1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(١٢۴)- بررسی فجر صادق و کاذب درهیات قدیم و...

درس فقه(١٢۴)- بررسی فجر صادق و کاذب درهیات قدیم و برخی مباحث جدید نسبت به فجر کاذب(2)

    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=19275
  • |
  • بازدید : 299

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

ادامه بررسی نجومی فجر کاذب

و أوّل وقت صلاة الصبح، طلوع الفجر الصادق المعترض المنتشر في الأُفق المبان به الخيطان، دون الكاذب الصاعد. و هذا بحسب الفتوىٰ و النصوص من المسلّمات، فلا تترتّب الأحكام المعهودة من الصلاة و الصوم قبل ذلك.[1]

فرمودند که وقت نماز صبح طلوع فجر صادق است که «المعترض المنتشر فی الأفق المبان به الخیطان دون الكاذب الصاعد.» که فجر کاذب عمودی است. نمی‎دانم شما هر کدام راجع به عرض‎های دیروز من پی‎جویی کردید یا نه؟  چیز جدیدی اگر دیدید به ما بگویید که فجر کذب چگونه است؟ مسأله محو شدن فجر کاذب هم صاحب جواهر هم اشاره کردند در نصوص هست که بینش تا فجر صادق محو می‎شود ولو در عبارت عروه نبود و برنمی‎آمد این در نصوص هست و صاحب جواهر هم گفتند. فقط در این چیزهایی که رنگ بحث‎های فقهی ندارد دیگر نشد من ادامه بدهم که ببینیم آن‎هایی که سپیده کاذب را مطرح کردند ZoDICAL LIGHT نور منطقة البروجی را گفته بودند این دیگر نشد من مراجعه کنم و سروقتش یادم می‎رفت که ببینم خود آن‎ها این مسأله محو شدن را و این که وقتی که این نور منطقة البروجی دیده می‎شود خورشید چقدر زیر افق است؛ این خیلی مهم است. اگر یک دفعه یک نیم ساعتی فرصت کردید من گاهی می‎خواهم اما دوباره یادم می‎رود که آن ZoDICAL LIGHT نور منطقة البروجی که دیده می‎شود قبل از طلوع خورشید چند درجه خورشید زیر افق است که این دیده می‎شود؟ فجر نجومی که همان فجر شرعی است که ما می‎گوییم هجده درجه است؛ هجده درجه که خورشید زیر افق هست فجر صادق است، خبر اگر مثلاً ببینیم نوزده درجه، بیست درجه روی حساب این که بعداً هم معلوم می‎شود خورشید در هر وقتی چند درجه بالا می‎آید حدود می‎شود حساب کنند که بگویند فاصله بین فجر کاذب با صادق چقدر می‎شود؟ آیا جایی گفتند که این نور منطقة البروجی چقدر خورشید زیر افق است؟

شاگرد: چند دقیقه‎ای که این را پژوهش کردم آن جایی که ملاک ساعات شرعی کشور است در دانشگاه تهران است، آن جا هفده و هفت دهم گفته بود.

استاد: آن برای این است که طلوع فجر را ده دقیقه این طرف آوردند. هجده درجه همان طلوع فجر نجومی قدیم بوده بعد گفتند هجده درجه دیده نمی‎شود مقداری بالا آوردند؛ این که شما می‎گویید درست است یعنی روی حساب محاسبه می‎گویند وقتی خورشید هفده و مثلا سه دهم دقیقه کم کردند که همین حدود نه دقیقه‎ای می‎شود که من عرض کردم. چون نه دقیقه را عقب آوردند دیگر از آن هجده درجه مرسوم قدیم کم نشده است. این برای فجر صادق است و این هم به این جهت است که نه دقیقه کم کردند.

شاگرد: آن جا هم یکسری توضیحات برای فرق بین فجر صادق و کاذب داده بود که این قدر شبیه روایت بود که من واقعًا شک کردم که شاید این را از روی روایت گرفتند.

استاد: بله من این را در چیزهای سنی‎ها هم جلوتر دیدم. در تابستان بود آن آقا از کپنهاگ پایتخت دانمارک می‎فرستاد می‎خواست برای روزه‎شان …

شاگرد: ظاهراً فنلاند هست که خیلی بالاست.

استاد: دانمارک و فنلاند و سوئد یکی از این‎ها بود که ظاهراً یک فیلمی از کپنهاگ فرستاده بود که نزدیک به هم بودند و سوالات خوبی داشت و خیلی مبتلا بودند. آن وقت بعضی آدرس‎های سنی‎ها را می‎داد که آن‎ها هم راجع به این‎ها بحث کرده بودند که مثلاً مراجعه بشود؛ من که مراجعه می‎کردم آن‎ها هم در چند تا از بحث‎های مختلفی بود و تاکیدشان صبغه نصوص و سر رساندن آن‎ها داشت. یک بحث‎هایی که تطبیقی کامل باشد اگر هم من دیدم الان یادم رفته است که نصوص را با این بحث‎هایی که کاملاً با این بحث‎هایی که بعضی نظر به نصوص ندارند و اصلاً مسلمان نیستند که تطبیق بدهند که تجربیاتشان چیست و با نصوص چطور تطبیق پیدا می‎کند من یادم نمی‎آید که آن‎ها هم داشتند یا نه.

