1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(١٢٠)- وقت نماز عشاء

درس فقه(١٢٠)- وقت نماز عشاء

    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=19257
  • |
  • بازدید : 82

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بحث در شروع وقت عشاء از ذهاب شفق

و يبقى القول المحكيّ عن «الشيخين»، و «ابن أبي عقيل»، و «سلّار» من أنّ «أوّل وقت العشاء ذهاب الشفق المغربي في الاختيار»، و لا يخلو بعض الروايات من دلالة عليه؛ لكنّ الروايات المستفيضة النافية للبأس عن العشاء قبل ذهاب الشفق، قابلة لحمل المخالف على ابتداء وقت فضيلة في حال الاختيار، دون العذر المسوّغ للجمع بين العشائين مطلقاً.[1]

فرمودند که «و يبقى القول المحكيّ عن «الشيخين»، و «ابن أبي عقيل»، و «سلّار» من أنّ «أوّل وقت العشاء ذهاب الشفق المغربي في الاختيار»» ما گفتیم وقت اختصاصی مغرب سه رکعتِ اول غروب یا مغرب است بعد فرمودند عده‎ای نقل کردند که اول وقت مشترک عشاء اصلاً بعد از سه رکعت نیست، نماز مغرب خواندید هنوز باید خیلی صبر کنید تا شفق مغربی بشود. این «فی الاختیار» بود. غیر اختیارش را می‎گویند باران است، سفر است که روایت دارد. «فی الاختیار» را بعضی‎ها گفتند، در غیر اختیارش نه.

روایات دالّ بر دخول وقت عشاء از ذهاب شفق

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قُلْتُ قَالَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ إِذَا غَابَ الْقُرْصُ- إِلَّا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ إِذَا جَدَّ بِهِ السَّيْرُ- أَخَّرَ الْمَغْرِبَ وَ يَجْمَعُ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ الْعِشَاءِ- فَقَالَ صَدَقَ وَ قَالَ وَقْتُ الْعِشَاءِ- حِينَ يَغِيبُ الشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ اللَّيْلِ- وَ وَقْتُ الْفَجْرِ حِينَ يَبْدُو حَتَّى يُضِي‌ءَ.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يُصَلِّي مِنَ النَّهَارِ شَيْئاً حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ- فَإِذَا زَالَتْ قَدْرَ نِصْفِ إِصْبَعٍ صَلَّى ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ- فَإِذَا فَاءَ الْفَيْ‌ءُ ذِرَاعاً صَلَّى الظُّهْرَ- ثُمَّ صَلَّى بَعْدَ الظُّهْرِ رَكْعَتَيْنِ- وَ يُصَلِّي قَبْلَ وَقْتِ الْعَصْرِ رَكْعَتَيْنِ- فَإِذَا فَاءَ الْفَيْ‌ءُ ذِرَاعَيْنِ صَلَّى الْعَصْرَ- وَ صَلَّى الْمَغْرِبَ حِينَ تَغِيبُ الشَّمْسُ- فَإِذَا غَابَ الشَّفَقُ دَخَلَ وَقْتُ الْعِشَاءِ- وَ آخِرُ وَقْتِ الْمَغْرِبِ إِيَابُ الشَّفَقِ- فَإِذَا آبَ الشَّفَقُ دَخَلَ وَقْتُ الْعِشَاءِ- وَ آخِرُ وَقْتِ الْعِشَاءِ ثُلُثُ اللَّيْلِ- وَ كَانَ لَا يُصَلِّي بَعْدَ الْعِشَاءِ حَتَّى يَنْتَصِفَ اللَّيْلُ- ثُمَّ يُصَلِّي ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْهَا الْوَتْرُ- وَ مِنْهَا رَكْعَتَا الْفَجْرِ قَبْلَ الْغَدَاةِ- فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ وَ أَضَاءَ صَلَّى الْغَدَاةَ.[2]

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى جَبْرَئِيلُ رَسُولَ اللَّهِ ص بِمَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ- فَأَتَاهُ حِينَ زَالَتِ الشَّمْسُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الظُّهْرَ- ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ زَادَ الظِّلُّ قَامَة فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْعَصْرَ ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ- ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ سَقَطَ الشَّفَقُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْعِشَاءَ- ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ طَلَعَ الْفَجْرُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الصُّبْحَ- ثُمَّ أَتَاهُ مِنَ الْغَدِ حِينَ زَادَ فِي الظِّلِّ قَامَةٌ- فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الظُّهْرَ- ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ زَادَ مِنَ الظِّلِّ قَامَتَانِ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْعَصْرَ- ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ- ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ ذَهَبَ ثُلُثُ اللَّيْلِ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْعِشَاءَ- ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ نَوَّرَ الصُّبْحُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الصُّبْحَ- ثُمَّ قَالَ مَا بَيْنَهُمَا وَقْتٌ.[3]

 «و لا يخلو بعض الروايات من دلالة عليه» در تعلیقه می‎بینید در باب دهم ابواب مواقیت را آدرس دادند؛ باب دهم همان روایت دوم و سومش ظاهراً منظورشان هست، همان روایاتی که قبلاً هم صبحتش شده بود. آن روایت در کافی شریف بود که روایت دوم بود. «و بهذا الاسناد» اسناد قبلی که در روایت اول بوده، «قلتُ و قال: قَالَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ إِذَا غَابَ الْقُرْصُ إِلَّا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ إِذَا جَدَّ بِهِ السَّيْرُ أَخَّرَ الْمَغْرِبَ وَ يَجْمَعُ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ الْعِشَاءِ» غروب که می‎شود باید نماز بخوانند اما وقتی مسافر بودند بین این دو تا جمع می‎کردند «فَقَالَ صَدَقَ» یعنی امام علیه‎السلام فرمودند که عمر بن حنظله راست گفته است همین طور است؛ در دنباله‎اش «وَ قَالَ وَقْتُ الْعِشَاءِ» این منظور است؛ این که تعلیقه زدند این جا منظور است «وَقتُ العِشاءِ حِينَ يَغِيبُ الشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ اللَّيْلِ» نه حینی که سه رکعت از اول غروب بگذرد. «وَ وَقْتُ الْفَجْرِ حِينَ يَبْدُو حَتَّى يُضِي‌ءَ.»

