیلی ندارد. بنابراین این هم یکی دیگر از فروضاتی که می بینید اصحاب چه کار کردند. حالا این بلغ الصبی فی اثناء الوقت پی جویی نکردم در کتب قدما از قدیم تا حالا که اذا بلغ الصبی فی اثناء الوقت ولو ادرک رکعة بر او واجب است.

شاگرد : من ادرک المشعر همان فرمایش کبری و اصطلاح حکومت آن جا هم هست؟ همین تیپ روایات را زیاد داریم؛ درمورد نماز جماعت ، نماز جمعه و … .

استاد : مثال زدم برای فرمایش شما ببینیم این که مشهور اصحاب در این دو من ادرک یک نحو توسعه ای دادند برای این است که در ارتکاز خودشان یک وحدت و طریق المسالتین_ که صاحب جواهر گفته اند_ دارند؟ و لو آگاهانه هم نباشد می دیدند که در این دو، جای توسعه وجود دارد یا نه؟ این خیلی مهم است.

شاگرد :عرضم این است که این عبارت را چند جا داریم؛ من ادرک در صلات جمعه ، در بحث مشعر و … . اگر در آنجا حکومت برداشت شد خودش می تواند قرینه ای باشد بر اینکه این جا هم حکومت است اما اگر نه، آن جا هم حتی به آن رسیدیم که کبری است ؛ دیدیم محور حجی که حتی برای مضطر است، بقاء روز مشعر است؛ مثلا یک حداقلی برای آنجا و یک رکنی تعیین شده است و بقیه واجب هستند؛ اگر همان تصمیم آن جا را ارائه کردیم اینجا خیلی موید می شود که اینجا هم همان است یعنی میخواهم بگویم آن جا هم کمک می کند.

استاد : حتی برای نماز جمعه شبیه این موارد را داریم. اصل بر این است که ناظر به فضای امتثال باشد یا اصل این است که ناظر به فضای انشاء باشد؟ اگر در فضای امتثال باشد خیلی نمی شود تعمیم داد. اما اگر ناظر به فضای انشاء باشد این دلیل از نحوه انشاء حکم کشف میکند. وقتی از نحوه انشاء کشف کرد و ما فهمیدیم که آن حیثیت ملحوظه در انشاء چه بوده است، تعمیم بلامانع واضح میشود.

شاگرد :  برای صبی در الجامع للشرایع و قواعد الاحکام ذکر شده است. اذا طهرت الحائض او النفساء أو أفاق المجنون أو بلغ الصبی و قد بقی من الوقت قدر الطهارة و صلاة رکعة وجبت علیه.

استاد : ببنید وقت الطهار اعم از مائیه و ترابیه است!

شاگرد : طهارت برای وجوب، موضوعیت دارد؟

استاد : مشهور گفتند صرف ادراک رکعت کافی نیست بلکه باید با شرائط باشد. عده ای دیگر سایر شرایط را هم به آن اضافه کرده اند. لذا در عروة سه گام برداشته میشود.

 

برو به 0:15:32

شاگرد : برای کسانی که امکان کسب طهارت را ندارند مثل کسی که در برف مانده است.  آیا میگوییم آن جا وجوب نمی آید؟

استاد : برای فاقد طهورین، این بحث از نظر ضوابط استدلالی سنگین است. مشهور در فاقد طهورین میگویند نماز ندارد؛ الصلاه لاتترک بحال را هم برای جایی میگیرند که میخواهد امر مولی را امتثال کند یعنی باید امری باشد تا لاتترک بها.  الصلاة لا تترک بها و لو فی حال الحیض؟ نماز به این مهمی که اساس دین است را حائض تا ده روز نمی خواند .

شاگرد : پس چطور درباره غریق میگویند برای او وجوب می آید.

استاد : او اگر وضو دارد باید بخواند؛ اگر ندارد اول الکلام است. در آب نمی تواند نه تیمم کند و نه وضوء بگیرد. اگر توانست  به نحوی که شرایط وضو برقرار شود، مانعی ندارد. وضوی اضطراری فروضی دارد و لو در فروعش صریح نیامده باشد ؛ آن جای خودش حساب دارد.