شاگرد: قاعدةً گفته بود فجر کاذب عمودی است، فجر صادق افقی است، فجر کاذب از بین می‎رود، فجر صادق از بین نمی‎رود و این طوری چیز کردند.

استاد: من در مرجع‎های غیرفقهی از بین رفتنشان را من برخورد نکردم؛ اصل این که نور منطقة البروجی به صورت کمربند کل آسمان را می‎گیرد، آن نقطه مقابلش که یک دایره بیضی‎مانندی نور مخالف هست، نور مخالف یعنی درست نقطه مقابل خورشید یک خورشید خیلی کم نور هست؛ مثلاً خورشید زیر کره زمین نیست؟ درست نقطه مقابل آن جایی که خورشید زیر کره زمینِ ماست، در آسمانِ ما نقطه مقابلش دقیقاً یک نقطه گرد مانند کوچکی درست 180 نور مخالف …

شاگرد: یعنی نورش را از خورشید می‎گیرد؟

استاد: بله. یعنی بازتاب نور خورشید در غبار کیهانی است؛ غباری که در منظومه شمسی موجود هست … حالا این غبار چیست و چطوری است؟ نمی‎دانم. برای آن سیاره‎ای که بین زمین و مریخ می‎گویند متلاشی شده آن هم علی ای حال باید یک انعکاساتی داشته باشد، این غیر از غبار است. آن دیگر حالا چطوری است نمی‎دانم.

 

برو به 0:06:47

شاگرد: بین مریخ و مشتری می‎گویند …

استاد: بین مریخ و مشتری از بین رفته یا بین مریخ و زمین؟

شاگرد: آن که من می‎گویم نگفته بود یک سیاره‎ای … نه! آن سیارک‎هایی که بین مریخ و مشتری هستند …

استاد: بین زمین و مریخ!

شاگرد: آن چه که من دیدم بین مریخ و مشتری گفته بود. وقتی در مدارشان به خورشید که نزدیک‎تر می‎شوند حرارت خورشید هر بار که این‎ها در مدارشان به خورشید نزدیک‎تر می‎شوند یک مقدار یخ‎ها و گازها از این‎ها جدا می‎شود؛ یعنی همین طور در فضا منتشر می‎شود. نوشته بود یک عامل مهمی در غبار کیهانی یا همین چیزی که در منظومه هست .

استاد: شاید این‎ها از آن‎هایی باشند که پس نزدیک خورشید می‎شوند و دور می‎روند شبیه مدار  این ستاره‎های دنباله‎دار. ستاره‎های دنباله ‎دار در یک مدار بیضی خیلی با قدرت وسیع سال‎ها می‎روند و برمی‎گردند حتی بیرون از منظومه شمسی می‎روند؛ از عجائب کار است.

شاگرد: وارد منظومه هم می‎شوند؟

استاد: بله دیگر، ستاره‎ های دنباله‎ دار چند طور هستند؛ نزدیک خورشید می‎آید دور می‎زند، آن قدر نزدیک می‎شود که گاهی از ستاره عطارد نزدیک‎تر می‎رود، دور می‎زند ولی بعد که برمی‎گردد می‎رود می‎رود با فاصله بسیار دور از منظومه بیرون می‎رود.

شاگرد: تعبیر دنباله‎دارها هم نوشته بود.

استاد: دنباله ‎دار هالی یکی بود که ما کوچک بودیم آمد؛ نشد من بروم ببینم؛ می‎گفتند مثل مثلاً یک تیرک ده سانتی می‎رود. آمد نزدیک شد، نزدیک زمین که شد معلوم شد همه جا گفتند که تا 76 سال طول می‎کشد تا دور بزند. از عجائب است.

شاگرد: همین طوری بعضی شب‎ها آدم از این‎ها می‎بیند. تا حالا ده بیست بار در شب‎ها دیدم که تکه کوچکی حرکت کرد.

شاگرد2: شهاب مانند بوده است.

استاد: شهاب که آن … نیازک! نیازک سنگ‎ هایی هستند که وقتی وارد این می‎شوند اکسیژن موجود است، زیاد داغ که شدند آتش می‎گیرند و می‎سوزند. دنباله‎دار ستاره است که از دور دراز است مثل یک لامپ مهتابی است، آن وقت که نزدیک می‎شود یک سر دارد، بقیه‎اش هم که یک گازهایی در دنباله‎اش هست و آن رفت و برگشتش عجیب است و از مسائل مهمی که دانشمندان در این مسائل نجوم داشتند این است که از نظر قواعد علمی هم ثابت کنند که این چطوری است و چه کار می‎کند که این قدر نزدیک می‎آید و دوباره دور می‎زند تا آن دور می‎رود؛ این‎ها فرق می‎کند. ستاره دنباله‎دار با آن چیزهایی که شما می‎فرمایید دو باب است.