وهمچنین روایت بعدی؛ روایت مفصل است که من ذیل روایت را بخوانم؛ فرمودند که «وَ صَلَّى الْمَغْرِبَ حتی تَغِيبُ الشَّمْسُ» ظاهراً این «حتّی» در نسخه وسائل اشتباه شده؛ نمی‎دانم در نرم افزار شما هم در وسائل «حتی» هست.

شاگرد: «حین» هست.

استاد: آهان! درست کردند؛ در کتاب ما «حتی» دارد که درست نیست. «وَ صَلَّى الْمَغْرِبَ حِینَ تَغِيبُ الشَّمْسُ فَإِذَا غَابَ الشَّفَقُ» نه این که سه رکعت بخواند بلکه «إذَا غَابَ الشَّفَق دَخَلَ وَقْتُ الْعِشَاءِ» این تعبیر خیلی تعبیر قویّ برای منظوری که الان حاج آقا می‎فرمایند هست که «و لا یخلوا بعض الروایات مِن دلالة علیه».

شاگرد: در ادامه همان روایت هم کأنه همین منظور تکرار می‎شود. در جمله بعدی که «آخِرُ وَقْتِ الْمَغْرِبِ إِيَابُ الشَّفَقِ فَإِذَا آبَ الشَّفَقُ دَخَلَ وَقْتُ الْعِشَاءِ».[4]

استاد: دوباره تکرار می‎شود؛ این روایت سوم در کافی دیگر نیست، در تهذیب و استبصار است.

در روایت پنجم هست «ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ سَقَطَ الشَّفَقُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْعِشَاءَ» آن عبارت هم در روایت پنجم بود. یکی فقط در روایت هشتم است که فعلاً ربطی به بحث ما ندارد چون دارد که «وَ صَلَّى الْمَغْرِبَ قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ وَ صَلَّى الْعَتَمَةَ حِينَ ذَهَبَ ثُلُثُ اللَّيْلِ» دیگر به گمانم در این باب دهم چیزی نباشد اما در باب‎های بعدی که در پاورقی بعدی آدرس دادند آن جا هم فی‎الجمله قبلش هست.

روایات مستفیضه در جواز نماز عشاء قبل ذهاب شفق

حاج آقا می‎فرمایند که «لكنّ الروايات المستفيضة النافية للبأس عن العشاء قبل ذهاب الشفق» بسیاری از روایاتی که بأس از خواندن عشاء قبل از ذهاب شفق نفی می‎کند «قابلة» قابلیت این را دارد که «لحمل المخالف» که گفته بودند تا شفق نشود نیست به چه؟ «على ابتداء وقت فضيلة في حال الاختيار» در خط شریف خودشان صفحه 25 الف و لام خیلی روشن دارد. «وقت فضیلة» نمی‎شود! الف و لام خیلی قشنگ در عبارت ایشان هست و لذا این باید تصحیح بشود. «قابلة لحمل المخالف علی ابتداء وقت الفضیلة فی حال الاختیار دون العذر المسوّغ للجمع بين العشائين مطلقاً.» وقتی عذر باش که افضلیت هم نیست، وقتی عذر نیست، فضیلت آن وقت هست.

روایاتی در استحباب تاخیر عشاء تا ذهاب حمره مغربیه

بَابُ تَأَكُّدِ اسْتِحْبَابِ تَأْخِيرِ الْعِشَاءِ حَتَّى تَذْهَبَ الْحُمْرَةُ الْمَغْرِبِيَّةُ وَ أَنَّ آخِرَ وَقْتِ فَضِيلَتِهَا ثُلُثُ اللَّيْلِ‌

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَقْتُ الْمَغْرِبِ إِذَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَغَابَ قُرْصُهَا- قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ أَخَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَيْلَةً مِنَ اللَّيَالِي- الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ مَا شَاءَ اللَّهُ فَجَاءَ عُمَرُ فَدَقَّ الْبَابَ- فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَامَ النِّسَاءُ نَامَ الصِّبْيَانُ- فَخَرَجَ‌ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ لَيْسَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُونِي- وَ لَا تَأْمُرُونِي وَ إِنَّمَا عَلَيْكُمْ أَنْ تَسْمَعُوا وَ تُطِيعُوا.[5]

 

برو به 0:05:28

فرمودند روایات در باب بیست‎ودوم ابواب مواقیت هست. باب بیست‎ویکم باز روایات مانحن فیه هست؛ مرحوم صاحب وسائل این طوری عنوان کردند «بَابُ تَأَكُّدِ اسْتِحْبَابِ تَأْخِيرِ الْعِشَاءِ حَتَّى تَذْهَبَ الْحُمْرَةُ الْمَغْرِبِيَّةُ» عنوان برای این است؛ همین فضیلتی که حاج آقا فرمودند نمی‎دانم چطور شده که این جا باب 10 فقط آدرس دادند، باب 21 هم بد نبوده است؛ مثلا دارد که «وقت المغرب إذا غربت الشمس فغاب قرصها» «قرصها أی کرسیّها» یا «کرسیّها أی قرصها» کرسی یعنی همان گردی که اصل کره را تشکیل می‎دهد. این همان روایتی بود که دیروز اشاره کردم عمر آمد اعتراض کرد و درب خانه را محکم زد «فدقّ الباب» حضرت هم فرمودند «لَيْسَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُونِي وَ لَا تَأْمُرُونِي وَ إِنَّمَا عَلَيْكُمْ أَنْ تَسْمَعُوا وَ تُطِيعُوا.» بعد «ثلث اللیل». چرا مرحوم صاحب وسائل فرمودند «حتی تذهب حمرة المغربیة»؟ یعنی از این ثلث و این‎ها ایشان حمره فهمیدند؟ این روایاتی که این جا آوردند، در هیچ کدامش کلمه حمره نبود، چطور شده که ایشان ثلث اللیل و همه این‎ها را تحدیث کردند به حمره مغربیه.  تناسب عنوان 21 با روایات باب که 7 تا روایت است، تناسبش واضح نیست.