اگر وضو داشت تکلیف هست اما اگر فاقد طهورین بود تکلیف نیست. مثلا از ظرافت کاری ها و مسائل نزدیک به هم که جزو سوالات امتحانی است این است  که کسی خاک تیمم دارد اما نجس است، دیگری خاک پاک دارد ولی دستش نجس است و به هیچ وجه نمی تواند تطهیر کند ، وظیفه اش چیه؟ این مساله فرق میکند؛ اگر خاک نجس است، فاقد الطهورین است، طبق مشهور نماز ندارد. اما همانی که خاک پاک دارد ولی دستش نجس است و نمی تواند تطهیر کند ، باید با همان دست نجس تیمم کند و نمازش را بخواند. چقدر فرق می کند ؟! یعنی فاقد طهور نباید باشد ؛ نه این که دستش نجس باشد؛ موضع وضوی او اگر نجس باشد با اینکه فاقد طهورین باشد متفاوت است.

البته مشهور متاخرین از نظر فتوی، همه احتیاط دارند ؛ احتیاط دارند که فاقد الطهورین _ برخلاف مشهور قدماء_ نمازش را بخواند و احوط این است که بعدا هم قضا بکند. ولی مشهور قدماء این است که فاقد الطهورین نماز ندارد و قضا هم ندارد. مثل حائضی که امر ندارد آن هم ندارد. قول مشهور قابل خدشه است. در فاقد الطهورین، اصلا طهارت شرط تکلیف نیست؛ تکلیف آمده و بالفعل شده است؛ طهارت شرط مکلف به است. شرط واجب است؛ چرا می گویند تکلیف نداشته است؟ حائض اصل شرط تکلیف را ندارد اما فاقد الطهورین شرط مکلف به را ندارد. اینها قابل مناقشه هستند که سر جایش بحث میکنیم.

خلاصه برای طفل می گویید طهارت شرطش است یا سایر شرایط هم شرط است؟ سه گام بر میدارد؛ اول می گویند قدر متیقنش آن جایی است که وقتی طفل بالغ شد هم فرصت یک رکعت و هم زمان طهارت مائیه و هم فرصت سائر شرایط_ تحصیل ساتر و تطهیر ساتر و… _ را داشته باشد.

احتیاط بعدی این است که اگر برای سائر شرایط وقت ندارد اما فقط برای طهارت مائیه _غسل یا وضو_ و یک رکعت نماز وقت دارد نماز را احتیاطا بخواند.

گام سوم این است که حتی اگر برای طهارت هم وقت نداشت ولی فقط برای یک رکعت وقت داشت، احوط این است که نمازش را بخواند و اگر نتوانست بعدا قضا کند. این گام سوم احتیاط است در عروه هم دارد.

احتیاط نهایی این است؛ حتی اگر یک لحظه از وقت را درک کرد؛ بالغ شد مثلا به پایان وقت یک ثانیه مانده است و فقط اندازه یک سجده یا یک رکوع فرصت دارد، احتیاط این است که چنین طفلی نمازش را قضا کند ولی فعلا آن چه که مشهور است طهارت است به اضافه سایر شرایط . فتوای نوع الان و شهرت در فقه بر این است.

بلاریب اینجا فضای علمی خیلی خوبی است. چون فهم اصحاب موید و پشتیبان پیشرفت در بحث است جایی که آن ها تجرید و تنقیح نکردند ، محل اقتحام در هلکه است باید خیلی صبر کرد تا فضای علمی برای همه واضح باشد اما الان اینجا  با یک صحنه ای مواجه هستیم که همه اصحاب فتوا دادند و من ادرک همه جا آمده است.

موارد دیگری که خیلی جالب هم هست وجود دارد. مرحوم آقای حکیم من ادرک را حتی در نافله شب آورده اند. در جلد پنجم صفحه ١٢٠ سید می فرمایند:

مسألة إذا طلع الفجر و قد صلى من صلاة الليل أربع ركعات أو أزيد أتمها مخففة ‌و إن لم يتلبس بها قدم ركعتي الفجر ثمَّ فريضته و قضاها و لو اشتغل بها أتم ما في يده ثمَّ أتى بركعتي الفجر و فريضته و قضى البقية بعد ذلك‌.

 

اگر فجر طالع شد و اذان صبح گفتند،فقط چهار رکعت نافله شب را خوانده باشد، میتواند بقیه اش را هم بخواند اما اگر چهار رکعت را نخواند نمیتواند نماز شب بخواند و باید برود نافله صبح را بخواند سپس نماز صبحش را بخواند و آن نوافل شب را بعدا قضا کند.