شاگرد: این که می‎فرمایید این نور منطقة البروج است، منطقة البروج در هیئت قدیم بوده، الان هم مطرح می‎شود؟

استاد: بله. هیئت قدیم با حالا از حیث رصد خانه‎ها هیچ تفاوتی ندارد؛ فقط تحلیل این که واقعیتش چطوری است تفاوت دارد. آن وقت می‎گفتند که زمین مرکز است و در آن مدار شمسی که خورشید در دوازده صورت فلکی یک دور، دور می‎زند این را منطقة البروج می‎گفتند یعنی کمربند دوازده تا برج که خورشید سالیانه در این دوازده تا صورت فلکی دور می‎زند؛ صورت فلکی خیلی بود، 50 – 60 تا بود که خورشید در آن‎ها نمی‎رفت، خورشید سالیانه در دوازده تا از این‎ها حمل و ثور و جوزا تا جدی و دلو و حوت این طوری در این دوازده تا دور می‎زند که این منطقة البروج می‎شود. الان چه می‎گویند؟ الان می‎گویند خورشید مرکز است و سیارات به دور خورشید در یک صفحه‎ای دور می‎زنند؛ یعنی در همان صفحه‎ای که زمین دور می‎زند، در همان صفحه ناهید هم دور می‎زند، تیر هم دور می‎زند، عطارد و زهره هم دور می‎زند، مشتری هم دور می‎زند فقط با کمی تفاوت و الا اصل آن سیاراتی که دارند دور می‎زنند، این صفحه را صفحه منطقة البروج می‎گویند یعنی همانی که در رصدخانه می‎‎بینیم، می‎بینیم خورشید دارد در این دور می‎زند و حال آن که این زمین است که در این صفحه دارد دور خورشید می‎گردد؛ پس آن سطحی که زمین در یک سال دور خورشید می‎گردد اسم این سطح دایره کمربند بروج است. چرا؟ خورشید این وسط هست و وقتی ما داریم دور خورشید می‎گردیم، خورشید در هر برج یعنی چه؟ این جا زمین است، این جا هم خورشید است ما که نگاه می‎کنیم می‎بینیم خورشید در آن صورت فلکی، صورت فلکی در بیرون منظومه شمسی هستند، آن‎ها ستارگانی هستند که صور فلکی تماماً بیرون منظومه شمسی هستند که می‎گوییم خورشید در آن صورت است بعد ما داریم دور می‎گردیم که به خیالمان خورشید از این صورت به این صورت آمد. ما این جا آمدیم بعد نگاه می‎کنیم و می‎گوییم خورشید در آن صورت بود بعد در این صورتی آمد که پشتش یک صورت فلکی دیگری پیدا شد لذا ما به تعبیر خودمان می‎گوییم خورشید در صورت فلکی گشت و حال آن که خورشید ثابت ماند و ما به دور او می‎گشتیم و خورشید را در صورت‎های پشت سر او می‎دیدیم. علی ای حال پس این صفحه و این مسیری که دور می‎زند این ثابت است؛ قدیم و جدید ندارد که این را منطقة البروج می‎گویند که یک چیز ثابتی است الان هم هست و همان اسم قدیمی موجود است و اصطلاحات امروز هم روی همان اصطلاحات دور می‎زند.

 

برو به 0:12:35

شاگرد: آن وقت در این مِنطقة هست که بازتاب نور در این دایره اتفاق می افتد.

استاد: غبار همه جا هست اما نه این که زمین در شبانه‎روز که دارد دور می‎گردد و انتقالی می‎رود و دور خورشید هم می‎گردد در این مسیر است که کأنه خورشید برای او دارد دور می‎زند؛ وقتی در این مسیر خورشید دور می‎زند … البته باز شبانه‎روز روی حساب محور زمین که کج است، زاویه حدود 23 درجه با این صفحه منطقة البروج تشکیل می‎دهد. این صفحه منطقة البروج در منظومه شمسی کل منظومه را پوشش می‎دهد اما هر سیاره‎ای برای خودش یک محور حرکت وضعی دارد که برای او حرکت شبانه‎روزی را تشکیل می‎دهد. محور زمین 23 درجه کج است فلذا الان طلوع و غروب خورشید نسبت به این 23 درجه برای ما تفاوت می‎کند که چه وقتی از سال هست. روی این حساب وقتی می‎خواهد نور خورشید انعکاس پیدا کند از آن ذراتی که مساوی دید ما هستند، نور خورشید به همه ذرات منظومه شمسی به عنوان یک تابش کروی دارد می‎تابد اما خودش در این صفحه منطقة البروج برای منظر ما سبب انعکاس می‎شود. ماه روبروی ما قرار می‎گیرد و نور برمی‎گردد چون این طوری می‎شود این‎ها در مقاطع مختلفی این غبار زمینه انعکاس پیدا می‎کند و الا همه‎شان در همه شرایط زمینه انعکاس ندارند.