شاگرد: قدر متیقنِ ذهاب حمره مغربیه این است که قبل از آن حضرت نخوانده بودند.

استاد: البته در عناوین وسائل خیلی شده برخورد کردم؛ عناوین برای خود صاحب وسائل است اما گاهی می‎شود که در آن مسامحه است.

شاگرد2: یعنی این روایت را صاحب وسائل برای آن آخر وقت فضیلت و ثلث اللیل آوردند، نه برای خود حمره مغربیه؛ درست است؟ چون که بر اساس روایات دیگر دأب هر شب حضرت همین بود که به هر حال تا ذهاب حمره که صبر می‎کردند، این شب طولانی‎تر شده که آمده … فعل طبیعی بوده یعنی یک مورد بوده که حضرت این طور فرمودند خب آن وقت قاعدةً صاحب وسائل منظورش از آوردنِ این روایت آن قسمت آخر وقت فضیلت‎هاست، هر چند هم ثلث اللیل درنمی‎آید می‎خواهم بگویم چون برای …

استاد: برای قسمت اولش که اصلاً روایتی نیاوردند، برای قسمت آخرش هم فرمودند آخر وقت فضیلت و حال آن که در این روایاتی که آوردند «لولا أنّی أخاف أن أشقّ علی أمتی لأخّرتُ العشاء إلی ثلث اللیل»[6] این یعنی اقتضاء این برای آن وقت است.

شاگرد: فضیلتش آن وقت نیست.

استاد: بله! ظاهر این روایت، این است که سخت است که من بیایم زودتر بخوانم و الا اگر برای بچه‎ها و برای صبیان شاقّ نبود، «لأخّرتُ العشاء إلی نصف اللیل». علی ای حال یک کسی روی عناوین وسائل کار بکند جا دارد؛ خیلی عناوین در وسائل پیش می‎آید که قابل … یک موردش خود من دیدم، جلوترها هم یک وقتی عرض کردم که ایراد گرفته بودند که روایت دارد که در حین نماز می‎تواند استمتاع به جاریه بکند؛ عبارت وسائل این طور آمده بود. یادتان هست عرض کردم؟ بعد دیدم این را سنی‎ها و وهابی‎ها پخش می‎کنند که این‎ها روایات شیعه است که در بین نماز مانعی ندارد هم نماز بخواند هم استمتاعی بکند. ظاهراً از عنوانی بود که برداشت صاحب وسائل این طور شده بود.[7]

شاگرد: ظاهراً ام الجاریه در روایت داشتند.

استاد: جاریه یعنی بچه دختر را در نماز بغل بگیرد؛ حضرت فرمودند مانعی ندارد بغل بگیرد نماز بخواند. ایشان از این که بچه کوچکی را بغل بگیرد، استفاده استمتاع کرده بودند؛ حالا اگر عناوینی پیش آمد منظور نظرتان باشد؛ من دیدم سنی‎ها در سایتشان آوردند؛ این آن نیست، این فقط عنوانی است که در ذهن ایشان مسامحه شده است؛ خود شیخ الطائفه که این روایات را آوردند می‎دانستند در کجا بیاورند.

شاگرد: یعنی صاحب وسائل این طور از روایت استفاده کردند؟

استاد: من مراجعه کردم دیدم؛ در عناوین ابواب وسائل کلمه مثلاً «تسمتع الجاریة» را ببینیم کجا بود یک بابی بود و حالا اگر پیدا بشود خوب است که در ذهنتان هم باشد. جاهای دیگر هم هست که خود عنوان بابی که صاحب وسائل زدند، ممکن است گاهی توافق دقیق نداشته باشد؛ علی ای حال ایشان که معصوم نبودند و این‎ها پیش می‎آید که این کتاب به این عظیمی با این همه زحمت این‎ها چیزهای ساده‎ای است که چیز مهمی نیست.

روایاتی در فضیلت عشاء در زمان حمره مغربیه

بَابُ أَنَّ الشَّفَقَ الْمُعْتَبَرَ فِي وَقْتِ فَضِيلَةِ الْعِشَاءِ هُوَ الْحُمْرَةُ الْمَغْرِبِيَّةُ لَا الْبَيَاضُ الَّذِي بَعْدَهَا‌

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى تَجِبُ الْعَتَمَةُ- قَالَ إِذَا غَابَ الشَّفَقُ وَ الشَّفَقُ الْحُمْرَةُ- فَقَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُ يَبْقَى- بَعْدَ ذَهَابِ الْحُمْرَةِ ضَوْءٌ شَدِيدٌ مُعْتَرِضٌ- فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الشَّفَقَ إِنَّمَا‌ هُوَ الْحُمْرَةُ- وَ لَيْسَ الضَّوْءُ مِنَ الشَّفَقِ.

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ: سَأَلَ عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ أَبَا الْحَسَنِ ع وَ نَحْنُ نَسْمَعُ- الشَّفَقُ الْحُمْرَةُ أَوِ الْبَيَاضُ فَقَالَ الْحُمْرَةُ- لَوْ كَانَ الْبَيَاضَ كَانَ إِلَى ثُلُثِ اللَّيْلِ.

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ فَقَالَ إِذَا غَابَ الْقُرْصُ- ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ- فَقَالَ إِذَا غَابَ الشَّفَقُ- قَالَ وَ آيَةُ الشَّفَقِ الْحُمْرَةُ ثُمَّ قَالَ بِيَدِهِ هَكَذَا. [8]

شاگرد: باب 23 می‎فرمایند «بَابُ أَنَّ الشَّفَقَ الْمُعْتَبَرَ فِي وَقْتِ فَضِيلَةِ الْعِشَاءِ هُوَ الْحُمْرَةُ الْمَغْرِبِيَّةُ لَا الْبَيَاضُ الَّذِي بَعْدَهَا‌»

استاد: 22 هم می‎خواهیم بخوانیم، 23 هم همین طور است. این سه تا باب مربوط به همین است.