اما لو اشتغل بها؛ اما اگر چهار رکعت نافله شب را نخوانده ولی دو رکعتش را شروع کرده است، اذان گفتند نمازش را قطع نکند و ادامه بدهد ولی بقیه اش نوافل را بعد از نافله فجر و نماز صبحش قضاء کند.

به چه دلیل اگر چهار رکعت خواند، مجاز است ادامه بدهد اما اگر چهار رکعت نخواند و تنها یک رکعت خواند نمیتواند ادامه دهد؟ مرحوم حکیم میفرمایند:

هذا ظاهر إذا كان قد صلى ركعة، لعموم:«من أدرك».أما لو لم يصل ركعة فينبغي أن يكون حكمه حكم ما لو لم يتلبس أصلا.

 

میفرمایند خیلی روشن است که اتم ما فی یده اذا کان قد صلی رکعة لعموم من ادرک ؛ ببینید من ادرک را در کجا آورده اند؟ در کسی که چهار رکعت نافله شب را باید بخواند تا برای ادامه مجاز شود اما اگر چهار رکعت را نخواند مجاز نیست ادامه دهد. قدر متیقنش فضیلتاً مجاز نیست ادامه بدهد. بسیار خب! اما حالا که یک رکعت را شروع کرد چرا باید رکعت دیگر را نیز بخواند و تمام کند؟ میفرمایند اینجا قاعده من ادرک جاری است. قبل از اذان فجر یک رکعت خوانده و من ادرک او را می گیرد.

در ادامه یک اشکالی به سید میگیرند اما لو لم یصلی رکعه فینبغی أن یکون حکمه حکم ما لو لم یتلبس اصلا. سید فرمودند اگر اصلا نمازش را شروع نکرد بعدا قضا کند ، اگر در نماز وارد شد اتم ما فی یده. مرحوم حکیم میفرمایند اگر یک رکعت را خواند و اذان گفت قبول داریم که نمازش را نباید قطع کند زیرا مصداق قاعده من ادرک است اما اگر کمتر از یک رکعت را خوانده باشد ، نمیتواند نمازش را ادامه دهد . از این که ذهن ایشان من ادرک را اینجا آورده اند معلوم میشود یک درک لطیف و ناخود آگاه و ارتکازیی از من ادرک داشته اند؛ میدیدند . جاری شدنش در اینجا ناشی از  قاعده بودن آن است. قاعدیتش از کجا آمده است؟ از این که گوینده کلام قصد داشته بین وقت با رکعت رابطه طرفینی برقرار کند ؛ در اینکه توزیع کند این را بر او ، نه این که یکی را محور قرار دهد. رابطه توزیعی داشته است . پس هر کجا چنین چیزی بیاید از لوازم عقلی کار است نه از لوازم انشائی آن.

 

برو به 0:24:36

شاگرد : توزیعی که میفرمایید مرحله اول است یا یک گام قبل میباشد؟ یعنی وقت یک امر تبعی برای نماز است؛ لازمه عقلی نماز است یعنی نماز که تشریع میشود خدا می گوید نماز چیست؟ یک رکعت است یا چهار رکعت؟ اولا نماز یک رکعت تعیین شده است بعد در مرحله توقیت ، آن وقت با هم به این شکل توزیع می شود. این مقدمات را میخواهد .

استاد : یعنی همانی که من اول مباحثه عرض کردم اگر فرصت شد توضیحش هم میدهم.