شاگرد: اگر این طور بود باید یک زمانی ما این را می‎دیدیم آن را و گاهی نمی دیدیم.

شاگرد2: همین هم هست گاهی می بینیم و گاهی نمی بینیم.

استاد: اما زمانش منظم هست و طبق ضابطه است.

شاگرد: بسته به این است که زمین در مدارش وقتی دارد دور خورشید می‎چرخد کجا قرار گرفته است؟

ممکن است آن جا آن پشت غباری باشد که بتواند انعکاس بدهد یا نباشد.

استاد: غبار که هست.

شاگرد: به آن شکل نباشد که بتواند انعکاس چنان نوری بدهد یا نه همه جا واقعا …

استاد: نه هست! آن چیزی که من می‎گویم غبار هست این طور نیست که یک جایی … الان دیدید که گاهی می‎آیند در اخبار می‎گویند که زمین دارد به یک منطقه‎ای می‎رسد که شهاب‎باران می‎شود؛ آن درست است یعنی می‎دانند وجود بسیاری از این سنگ‎های آسمانی در این منطقه هست که زمین در حالی که دارد حرکت می‎کند در این فضایی می‎آید که این سنگ‎های آسمانی زیاد هستند لذا مدام وارد جو می‎شوند اما غبار کیهانی ظاهراً این طوری نیست، غبار کیهانی پخش است؛ شاید پخشش یک مقداری تفاوت بکند ولی این طوری نیست که بگوییم یک جا مثل این شهاب سنگ‎ها زیاد باشد. شهاب سنگ با غبار خیلی تفاوت دارد؛ غبار ذرات بسیار ریزی هستند که خودشان را این طوری نشان می‎دهند.

شاگرد: شبیه ماه می‎ماند که ماه همیشه هست منتها در هر زوایه‎ای یک طور دیده می‎شود؛ خود ماه بزرگ است و غبارهای کیهانی کوچک هستند. درست است؟

استاد: بله. آن‎ها ذرات ریزی هستند که از اجتماعشان این صبح کاذب را …

شاگرد: همان هم در یک حالت خاص هست دیگر؛ همان طوری که ماه را همیشه نمی‎شود دید این غبار  را هم همیشه نمی‎شود دید و در یک موقعیت‎های خاصی انعکاسش این طوری است که می‎بینید.

استاد: یعنی باید یک شرایطی بشود که نور از آن‎ها برای ما منعکس بشود. بعضی از این عکس‎هایش را در تاریکی بسیار شدید انداخته بودند نقطه نقطه بود یعنی مثل این که نوری که نقطه نقطه هست با نوری که ثابت است فرقش روشن است؛ می‎دیدی این صبح کاذب خیال می‎کنی که مجموعه از نقاط بود.

شاگرد: در کتاب‎های فقهی فکر می‎کنم گفته بودند ذنب السرحان هم  یک رنگ نیست. در تشبیهش گفتند خود ذنب السرحان هم یک طوری است که سفید آمیخته به رنگ‎های خاکستری هستند چون سیاه رنگ نبودند و این طوری هستند و لذا رنگش یکدست نیست.

استاد: خلاصه رنگش سفیدِ سفید است اما صبح کاذب اصلاً سفید نیست و رو به تیرگی است کما این که رنگ مریخ با مشتری هم همین طوری است؛ مشتری شب‎ها در آسمان هست. مریخ اصلاً زرد است. اگر بخواهید مریخ را ببینید فوری می‎فهمید که این مریخ است و اصلاً سفید نیست، نقره‎ای نیست کاملاً رنگش زرد است اما مشتری و زهره ستاره‎های پر نور و براقی هستند، رنگ نقره هستند، سفید هستند. خلاصه آن سیارک‎هایی که گفتید من یادم است که بین زمین و مریخ بود؛ می‎گفتند سیاره‎ای که می‎‎خواهد از زمین برود باید از این‎ها رد شود؛ من این طوری در ذهنم هست. شما فرمودید بین کدام هست؟ بین مشتری و مریخ یا بین …؟ من این طوری در ذهنم هست و در حافظه‎ام این طور هست که می‎گویند یک کره‎ای بین مریخ و زمین بوده است حالا اگر بین مریخ و مشتری هست ممکن است حافظه‎ام … می‎گویند این کره از هم پاشیده و بعد سنگ‎های بزرگی که از هم متلاشی شده در همان مدار خود سیاره به سیر خودشان ادامه دادند؛ این یکی از فرضیه‎هایی است برای توجیه این که … ولی خیلی بزرگ هستند لذا سفینه‎هایی هم که می‎خواهند از این منطقه رد بشوند خیلی فن و فنون می‎خواهد که به این‎ها برخورد نکنند؛ تعدادشان زیاد است و در حال حرکت هستند. حالا این سنگ‎ها انعکاسی دارند یا ندارند را نمی‎دانم.