شاگرد: یعنی شاید در واقع عنوان باب به نوعی فتوای ایشان هست.

 

برو به 0:11:56

استاد: بله این حرف خیلی درستی است؛ اصلاً عناوین ابواب وسائل، فتاوای ایشان است؛ این گیری ندارد و این واضح و آشکار است؛ همین اندازه آوردند باب این که این طوری است ولی روایاتش را نیاوردند، حالا شاید مثلاً جاهای دیگر پیدا کرده بودند اما باب 23 همین طوری که فرمودید رابطه‎اش خیلی خوب است. «أَنَّ الشَّفَقَ الْمُعْتَبَرَ فِي وَقْتِ فَضِيلَةِ الْعِشَاءِ هُوَ الْحُمْرَةُ الْمَغْرِبِيَّةُ لَا الْبَيَاضُ الَّذِي بَعْدَهَا‌» که دیروز اگر یادتان باشد یک روایتش را خواندم، روایت دومش را خواندیم؛ روایت اولش این است که «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى تَجِبُ الْعَتَمَةُ» نماز عشاء کی واجب می‎شود؟ وقت وجوب نماز عشاء کی هست؟ حضرت فرمودند «قَالَ إِذَا غَابَ الشَّفَقُ وَ الشَّفَقُ الْحُمْرَةُ فَقَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُ يَبْقَى بَعْدَ ذَهَابِ الْحُمْرَةِ ضَوْءٌ شَدِيدٌ مُعْتَرِضٌ» یک نور خیلی روشنِ افقی … معترض یعنی افقی. «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الشَّفَقَ إِنَّمَا هُوَ الْحُمْرَةُ وَ لَيْسَ الضَّوْءُ مِنَ الشَّفَقِ.» این نوع معترض افقی که در افق هست، آن دیگر شفق مغربی نیست؛ همین که دیروز هم شما فرمودید و صحبتش شد این جا صریحاً در روایت اول هم هست.

روایت دوم هم که دیروز خواندیم که سوال کرد «نَحْنُ نَسْمَعُ الشَّفَقُ الْحُمْرَةُ أَوِ الْبَيَاضُ فَقَالَ الْحُمْرَةُ لَوْ كَانَ الْبَيَاضَ كَانَ إِلَى ثُلُثِ اللَّيْلِ.» یعنی اگر سفیدی میزان بود …

سوء استفاده اهل سنت از برداشت صاحب وسائل از روایتی در خصوص ضمّ جاریة در نماز

بَابُ عَدَمِ بُطْلَانِ الصَّلَاةِ بِضَمِّ الْمَرْأَةِ الْمُحَلَّلَةِ وَ رُؤْيَةِ وَجْهِهَا وَ عَدَمِ جَوَازِ نَظَرِ الْمَرْأَةِ الْأَجْنَبِيَّةِ فِي الصَّلَاةِ‌

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مِسْمَعٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ أَكُونُ أُصَلِّي- فَتَمُرُّ بِيَ الْجَارِيَةُ فَرُبَّمَا ضَمَمْتُهَا إِلَيَّ قَالَ لَا بَأْسَ.[9]

پیدا شد؟ عنوان باب را بخوانید بعد روایاتش را.

شاگرد: عنوان باب این است «بَابُ عَدَمِ بُطْلَانِ الصَّلَاةِ بِضَمِّ الْمَرْأَةِ الْمُحَلَّلَةِ وَ رُؤْيَةِ وَجْهِهَا وَ عَدَمِ جَوَازِ نَظَرِ الْمَرْأَةِ الْأَجْنَبِيَّةِ فِي الصَّلَاةِ‌»

استاد: ببینید ایشان گفتند که مرأة محلله را در نماز ضمّ کند؛ تعبیر ضمّ … خب آن وقت روایت چیست؟

شاگرد: می‎گوید که «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ أَكُونُ أُصَلِّي فَتَمُرُّ بِيَ الْجَارِيَةُ فَرُبَّمَا ضَمَمْتُهَا إِلَيَّ قَالَ لَا بَأْسَ.»

استاد: خب این جاریه از کنار من رد می‎شود و دارم نماز می‎خوانم، به خودم می‎گیریمش؛ حضرت فرمودند این اشکال ندارد. آیا روایت به معنای این طور عنوانی است؟ آن وقت مرحوم شیخ در تهذیب همین را که آوردند باب ایشان فرق می‎کند؛ یعنی عنوانی که صاحب وسائل به این حدیث دادند که ضمّ الجاریة، این نیست. جاریه این جا نه به معنای کنیز، جاریه یعنی بچه‎ای که ممکن است بدنش نجس باشد، دارد رد می‎شود ممکن است بیفتد و می‎بیند محل خطر است و در نماز می‎گیرمش که نیفتد؛ آیا این که بچه پاک نیست، این محمول نجس و متنجس برای نماز اشکال دارد یا ندارد؟ نیامده سوال کند که جاریه دارد در نماز می‎رود و می‎خواهد او را بغل بگیرد؛ این چطور سوالی است که از امام بپرسد! حالا دیگر نمی‎دانم چطور شده که ایشان جاریه را به مرأة محللة معنا کردند؟! از «لا بأس» هم کشف کردند که محلله بوده و الا محال بود که حضرت در نماز مرأة محللة …  حالا شیخ در کجا آوردند؟

شاگرد: شیخ در باب مفصلی آوردند؛ ابواب زیادات، باب کیفیة الصلاة  و صفتها و المفروض من ذلک و المسموع» روایت دویست‎وخرده‎ای از آن.

استاد: قبل و بعدش چیزی نداشت؟ من خیالم می‎رسد یک شواهدی داشت که شیخ فهمیده بودند که از باب محمول و این‎ها بود.