تبیین انشاء صلاه به‌صورت  توزیع رکعت بر وقت

ببینید مساله توزیع چند جور می تواند باشد چون توزیع به این نحو از لوازم عقلیه انشاء است نه این که انشاء جدا نیاز داشته باشد. ملازمات غیر مستقله چه بود؟  عقل از کار شارع لازم گیری می کند . اگر شارع فرمود دو را به اضافه دو کن تا چهار شود ، شما می گویید چهاری که از امر شارع حاصل شده است، زوج هم هست. می گویند شارع که فرموده است چهار شد این چهار تعبدی است و شاید زوج نباشد. این جور نیست که اصل زمینه اش تعبدی بوده است. این که چهار زوج است این لازمه عقلی خود چهار بودن چهار است . حالا وقتی میگویم خداوند متعال بین الزوال الی الغروب یک رکعت نماز اصلی را واجب قرار داده است ، عقل یک توزیع منطقی انجام می دهد. سپس چون مردم قدر این رکعت را نمی دانستند خدای متعال چه کار کرده است؟ فرض الله را دو رکعت نماز قرار داده است. درست شد؟ فوری متفرع می شود براین کار اضافه. اول یک رکعت بود مرحله بعد فرض الله دو رکعتی بود که چون مردم حق یک رکعت را ادا نمی کردند. خدای متعال دو تا رکعت قرارداد بعد از آن  فوری این لازمه عقلی این توقیت نماز دو رکعتی بین الحدین یک لازمه عقلی پیدا میکند که دو رکعت دو رکعت بر افراد طولی توزیع می شود. واحد ما دو رکعتی میشود؛ همین جا فرض السنة پیش می آید. یعنی نماز ظهر می شود چهار رکعت، نماز مغرب می شود سه رکعت، فوری لازمه فرض السنة یک توزیع با واحد چهار رکعتی چهار رکعتی میشود. این طور نیست که یک انشاء جدایی باشد ؛ اگر این طور ذهن شریفتان را پیش ببرید خیلی از این ادله با هم قابل جمع است چون در طول هم هستند. اگر اصل نماز یک رکعت بوده است در طولش فرض الله دو رکعت میشود و کمتر از دو رکعت نداریم .  بعد فرض السنة و فرض النبی که سه رکعت و چهار رکعت شده در طول آن فرض الله است و لذا فرض السنة در فقه احکام خاص خودش را دارد. در طول هم هستند منافاتی ندارد؛ حال که منافاتی ندارند به دلیل نگاه می کنیم و به اقتضای تناسب حکم و موضوع میفهمیم هر دلیل برای کجاست. من ادرک رکعة مربوط به آن کبرایی که در مرتبه بالا و عالم ملاک و انشاء میباشد. دو رکعت دو رکعت هم موارد خاصی است که احکام جدا دارد و مربوط به انشاء نیست. اگر بگوییم وقت اختصاصی ظهر چهار رکعت است و وقت اختصاصی عصر چهار رکعت آخر وقت است، معلوم میشود با واحد چهار رکعت چهار رکعت تطبیق داده اند.

علی ای حال خلاصه عرض من این است که ارتکاز و فهم و تنقیحی که مشهور از قاعده من ادرک کرده اند این است که انشاء توقیت صلات به نحو تطبیق و توزیع وقت با واحد رکعت بوده است . وقتی این را فهمیدند دیگر از نظر ضمیر ناخود آگاه دلشان جمع است که روی قاعده ای که مولا به دستشان داده است واحد اصلی برای احکام شارع رکعت است.

خب حالا این قاعده در طفل می آید یا نه؟ ما می گوییم میزان در توزیع اگر با واحد رکعت باشد، چرا تکلیف نیاید؟ تکلیف می آید زیرا اصل تکلیف یک رکعت بود ؛ یک رکعت از همه نماز ها اوجب بود و چون قدرش را نمی دانستند گفتند فرض الله حداقل دو رکعت باشد. دوباره برای تتمیم او فرض السنة آمده است پس اصل تکلیف محورش بر درک رکعت میباشد. طفل وقتی مکلف بالفعل شد آن توزیع اصلی برای وقت نماز هم برای او صادق است؛ می تواند تیمم کند یا وضو بگیرد و نماز را بخواند.  لذا مشهور گفته اند اذا بلغ الصبی اثناء الوقت بمقدار الرکعة… . ارتکاز هم کاملا موافق است؛ مولی می فرماید ای طفل زود باش نمازت را بخوان. چرا زود باش بخوان؟ چون توقیت اول در عالم انشاء با واحد رکعت بود، طفل هم آن واحد را دارد، تیمم یا وضو هم میتواند بگیرد .

در نظر شریفتان باشد و ببینید در کلمات فقها تصریح به این که اگر صبی بالغ شد ولی فقط تیمم میتواند کند وجود دارد یا نه؟

شاگرد : در تعابیر مع جمیع الشرایط را داشتند .

استاد : مشهور همین را گفتند. حتی غیر از طهارت مشهور میگوید سایر شرایط را هم داشته باشد. خب کدام طهارت ؟ مثلا سایر شرایط را دارد و فقط متمکن از طهارت ترابیه است، اینجا چجور است؟  می خواهم ببینید تصریح فقها به اینکه صبی و لو وقت برای تیمم دارد باز بر او واجب است را پیدا میکنید.