شاگرد: ذنب السرحان چه ربطی به دم گرگ دارد؟ وجه تسمیه‎اش چیست؟

استاد: نمی‎دانم؛ شاید وقتی گرگ در تاریکی حمله می‎کند دمش را بالا می‎گیرد و در حالت غضب و مهاجم و حمله‎کننده این دم را بالا می‎گیرد؛ آن حالتی که دمش را بالا گرفته و شعوراتی که دارد و در اطرافش نشان می‎دهد این سفیدی هم یک خط سفیدی مثل لامپ مهتابی نیست، اگر نگاه بکنید همین طور مثل یک خوشه گندم، مثل یک چیزی که یک خط مستقیمی نیست مثل دم گرگ هست یعنی بالا می‎آید و برافراشته همان رنگ خود گرگ هم هست چون گرگ رنگ خاکستری دارد؛ رنگ این هم همین طور است و این حالت صاف نبودن و حالت نقطه نقطه بودن و حمائل داشتن به صورتی که مثل موهایی که آن را احاطه کرده شاید وجه تسمیه باشد.

 

برو به 0:19:48

شاگرد: این جا گفته «لدقته و استقامته»

استاد: دقت یعنی باریک و طولانی هست؛ دم گرگ هم باریک و طولانی است، مقابل سپیده است.

شاگرد: حاشیه مرحوم کلانتر در شرح لمعه هست «تشبيها بذنب الذئب رافعا له إلى السماء، حيث إن وسطه أبيض، و كل من طرفيه أسود.»[2]

استاد: این دیگر از آن قبلی خیلی موافق‎تر است. «رافعاً» یعنی همان طوری که عرض کردم که دمش را بالا می‎گیرد؛ اگر دمش افتاده باشد هم دم گرگ است اما آن وقتی که دمش را برای حمله بالا می‎گیرد آن میزان است. گرگ که دمش را بالا گرفته، دم گرگ طوری است که وسطش سفید و دو طرفش سیاه هست پس نشان می‎دهد همان چیزی را که صاحب جواهر هم فرمودند که وسطش و زیرش یک انمحاءٌ است. یعنی بین دم گرگی تا افق یک تاریکی است، وسطش هم دوباره … تعبیر جواهر این است «على سواد يتراءى من خلاله و أسفله»[3].   و لا زال يضعف حتى ينمحي أثره إلى طلوع الشمس

شاگرد: یک جایی ترجمه به گوش گرگ کرده بود.

استاد: ممکن است چون گرگ هم باز وقت خیره شدن و حمله کردن دو تا گوش‎هایش را برای حمله کردن بالا می‎گیرد. این حیوانات ظاهراً همه گربه‎سانان هستند، گرگ هم جزء گربه‎سانان هست.

شاگرد: گرگ سگ است.

استاد: پس پلنگ و گربه و شیر و این‎ها گربه‎سان هستند. پس آن جزء سگ‎ها می‎شود. بله خود سگ و گرگ گوششان و حرکاتشان عجائبی در آن هست که خدای متعال برای این‎ها چه کار کرده است. [4]

آثار فقهی بررسی نجومی فجر صادق

یک سوال ماند که اگر فرصت کردید ببینید؛ وقتی که این نور منطقة البروجی در افق مشرق ظاهر می‎شود خورشید چند درجه زیر افق است؟ اگر درجه این را پیدا کنیم بعداً چون می‎دانیم که فجر صادق که در کتاب‎های نجومی بوده وقتی است که خورشید هجده درجه زیر افق است و می‎توانیم حدس بزنیم که فاصله بین این چقدر است. چرا؟ چون بعداً هم آثار فقهی دارد؛ مثلاً افضل اوقات نافله فجر بعد از طلوع صبح کاذب تا طلوع صبح صادق است؛ اگر طلوع صبح صادق شد آن افضلیت بالای نافله فجر دیگر رفته است. خب آدم این را بداند خوب است که چقدر فاصله است.

شاگرد: طلوع فجر قبل از اذان صبح است.

استاد: بله؛ حالا بعداً هم می‎آید. من از حافظه‎ام دارم عرض می‎کنم؛ تازه مراجعه که نکردم.

شاگرد2: برای نماز وتر هم شاید …

استاد: ثلث آخر لیل، کل نماز شب است، نماز وتر هم …

شاگرد2: اگر اشتباه نکنم آقای فاضل هم در یک مقاله‎ای درباره همین فجر کاذب …

استاد: که فضیلت وتر آن وقت است؟

شاگرد3: فضیلت نافله لیل برای وقت طلوع فجر کاذب است.