شاگرد: قبلش درباره سلام دادن در نماز است که دیگری به انسان سلام کند. مثلاً روایت قبلی‌اش این است که «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَيْكَ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ قُلْتُ كَيْفَ أَصْبَحْتَ فَسَكَتَ فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ لَهُ أَ يَرُدُّ السَّلَامَ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ نَعَمْ مِثْلَ مَا قِيلَ لَهُ.»[10] این روایت قبلی‎اش هست؛ این 205 بود؛ روایت 207 هم «لَا بَأْسَ بِالنَّفْخِ فِي الصَّلَاةِ فِي مَوْضِعِ السُّجُودِ مَا لَمْ يُؤْذِ أَحَداً.»[11]

شاگرد2: بابِ مرحوم فیض در وافی این است «الضحک و العبث» درباره ضحک هست، قهقهه هست.

استاد: من یادم هست شیخ در منافیات نماز کأنه آوردند؛ من همان وقت هم به ذهنم آمد که ظاهر سوالِ سائل «تمرّ بی الجاریة» بچه دارد می‎آید برود، احساس می‎کند که الان نباید برود می‎خواهد او را بگیرد که نرود نیفتد؛ شاید این طوری منظور باشد؛ او هم بدنش نجس است، کوچک است که جای سوال دارد.

شاگرد3: شاید از جهت فعل کثیر سوال می‎کند.

استاد: فعل کثیر است که بچه را بگیرد؟

شاگرد3: شاید برای طرف شبهه بوده که بچه را بگیرم و بغل کنم این فعل کثیر است.

استاد: شاید فعل کثیر باشد. علی ای حال روایتی بوده که بزرگی مثل صاحب وسائل از جاریه، مرأة محللة فهمیدند و ضمّها هم یعنی او را بگیرد؛ این طوری فهمیدند ولی خیلی بعید است و همین عنوان هم ظاهراً بوده که این را به عنوان یک چیزی که مثلاً در روایات شیعه این طور روایت آمده که در حالِ نماز استمتاع جایز است. دیدم عنوان زده بودند که در حین نماز استمتاع جایز هست یا نیست و ضمّ المرأة را این طوری معنا کرده بودند.

شاگرد: مرحوم صاحب حدائق این را ذیل این بحث مطرح کردند که آدم نماز می‎خواند گاهی می‎بیند که بچه دارد می‎افتد و می‎خواهد داخل آتش برود.

استاد: این خیلی خوب است؛ این استفاده خیلی خوبی از  روایت است؛ من هم همان وقت یادم است که اول در منابع اصلی که برای عبارات شیخ دیدم این‎ها به ذهنم آمد بعد نمی‎دانم چطور شد که در وسائل آمدم دیدم ایشان این طور عنوانی را زدند یعنی در ابتداء قبل از این که عنوان ایشان را ببینم، خودِ من تا روایت را دیدم گفتم این‎ها چیست که این‎ها گفتند و از چیزهایی هم که جالب بود این بود که رفتم به آن‎ها بگویم دیدم خودشان متوجه نیستند که این صاحب وسائل است؛ لازم نیست آدم این عنوان صاحب وسائل را بگوید و تصریح کند.

شاگرد: در هدایة الأمة هم صاحب وسائل همین طور ضمّ المرأة تعبیر کردند.

استاد: برداشتشان این طور بوده که جاریه را … جاریه ظاهراً به معنای دختر کوچک می‎آید.

شاگرد2: مثلاً در لسان گفته «الجاریة الفتیة من النساء»

استاد: فِتیَة شاید!

شاگرد2: فَتِیَّة ضبط کردند، چون فِتیَة که جمع است؛ به معنای نوجوان مثلاً.

استاد: «ما لم تبلغ الحلم» شاید همان وقتی هم که این‎ها را نگاه می‎کردم این‎ها را دیدم؛ الان که شما فرمودید …

شاگرد3: اگر به این معنا باشد یک مقدار سخت است که از آن بغل کردنِ بچه استفاده کنیم.

استاد: حضرت فرمودند «لا بأس» من دارم نماز می‎خوانم، بچه می‎آید رد بشود، خب سوال هم می‎کند خلاصه یک چیزی بوده که …

شاگرد3: این معنایی که «ما لم تبلغ الحلم» مثلا ده یازده ساله، هشت ساله به جهت این که در آتش نیفتد در عرف ما این دیگر بغل کردن ندارد.

شاگرد4: حتماً نیست که هشت سالش باشد، ممکن است چهار سالش باشد.

شاگرد3: آن را صبیه می‎گویند؛ حالا فرق صبیه با جاریه … عنوانی که شاید در عروه هم باشد یا در اکثر اصطلاح ها هست در آغوش گرفتن

شاگرد2: «الفتاة الصغیرة» معنا کردند.

 

برو به 0:20:45

استاد: خلاصه این استفاده صاحب وسائل از روایت خیلی دور به ذهن می‎آید که بگوییم الجاریة یعنی المرأة المحللة؛ تعبیر به مرأة کردن خیلی دور به  ذهن می‎آید. خب می‎شود! حالا شاید خود ایشان هم باشند ما را تخطئه کنند؛ من مکرر گفتم مباحثه است و علی ای حال این چیزی است که الان هم دیدم، فاصله این عنوان با خود باب زیاد می‎شود. خود تناسب حکم و موضوع هم چیزی است؛ بگوید دارم نماز می‎خوانم و این معنا باشد خیلی از ذهن دور است.

ادامه بررسی روایاتی در جواز تقدیم عشاء بر ذهاب شفق

22 بَابُ جَوَازِ تَقْدِيمِ الْعِشَاءِ قَبْلَ ذَهَابِ الشَّفَقِ عَلَى كَرَاهَةٍ مَعَ عَدَمِ الْعُذْرِ‌

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ تُؤَخِّرَ الْمَغْرِبَ فِي السَّفَرِ حَتَّى يَغِيبَ الشَّفَقُ- وَ لَا بَأْسَ بِأَنْ تُعَجِّلَ الْعَتَمَةَ فِي السَّفَرِ- قَبْلَ أَنْ يَغِيبَ الشَّفَقُ.

وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ص بِالنَّاسِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ- قَبْلَ الشَّفَقِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فِي جَمَاعَةٍ- وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِيَتَّسِعَ الْوَقْتُ عَلَى أُمَّتِهِ.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنٍ يَعْنِي ابْنَ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَتْ لَيْلَةٌ مُظْلِمَةٌ وَ رِيحٌ وَ مَطَرٌ- صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ مَكَثَ قَدْرَ مَا يَتَنَفَّلُ النَّاسُ- ثُمَّ أَقَامَ مُؤَذِّنُهُ ثُمَّ صَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ ثُمَّ انْصَرَفُوا.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ تُعَجِّلَ عِشَاءَ الْآخِرَةِ- فِي السَّفَرِ قَبْلَ أَنْ يَغِيبَ الشَّفَقُ.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي- الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ فَقَالا لَا بَأْسَ بِهِ.

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ وَ عِمْرَانَ ابْنَيْ عَلِيٍّ الْحَلَبِيَّيْنِ قَالا كُنَّا نَخْتَصِمُ فِي الطَّرِيقِ فِي الصَّلَاةِ- صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ- وَ كَانَ مِنَّا مَنْ يَضِيقُ بِذَلِكَ صَدْرُهُ- فَدَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَسَأَلْنَاهُ- عَنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ- فَقَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ قُلْنَا وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ الشَّفَقُ فَقَالَ الْحُمْرَةُ.

وَ عَنْهُ عَنْ إِسْحَاقَ الْبِطِّيخِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع صَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ- قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ ثُمَّ ارْتَحَلَ.

وَ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع نَجْمَعُ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ- فِي الْحَضَرِ قَبْلَ أَنْ يَغِيبَ الشَّفَقُ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ قَالَ لَا بَأْسَ.[12]

در باب 23 روایت سوم که به آن تعلیقه اول مناسب‎تر فرمودند «سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ فَقَالَ إِذَا غَابَ الْقُرْصُ» این «غاب القرص» و همه این‎ها خلاف مشهور است؛ حالا بعداً فتوای حاج آقا موافق این روایت است و ان شاء الله می‎رسیم. «ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ فَقَالَ إِذَا غَابَ الشَّفَقُ» قبلش وقت نیست. این‎ها روایات این طرف است. اما حاج آقا فرمودند«الروايات المستفيضة» که زیاد هم هست مقابلش هست. روایات مستفیضه که زیاد هم هست یکی در باب 22 هست که هشت تا روایت را در باب 22 مواقیت آوردند؛ مثلاً اولی این است «لَا بَأْسَ أَنْ تُؤَخِّرَ الْمَغْرِبَ فِي السَّفَرِ حَتَّى يَغِيبَ الشَّفَقُ وَ لَا بَأْسَ بِأَنْ تُعَجِّلَ الْعَتَمَةَ فِي السَّفَرِ قَبْلَ أَنْ يَغِيبَ الشَّفَقُ.».

شاگرد: سفر و ضرورت استفاده کردند.

استاد: بله قائلین برای وقت اختیار گفته بودند ولی خب این ضرورت‎ها می‎تواند محمول بر فضیلت‎ها باشد، نه بر عزیمت یعنی اگر مسافر هستی مجاز هستی و اگر مسافر نیستی عزیمةً باید تا شفق صبر کنی.

روایت دوم این است «صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ص بِالنَّاسِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ الشَّفَقِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فِي جَمَاعَةٍ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِيَتَّسِعَ الْوَقْتُ عَلَى أُمَّتِهِ.» جماعت خواندند و هیچ عذری هم نبود و عشاء را قبل از این خواندند؛ حالا در روایات دیگرش دارد وقتی هم در وقت باران بود حضرت سریع می‎گفتند که «سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَتْ لَيْلَةٌ مُظْلِمَةٌ وَ رِيحٌ وَ مَطَرٌ» لیلة مظلمة شاید از ابرهای خیلی غلیظ [منظور باشد.]  «لَيْلَةٌ مُظْلِمَةٌ وَ رِيحٌ وَ مَطَرٌ صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ مَكَثَ قَدْرَ مَا يَتَنَفَّلُ النَّاسُ» من به خیالم می‎رسد این روایت دلالت خیلی واضح بر این دارد که وقت فضیلت عشاء هم که سقوط شفق است به خاطر نافله است. چرا؟ چون می‎خواستند مردم نافله را ترک نکنند بخوانند به همین خاطر عشاء عقب می‎افتاد فلذا وقتی که رفت و برگشت سخت بود، باید خانه بروند و دوباره برای عشاء برگردند، حضرت می‎گفتند پس الان نقداً نافله را بخوانید، این استثناء است؛ چون اگر دائماً هر روز بخواهند بگویند بخوانید «ینجرّ إلی ترک النافلة» لذا حضرت یک فاصله‎ای را تا سقوط شفق می‎گذاشتند تا نافله مغرب خوانده بشود و ترک نشود اما وقتی بود دیگر تصریحاً می‎گفتند «صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ مَكَثَ قَدْرَ مَا يَتَنَفَّلُ النَّاسُ ثُمَّ أَقَامَ مُؤَذِّنُهُ» أقام مؤذنه یعنی فاصله به نافله می‎انداختند اذان دوباره می‎خواهد.

شاگرد: یعنی اقامه کردند.

استاد: یعنی فقط اقامه می‎گفت؟ یا «مؤذنه» به این معنا که یعنی …

شاگرد: روایات دیگر هم داریم که جمع می‎کردند.

استاد: ولی نافله خوانده‎اند. «إذا جمع» یعنی  بدونِ نافله؛ این هم خودش یک بحثی است؛ وقتی بین دو تا فریضه جمع کند یعنی نافله را نخواند آن دیگر اذان ندارد اما اگر بین دو فریضه جمع کند ولی بینش نافله بخواند اذان دارد و این جا هم تصریح به این است که «یتنفل الناس».