با این توضیحی که عرض کردم لازمه فهم مشهور و آن تنقیح و تلطیفی که در قاعده من ادرک انجام داده اند_ که حتی عموم تکلیف را هم به آن ضمیمه می کنند و شک در تحقق عموم ندارند_  این است که طفلی که وقت تیمم دارد واجب است نماز بخواند و اگر نخواند باید قضا کند. کما اینکه لازمه اش این است که آن حائض هم اگر نزدیک مغرب پاک شد و تنها به اندازه تیمم وقت دارد ، باید تیمم کند و نمازش را بخواند و اگر نخواند باید قضا کند .

شاگرد : در اول وقت هم این توزیع باید یک رکعتی باشد؟ اول وقت گفته اند یک لحظه هم درک بکند از لحاظ وضعی اش مشکلی پیش نمی آید. اگر بخواهیم به این کلام کبرویا نگاه کنیم، باید ملاک را یک لحظه بدانیم . با توجه به ادله اول وقت یک لحظه یک لحظه اگر وقت را تعریف کنیم ، برای اینکه صدق نماز در وقت کند کافی است.

استاد : بله . در این که دلیل آن لحظه چیست و چرا گفته اند حرفی است . ولی من ادرک رکعة …

شاگرد : آخر وقت وارد شده است!

 

برو به 0:32:27

استاد : بله یعنی الان آن فضای یک رکعت وقت را درک کرده است، وارد در آنِ قضا شد، نماز مستوعب نشده بود. آخر وقت اگر یک  رکعت گذشت دیگر هیچی، رکعت گذشت اول وقت رکعت باقی است که. البته دو تا حرف هست. اصل جواب اولی است که عرض کردم که آن لحظه دلیل خاص و نص داشته است. طبق آن نص مطلب را گفته اند که جای خودش ولی  روی حساب من ادرک تفاوت اول وقت با آخر وقت این است که در آخر وقت، اگر فرصت کمتر از یک رکعت شد دیگر  صدق یک رکعت وقت منتفی میشود. اما در اول وقت به رکعتی که دارد می آید ادراک کرده است. لذا ممکن است بگوییم صدق درک رکعت در اول وقت با آخر وقت فرق می کند.

شاگرد : ولو اینکه نماز نخوانده …

استاد : ولی وارد شده چون دارد می آید و این طور نیست که فوت شده باشد. آخر وقت، رکعت رفت اما اول وقت دارد می آید. آمدنی است که فوت نشده است ؛دارد میآید و لو او استفاده ای که از آن رکعت اول می کند بخشی از آن است.

شاگرد : حتی اگر  شرایط را هم درک نکند یعنی شرایط وضو و اینها را نتواند درک نکند بالاخره ادرک رکعة من الوقت و لو اینکه یک لحظه ای از نمازش را بخواند یعنی از لحاظ درک وقت نماز توانست یک رکعت را درک کند .

استاد : بله حائضی را فرض بگیریم که ابتدا طاهر بود و وضو هم داشت؛ برای نماز آماده بود. زوال که شد به اندازه یک رکعت فرصت داشت نماز بخواند ، آیا نیاز دارد که قضا کند یا نه؟ برای اول وقت شهید فرمودند لازم است فقط اجماع مخالف او بود. در روضه بود یا مسالک .

شاگرد : در کتاب مسائل ابن طی [4]دارد که لو طهرت الحائض أو بلغ الصبی و قد بقی من الوقت قدر التیمم دون الغسل أو الوضوء هل یجب علیه الصلاة مع الاهمال القضاء أم لا البته جوابی نگفتند و سراغ مساله بعدی رفتند.

استاد : علی ای حال عرض کنم این که تیمم بکند و بخواند ، جواب نداده اند شاید چون نسخه نبوده است.

شاگرد : نمی دانم حالا نسخه شان مشکل دارد چون بعضی سوال هایش را جواب داده ند بعضی هایش را جواب نداده اند.

استاد : این را اصلا جواب ندادند؟

شاگرد : نمی دانم حالا نسخه یک طوری بوده خط ناخوانا بوده چون کتاب مستقلی هم چاپ نشده است کتاب ینابیع الفقهیة در مجمع کتاب ها این را چاپ کرده است. آن چیزی که در مجموع اینجا انعکاس پیدا کرده است همان مسائل ابن طی در همین کتابش هست.