استاد: این آثار فقهی را دارد و خوب است که آدم بداند که هجده درجه آن چقدر است؟ نوزده درجه است؟ الان ایشان نه دقیقه فرمودند حدود سه دهم درجه باشد پس شاید آن هم اگر یک درجه باشد… یک درجه بعید است. یا اگر بیست دقیقه باشد حدود پنج دهم درجه می‎شود. [5]         

بررسی روایتی درباره نماز صبح در فجر کاذب

فرمودند که «و هذا بحسب الفتوىٰ و النصوص من المسلّمات، فلا تترتّب الأحكام المعهودة من الصلاة و الصوم قبل ذلك.» یک مواعده‎ای کردیم قبل از این که وارد بحث حاج آقا در لیالی مقمره بشویم، یک فرمایشی بود که یک وجهی در روایت هست به نحوی راوی خدمت حضرت عرض می‎کند بعضی هستند فجر اول یعنی فجر کاذب که شد نماز را می‎خواندند پس این که حاج آقا می‎فرمایند «بحسب الفتوی و النصوص من المسلّمات» یعنی نصوص معمولٌ بها، نه این که در سوال یک نصی راوی گفته که بعضی اصحاب. خب حالا روایتی که در جواهر آورده شده است این است:

خبر ابن مهزيار قال: «كتب أبو الحسن بن الحصين إلى أبي جعفر الثاني (عليه السلام) معي جعلت فداك قد اختلف موالوك في صلاة الفجر، فمنهم من يصلي إذا طلع الفجر الأول المستطيل في السماء، و منهم من يصلي إذا اعترض في أسفل الأفق و استبان، و لست أعرف أفضل الوقتين فأصلي فيه، فان رأيت أن تعلمني أفضل الوقتين و تحده لي، و كيف أصنع مع القمر و الفجر لا يتبين معه حتى يحمر و يصبح؟ و كيف أصنع مع الغيم؟ و ما حد ذلك في السفر و الحضر؟ فعلت إن شاء الله، و كتب بخطه و قرأته الفجر يرحمك الله هو الخيط الأبيض المعترض، و ليس هو الأبيض صعدا، فلا تصل في سفر و حضر حتى تبينه، فان الله تبارك و تعالى لم يجعل خلقه في شبهة من هذا، فقال  «كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّٰى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ» فالخيط الأبيض هو المعترض الذي يحرم به الأكل و الشرب في الصوم، و كذلك هو الذي توجب به الصلاة»‌[6]

«خبر ابن مهزيار قال: «كتب أبو الحسن بن الحصين إلى أبي جعفر الثاني (عليه السلام) معي» معی یعنی «مع مَن ابن مهزیار» توسط خود ابن مهزیار خدمت حضرت فرستاده شده است. «معی» یعنی ابن مهزیار می‎گوید همراه من فرستاد «جعلت فداك قد اختلف موالوك في صلاة الفجر، فمنهم من يصلي إذا طلع الفجر الأول المستطيل في السماء» یعنی بعضی‎هایشان فجر کاذب که تازه شد نماز صبح را می‎خواند. صلاة الفجر یعنی نافله صبح؟ یا صلاة الفجر یعنی صلاة خود صبح؟

شاگرد: استعمال بیشتر صلاة الصبح در نافله است؟

استاد: خیلی جاها صلاة الفجر به معنای نافله فجر به کار می‎رود.

شاگرد2: اولاً خود روایت که ذیلش امام به آن آیه شریفه …

استاد: حالا همین را می‎خواهم بگویم؛ این به عنوان سوال مطرح است که کدام منظور است و بعد دنباله روایت برویم ببینیم کدام مناسب می‎شود.

شاگرد: عرض ما این است اگر قرینه‎ای نباشدو مثل این روایت ما صلاة الفجر را دیدیم، انصراف به نماز نافله فجر دارد؟

استاد: در آیه شریفه که ظاهراً نه؛ «إنّ قرآن الفجر کان مشهوداً» قرآن این جا به معنای صلاة است؛ یکی از اسماء نماز قرآن است چون قرائت در آن هست. آن جا فجر یعنی نماز صبح اما در روایت خیلی زیاد به کار رفته است؛ صلاة الصبح و صلاة الفجر که صلاة الفجر کأنه نافله صبح است و …

شاگرد: صلاة الغداة در یک روایت مقابل صلاة الفجر به کار رفته است.

استاد: بله؛ صلاة الصبح هم مقابل آن به کار رفته یا نه، نمی‎دانم.