شاگرد: قبلاً هم أقلّ التفریقین داشتیم.

استاد: بله! که آن جمع خوبی از شهید در ذکری بود.

شاگرد: ظاهرش این نبود که اذان دیگری لازمه. چون مقیم که نمی گفتند وموذن تعبیر عام بوده هم برای کسی که اذان می‎گفته و هم اقامه می‎گفته به او می‎گفتند. «أقام» برای اقامه است.

استاد: که أقام این جا را نمی‎شود به أَذَّن بگویند.

شاگرد: اگر اشتباه نکنم باز یک روایت دیگری هم داریم.

استاد: که فقط اقامه می‎گوید؟

شاگرد: بله در ذهنم هست ولی نمی‎دانم در چه بابی هست.

استاد: علی ای حال «أقام مؤذّنه» یعنی چون موذن تعبیر می‎شود اقامهِ او اذان است؛ اقامه را خود حضرت می‎گفتند. دور نیست که ولو تأویل باشد و ظاهر اقام در اقامه گفتن باشد اما چون یتنفل دارد، تأویل به این بکنیم که اقام الموذن یعنی اقامة الاذان، به پا داشتن و گفتن اذان منظور است، نه این که أقام یعنی اقامه گفتن ولی خب ظاهر أقام همان چیزی است که شما می‎فرمایید.

شاگرد: این فرمایشی که می‎فرمایید که این تأخیر انداختنش به خاطر ترک نافله است، در ظهر و عصر که 24 رکعت است این خیلی محسوس است ولی در مغرب و عشاء آدم خیلی این طور احساس نمی‎کند یعنی همین الان که با هم می‎خوانند.

استاد: خیلی‎ها نافله را نمی‎خوانند.

شاگرد: داریم می‎بینیم خیلی‎ها غفیله را می‎خوانند؛ غفیله را دو تا اضافه کنیم نافله می‎شود منتها در ذهن مردم این طوری جا افتاده که عموماً نافله برایشان مهم نیست تا غفیله یعنی اگر برایشان جا بیفتد که نافله مهم‎تر است ممکن است به جای دو رکعت، چهار رکعت بخوانند؛ در آن جایی که 24 رکعت می‎شد این حرف خیلی مفهوم داشت ولی در این جا آدم خیلی نمی‎تواند …

استاد: وقتی بناء بر این باشد که هر دو نماز در یک مجلس خوانده بشود کما این که بنای ما الان این است، وقتی بنابر این است این معرضیت دارد بر این که همه منتظر هستند بخوانیم و برویم یعنی آن فاصله برای نماز غفیله در خیلی از مساجد نیست؛ شما اگر بروید ببینید خیلی از مسجدها تسبیح می‎خوانند و نماز عشاء را می‎بندند.

شاگرد: ما که دیدیم اغلب می‎خوانند؛ ما خیلی کم دیدیم مسجدی که غفیله را نخوانند. نمی‎دانم شاید ما مساجد خاصی می‎رویم.

شاگرد2: تعبیر «أقام مؤذن» در یک روایتی دیگری هست که  « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَكَلَّمُ فِي الْإِقَامَةِ قَالَ نَعَمْ فَإِذَا قَالَ الْمُؤَذِّنُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ فَقَدْ حَرُمَ الْكَلَامُ»[13] بعد در روایت دیگر هست  «إِذَا أَقَامَ الْمُؤَذِّنُ الصَّلَاةَ فَقَدْ حَرُمَ الْكَلَامُ»[14]

استاد: آن‎ها دیگر معلوم است که طبق فرمایش ایشان، أقام همان اقامه است.

شاگرد: در استقصاء دلیل گرفته بودند برای این که می‎تواند … ایشان همین که فرمودند «ثمّ أقام موذّنه» فرمودند یعنی «یدلّ علی جواز الاقامة من غیر الامام»

استاد: به نظرم مرحوم آقای علم‎الهدی هم در مشهد بودند، ایشان هم پیرمرد شده بودند و اقامه ایشان را دیگری می‎گفت و ایشان فقط بلند می‎شدند و تکبیر می‎گفتند.

 

برو به 0:29:34

شاگرد: آقای مروارید هم اواخر این طور شده بودند.

شاگرد2: در روایات هم داریم که ظاهراً اقامه را دیگری بگوید.

استاد: حتی برای نماز جمعه هم ظاهراً …

     بله «مرّ بالمؤذن» یا «بالمقیم یقیم و یؤذّن؛ «قد استمع» مثلا یا «سمع».

آن چیزی که بر خلاف ظاهر احتمال تأویلش دادم به خاطر «قدر ما یتنفل الناس» بود که اولاً تأخیر به جاهای دیگر هم می‎تواند به خاطر تنفل باشد و مقداری یک زمانی بدهند و دومی این که چون قدر ما یتنفل صورت گرفته و جمع بین روایات دیگر که اذان مستحب است، این جا ترک مستحب نشده باشد یعنی خودِ تنفل فریضتین مفصولتین هستند. وقتی مفصولتین بودند اذان مستحب است ولو واجب نیست اما به این عنایت عرض کردم.

شاگرد: «ثمّ مکث» یعنی حضرت خودشان نافله نمی‎خواندند؟

استاد: چرا می‎خواندند.

شاگرد: زودتر می‎خواندند بعد می‎ماندند تا مردم نافله بخوانند.