استاد : علی ای حال طبق تنقیح و تعمیمی که صورت گرفته، این طورطفل و حائض نمازشان را اگر تیمم هم داشتند باید بخوانند اگر نخواندند باید قضا کنند. حالا بعدا بیشتر فکرش کنیم یک دلیل محکم تری پیدا میشود که بگوید طهارت ترابیه کافی نیست و باید طهارت مائیه باشد ؛ حتی طبق قدر متیقن بخواهیم جلو برویم با وجود این تعمیمی که دادند، قدر متیقن دیگر جایی ندارد بلکه این طرفش قوی میشود که بر من ادرک هم ضیق وقت صادق است.

شاگرد : اول وقت را دوباره توضیح میدهید؟ این وجوب برایش می آید .

استاد : در اول وقت اجماع هست بر اینکه در اول وقت باید مقدار چهار رکعت و سایر شرایط را داشته باشد و یک رکعت کافی نیست. شهید فرموده اند: اگر اجماع نبود صرف عنوان ادرک رکعه ،اول وقت را هم میگیرد.

عده ای میگفتند کلمه ادرک برای آخر کار است؛ دَرَج بالا رفتن است و دَرَک پایین رفتن. از نقطه صفر شروع کنید و بالا بروید می شود درجات. از همان نقطه مبدا پایین بروید می شود درکات. فی الدرک الاسفل من النار. لذا ادرکه یعنی از پشت سر، از عقب ، از پایین دارد به او میرسد. حالا عده این جور گفتند . شهید می فرمایند نه! شاهد هم می آورند می گویند کلیت ندارد؛ اول وقت، وسط وقت هم ادرک صادق است. [5]

شاگرد : حائضی یک رکعت را در اول وقت درک کرده است ، این یک رکعت را انجام میدهد و در اثنای نماز حائض میشود اینجا میگوییم تکلیفش را انجام داد ؟

استاد : مشهور میگوید وقتی در یک رکعت بعد از زوال در اثناء نماز حائض شد ،کشف می شود که از اول واجب نبوده است و نمازش قضا هم ندارد ؛ وضو داشت اول وقت فوری نماز را بست یک رکعت نماز خواند حائض شد. درست؟ این کشف میشود که این نماز بر او واجب نبوده و قضا هم ندارد ، رها کند.

شاگرد : پس چطور میگوییم آن طرف اگر یک رکعت را درک کرد این وجوب برایش آمده است اگر نخواند حتما باید قضا کند؟

استاد :  فتوای مشهور با بحثش چیز دیگری است.  من ادرک این جا را میگیرد لذا و لو باید نمازش را قطع کند اما بعدا باید قضا کند چون ادرک رکعة اما مشهور گفته اند که نه! همین جا قطع میکند و کشف میشود که از اول تکلیف نداشته است.

حالا فقط یک نگاهی هم بکنید در همین جلد 5 صفحه 453 راجع به اینکه اگر خانه غصبی باشد و یک رکعت وقت دارد و در حال خروج و … فرع خوبی است. آن هم فکر بکنید برای اینجا کمک می کند.

 

والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطیبین الطاهرین.

 


 

[1] دیروز آخر مباحثه عرض کردم یک احتمالی بود من ادرک به نحوی که اساسا درکی که مشهور از آن داشتند  درک ارتکازی ای بوده است.

[2] جواهرالکلام؛ ج 17،ص٢٣٠

[3] مستمسک العروه الوثقی؛ج 5 ص170

[4] . متوفای 855 قمری.

[5] . شاگرد : ما فکر می کردیم ازماده ادراک است. درک کردن شما الان بردید در فضای چی؟ درجات پایین

استاد : میگویند ادرک فقط برای اخر کار باشد ادراک کردی فلان عالم را یعنی آخر عمرش را دیدی اما اگر یک کسی  اولش باشد خود اینکه ادراک هم نیل است نیل چه جوری است؟  بل ادراک علمهم فی الآخِر. ادرکه یعنی ناله. هر جور نیلی ادراک است؟ یا نه؟ ادرکه ای ناله یعنی از جایی رفت به طرف درک و او را نیل به او پیدا کرد. نه اینکه رفت بالا او را پیدا کرد. بل ادارک علمهم فی الاخرة کانه می رود ته جهنم آونجاست که آن وقت  همه چیز را میفهمد به خلاف کسی که درجات را  معراج. عروج می کند می رود درجات را که طی می کند؟ نه آن ادراک نیست مثلا یک تعبیر دیگری حالا هر چی بیاورید که درجات را برود به مقصد برسد

 

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است