 

برو به 0:28:32

این جا «موالوک فی صلاة الفجر فمنهم من يصلي» یعنی آن صلاة فجر را  «إذا طلع الفجر الأول المستطيل في السماء و منهم من یصلی إذا اعترض في أسفل الأفق و استبان» اسفل الافقی که الان دارد می‎گوید معلوم می‎شود که خود طرف کاملاً وارد است و این را دیده است، فجر صادق را به أسفل الأفق تعبیر می‎کند یعنی یک خط افقی روی افق چسبیده است اما قبلش را چه گفت؟ «المستطیل» یعنی چسبیده به افق نیست، بالاست؛ این فاصله داشتنش کاملاً از این حرفِ او برمی‎آید. «المستطیل فی السماء» هم عمودی است و هم بالاتر است اما او چه می‎گوید؟ می‎گوید «إذا اعترض فی أسفل الأفق» کلمه أسفل را به کار می‎برد یعنی همان پایین افق پیدا می‎شود «و استبان و لست أعرف أفضل الوقتين فأصلي فيه» یعنی او مشکل نداشته که وقت همان اولی است؛ می‎خواهد ببیند افضل کدامش هست؟  «فان رأيت أن تعلمني أفضل الوقتين و تحده لي، و كيف أصنع مع القمر و الفجر» که لیالی مقمره! قمر در آسمان است، نمی‎دانم فجر طالع شده یا نه.  «لا يتبين معه حتى يحمر و يصبح؟» یصبح یعنی کاملاً نورانی بشود تا این طوری نشود وقتی مهتاب است فجر را نمی‎بینم؛ چه کار بکنم؟ «و كيف أصنع مع الغيم؟» وقتی ابر هست چه کار کنیم؟ «و ما حد ذلك في السفر و الحضر؟» در سفر و حضر هم این فضیلت فرق می‎کند یا نه؟ «فعلت إن شاء الله، و كتب بخطه و قرأته» یعنی ابن مهزیار می‎گوید؛ حضرت نوشتند، من هم خودم خواندم بعد هم بردم به آن ابن الحصین دادم. «و کتب علیه‎الاسلام بخطه و قرأته الفجر يرحمك الله هو الخيط الأبيض المعترض» فجری که دخول وقت شرعی است، آن خیط ابیض افقی است «و ليس هو الأبيض صعدا» آن رنگ سفیدِ عمودی.[7] «فلا تصل في سفر و حضر حتى تبينه» تبیّن یعنی «حتی تتبیّن» تاء افتاده است.[8] «فان الله تبارك و تعالى لم يجعل خلقه في شبهة من هذا، فقال  «كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّٰى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ» فالخيط الأبيض هو المعترض الذي يحرم به الأكل و الشرب في الصوم، و كذلك هو الذي توجب به الصلاة»» صلاة بر او واجب می‎شود. تا این جا روایت تمام شد. چیزی که بحث ما بود این است که یک فجری او گفت و گفت بعضی اصحاب ما فجر را در آن وقت می‎خوانند؛ آیا به قرینه جواب که حضرت فجر را توضیح دادند می‎شود بگوییم که آن فجر یعنی نماز صبح و عده‎ای بودند که نماز صبح را در وقت طلوع کاذب می‎خواندند؟ این را می‎شود بگوییم یا نه؟ حاج آقا فرمودند «بحسب الفتوىٰ و النصوص من المسلّمات» پس چطور این‎ها قبلش می‎خواندند؟ حضرت فرمودند که «هو الذی توجب به الصلاة» از کلمه «توجب چه می‎فهمیم؟ نماز واجب منظور است.

 

برو به 0:36:20

شاگرد: منافاتی ندارد که آن یک چیز دیگری باشد ولی حضرت بخواهند بگویند آن چه که … همان موقع هم صلاة فجر را بخوانید.

شاگرد: قبلش صوم هم گفتند؛ «یحرم به الأکل و الشرب فی الصوم و توجب به الصلاة» دو تا ویژگی گفت؛ چرا صوم را گفتند؟

استاد: فجر را داشتند توضیح می‎دادند.

شاگرد2: سوال از صلاة الفجر است و حضرت دارند می‎گویند صلاة الفجر آن موقعی هست که فجر صادق باشد؛ حالا فجر کی صادق می‎شود؟ همان لحظه‎ای که اکل و شرب حرام می‎شود، همان لحظه‎ای که نماز صبح واجب می‎شود.

استاد: یعنی قبلش افضل نیست یا جایز نیست؟

شاگرد2: جایز نیست.

استاد: ولی سائل گفت می‎خواهم ببینم کدامش افضل است؟ یعنی کأنه این در ذهنش … پس روی این روایت تأملی بفرمایید در این که آیا هیچ دلالتی دارد که حاج آقا فرمودند «بحسب الفتوی و النصوص من المسلمات» می‎شود اشاره‎ای در این باشد که یک عده‎ای بودند که نماز صبح را با فجر کاذب می‎خواندند و حضرت تخطئه‎شان کردند. آیا این ممکن است و یا باید طور دیگری راجع به این روایت حرف بزنیم؟

 

والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

تگ: فجر صادق، فجر کاذب، وقت نماز صبح، ذنب السرحان، لیالی مقمره، قرآن الفجر،

 


 

[1] بهجة الفقیه، ص 36

[2] الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى – كلانتر)، ج‌1، ص: 486، پاورقی 1

[3] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌7، ص: 96 (و ما بين طلوع الفجر الثاني الصادق الذي كلما زدته نظرا أصدقك بزيادة حسنه و نحوه المستطير في الأفق و المعترض المنتشر فيه الذي هو كالقبطية البيضاء، و كنهر سوري، لا الأول الكاذب المستطيل في السماء المتصاعد فيها الذي يشبه ذنب السرحان على سواد يتراءى من خلاله و أسفله، و لا زال يضعف حتى ينمحي أثره إلى طلوع الشمس.)