استاد: نه! وقت‎های دیگر می‎رفتند، نافله‎ها در خانه خوانده می‎شد اما آن وقت صبر می‎کردند تا همان جا مردم بخوانند یعنی دیگر مجلس پراکنده نمی‎شد و خود حضرت هم نمی‎رفتند منزل بخوانند همان جا …

شاگرد: در مزدلفه هم که جمع نماز مغرب و عشاء مطرح است، ظاهراً به خاطر این که این جا اذان و اقامه ساقط می شود منتها در روایتی هست که بعد از عشاء نافله مغرب خوانده می‎شد که در یک روایت دیگری قبل نمازعشاء که حضرت یک ساعت قبلش خواندند و یک ساعت بعدش خواندند؛ ظاهرش این است که در هر حال آن اذان گفته نمی‎شده یعنی شاید مورد داشته باشیم که جمع می‎شده، به نافله هم فصل نمی‎شده …

استاد: اگر به خصوص در آن وقتی که نافله را خواندند جمع شده باشد که همان جا هم اذان ساقط بوده خب این در مانحن فیه تاییدی برای این که «اقام» به معنای اقامه هست خوب است.

شاگرد: در آن روایت شک دارم این بود یانه ولی در مجموع روایاتش …

استاد: ولی اصل این که مزدلفه از مواضع جمع است و از مواضعِ جمع در مورد جمع، اذان هم نیست، همین طور است که می‎فرمایید ولی این که اگر نافله را خواند چطور؟ ظاهراً استثنایی نزده باشند؛ اگر به نافله فاصله انداخت یعنی در مزدلفه ولو به نافله فاصله بیندازد باز اذان ساقط است؟ در همین سوال در نماز عصر روز جمعه هم هست؛ من هم در ذهنم این سوال هست، سوال خوبی هم هست. نماز عصر روز جمعه اذان ندارد و فقط اقامه دارد؛ خب حالا اگر شما یک نافله بخوانید مثلا روز جمعه که نافله ندارد اما مثلا نافله هفت قل هو اللهی بخوانید. از نمازهایی که مستحب است ولو آن  آقا از علمای یزد می‎گفتند آقا شیخ عباس در مفاتیح آوردند، من که ندیدم؛ خدا رحمتشان کند. در جمال الاسبوع هست ولی ایشان ندیده بودند. در جمال الاسبوع مرحوم سید می‎آورند که بین نماز ظهر و عصر روز جمعه دو رکعت نافله و هفت تا قل هو الله بینش بخواند؛ چون نافله رواتب ندارد اما این‎ها دارد. حالا کسی که این نافله را خوانده آیا مشمول به فصل نافله می‎شود به نحوی که بگوییم بین دو تا نماز فاصله شد و می‎تواند اذان بگوید یا نه؟ حاج آقا با این که نافله را می‎خواندند اذان نمی‎گفتند؛ احتیاطش هم همین است. آن زمانی که حاج آقا روز جمعه برای نماز می‎آمدند، نماز هفت قل هو اللهی را می‎خواندند ولی برای عصر اذان نمی‎گفتند اما وقت‎های دیگر کأنه واجب می‎دانستند و اذان را می‎گفتند ولی روز جمعه برای نماز عصر فقط اقامه می‎گفتند.

الان روایات مقابلش هم خواندیم که این هم روایت سوم است که «لَا بَأْسَ بِأَنْ تُعَجِّلَ عِشَاءَ الْآخِرَةِ فِي السَّفَرِ» این هم برای سفر است.

روایت پنجم خیلی خوب است؛ از هر دو امام علیه‎السلام سوال می‎کند  «عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ» سوال مطلق است «فَقَالا لَا بَأْسَ بِهِ.» این دلالت روشن دارد بر این که قبل از سقوط شفق وقت عشاء هست. همچنین روایتِ «كُنَّا نَخْتَصِمُ فِي الطَّرِيقِ فِي الصَّلَاةِ … فَسَأَلْنَاهُ عَنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ قُلْنَا وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ الشَّفَقُ فَقَالَ الْحُمْرَةُ.» باز می‎گوید «رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع صَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَة قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ ثُمَّ ارْتَحَلَ.» از «ثمّ ارتحل» می‎فهمیم در حال سفر بوده؛ با یک قیدی شامل مانحن فیه هست. و همچنین روایت هشتم که «نَجْمَعُ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ فِي الْحَضَرِ قَبْلَ أَنْ يَغِيبَ الشَّفَقُ  مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ قَالَ لَا بَأْسَ.» دلالت روایت هشتم هم خیلی خوب است؛ هم در حضر است، هم هیچ عذری ندارد، نماز عشاء را از قبل شفق و حمره مغربیه می‎خواند که حضرت فرمودند اشکالی ندارد. هر دوی این روایت در تهذیب و استبصار آمده است.

خب حاج آقا فرمودند که «لکنّ الروایات المستفیضة النافية للبأس عن العشاء قبل ذهاب الشفق، قابلة لحمل المخالف» که گفته بودند تا ذهاب شفق نشود، وقت داخل نشده «على ابتداء وقت فضيلة في حال الاختيار، دون العذر المسوّغ للجمع بين العشائين مطلقاً.» خب این هم برای این بخش فرمایش ایشان بود. ان شاء الله اگر زنده بودیم صلاة صبح را ان شاء الله فردا عرض می‎کنیم.

 

والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

تگ: شفق، وقت نماز عشاء، تنفل، اذان، ، عناوین صاحب وسائل،جمع بین صلاتین،تفریق بین صلاتین

 


 

[1] بهجة الفقيه، ص: 36

[2] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 156-157

[3] همان، ص 157 – 158

[4] همان، 158

[5] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 199-200

[6] همان، ص 200

[7] وسائل الشیعه ،ج4،ص1272 « باب 22 : عدم بطلان الصلاة بضم المرأة المحللة ورؤية وجهها وعدم جواز نظر المرأة الأجنبية في الصلاة»و روایت اول باب سألت أبا الحسن (عليه السلام) فقلت أكون أصلي فتمر بي الجارية فربما ضممتها إلي قال لا بأس.

[8] همان، ص 204-205

[9] وسائل الشيعة، ج‌7، ص: 278-279

[10] تهذيب الأحكام، ج‌2، ص: 329

[11] همان

[12] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 202 – 204

[13] وسائل الشيعة، ج‌5، ص: 395

[14] همان، 394

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است