[4] شاگرد: ذنب ربطی به گوش دارد؟

استاد: ذنب که دم است.

شاگرد: چون این را گوش ترجمه کردند.

استاد: شما کجا دیدید؟ فقط ترجمه را دیدید یا عربی‎اش هم بود؟

شاگرد: فقط فارسی بود؛ سایت برای دانشگاه تهران بود، کجا بود. تعجب کردم که سوادشان …

استاد: نمی‎دانم؛ اگر از مسامحه و اشتباه باشد که انسان محل همین است اما اگر از دقت بوده و توسعه اطلاعات ممکن است که در بعضی جاها مثلاً به جای دم گرگی، گوش گرگی هم گفته شده باشد.

[5] شاگرد: لزوماً یکنواخت است؟ اگر نه دقیقه باشد هفت دهم درجه می‎شود؟

استاد: نه فرق می‎کند. میل خورشید که دارد بالا می‎آید …

شاگرد2: سه دهم درجه یا سه درجه کامل فرمودید نه دقیقه می‎شود؟

استاد: آن طوری که در تقویم‎ها و در آن دفترچه‎ها  آوردند هفده درجه و هفت دهم یعنی سه دهم درجه حدود نه دقیقه شده است.

[6] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌7، ص: 97‌

[7] شاگرد: ما «صعداء» الف ممدوده داریم.

استاد: جواهر که تنوین گذاشته است. در همه نسخه‎ها صعداء است؟

شاگرد: چاپ دارالحدیث …

استاد: صعداء جمع صاعد؟ جمعِ فُعلاء که روشن است، فُعلاءِ غیر جمع داشتیم؟ من که یادم نیست. بله خُیلاء هست. خُیلاء ظاهراً به معنای تکبر بود.

شاگرد: ظاهراً راه رفتن با تکبر است.

استاد: پس مفردش را که داریم و صعداء هم یعنی همین چیزی که خیلی حالت برافراشتگی دارد. اگر این طور باشد و ضبط لغوی اگر برای آن کردند که برایش زحمت کشیدند.

شاگرد: چاپ جدید از سه تا نسخه، در نسخه مرآت …

استاد: صعداء ضبط کردند؟

شاگرد: آن چه که خودشان در بالا اختیار کردند صعداء هست، ممدود است.

استاد: در چه نسخه‎ای؟

شاگرد: کافی دارالحدیث. صعداء را در بالا ضبط کردند ولی در پاورقی از سه تا نسخه و مرآت صعداً ضبط کردند البته حرکت‎گذاری نکردند.

استاد: من احتمال می‎دهم صعداً مناسب باشد(منظور ازتناسب ازحیث حرکات فتحه صاد و عین) صعد یعنی صاعد؛ صفت مشبهه است.

شاگرد: صعداء برای تنفس به کار می‎رود!

استاد: تنفس الصعداء یعنی نفس خیلی عمیق کشیدن.

شاگرد2: در خطبه حضرت امیر هم دارد که کمیل را می‎گیرد بعد «تنفس الصعداء».

استاد: حضرت دستش را گرفتند آن جا بردند بعد «تنفس الصعداء ثم قال يا كميل بن زياد إن هذه القلوب أوعية» در خطبه همام هم «تنفس الصعداء» بود؟

شاگرد3: المحیط صعداء را ترجمه کرده «ارتقی مُشرفًا»

استاد: چیزی بالا رفت به صورتی که بر پایین خودش مشرف شد.

شاگرد: این صعداً هم احتمالاً صفت مشبهه نباشد و شاید همان مصدر باشد.

استاد: «صَعَدَ صَعَداً»

شاگرد: خود آن نسخه دیگر هم که صعداً هست با صعداء یکی می‎شود؛ هر دو تا مصدر می‎شوند که در معنای وصف به کار رفته است.

استاد: در معنای اسم فاعلی به کار رفته باشد یعنی ««صاعداً»؛ مانعی ندارد.

[8] شاگرد: برای ما نیفتاده است.

استاد: چه نسخه‎ای است؟ کافی است؟

شاگرد: بله کافی چاپ اسلامیه است.

شاگرد2: البته چاپ جدید هم این «تبیّن» را اختیار کرده است.

استاد: در جواهر «تبیّن» هست.

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است