1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(۴)- لباس مشكوك مصلي، بررسی سیر تاریخی مسأله

درس فقه(۴)- لباس مشكوك مصلي، بررسی سیر تاریخی مسأله

    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=14090
  • |
  • بازدید : 85

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه ۴: ١٣٩٧/٠٧/٠٩

نماز در لباس مشکوک

عرض کردم در بهجة الفقیه صفحه 278 یک بحثی که در کتاب‌های قبل از مرحوم آقای نائینی بوده که اصل  بحث از مرحوم آمیرزا حسن شیرازی شروع می‌شود. قبل از ایشان این بحث خیلی طولانی نبوده، یک نصف صفحه، فوقش یک صفحه بحث تمام می‎شد که نظرشان را می‎گفتند و اشکالی اگر داشتند مطرح می‎کردند و رد می‎شدند اما از بعد مرحوم آمیرزا محمد حسن شیرازی- میرزای بزرگ- ایشان یک روال فتوایی را تغییر دادند و در این روال فتوا اختلاف پیش آمد و نظرات، دقت‌ها، بحث‌ها به وجود آمد. الان در این بهجة الفقیه حدود 30 صفحه راجع به این بحث کردند.

سیر تاریخی و اقوال در مساله

«و أمّا الكلام في اللباس المشكوك كونه من غير المأكول، فعن المشهور المنع، و قيل بالجواز، و قيل بالتفصيل، و سيأتي إليها الإشارة و إلى أدلّتها.»[1] این مساله این طوری که در کلمات آمده «فعن المشهور المنع» مبدأ این مشهور، جمله‌ای از صاحب مدارک است که در دو جا – در لباس مصلّی و خلل صلاة- می‌فرمودند «مقطوعٌ به بین الاصحاب»[2] یا «قطعی بین الاصحاب» که در بین اصحاب امامیه این طوری بوده، قطعی بوده که اگر یک لباسی شما نمی‌دانید این از ماکول اللحم هست یا نیست -عبارت مرحوم سید را دیروز خواندم که می‌فرمودند ماهوت؛ ماهوت یک پارچه‌ای بوده و الان هم هست که مفصل محل ابتلاء است که از بلاد دیگر می‌آید، پارچه‌ای پشمین است که نمی‌دانیم این پشم از چه درست شده است. آیا از کرک و پشم و موی حیوانی است که غیرمأکول اللحم است؟ خیلی کشورها هستند که به وفور هست- یا از آن چیزی است که مأکول اللحم است؟ از بهائم است؟ مقطوع این است که شما نمی‌توانید نماز بخوانید. اگر هم خواندید اعاده لازم است. این نسبتی است که صاحب مدارک به مشهور می‌دهند.

شاگرد: اصل تذکیه را باید هم باید بگوییم یعنی اگر حلال گوشت باشد باید مذکی باشد.

استاد: ولو مذکی باشد یعنی می‌دانید یک مسئله این است که لباس مصلی از اجزای میته نباید باشد، نباید مردار باشد، از میته رد می‌شوید، کتاب‎های قدیمی می‎گفتند میته و بعدش مالایؤکل، بعدش حریر؛ الانی‌ها اول می‌گویند لباس مصلی اباحه دارد، مال غصبی نباشد، پاک باشد، غصبی نباشد، بعد میته و … را می‌گویند.

خب بعدش مردار نبودن یک شرطی است ربطی به بحث ما ندارد، بحث ما مربوط به آن شرطی است که می‎گوییم لباس مصلی باید از اجزای حیوانی که مأکول اللحم نیست، نباشد ولو تذکیه شده باشد. چون حیوانی که قابل تذکیه است اگر رو به قبله با بسم الله سرش را ببرند، این دیگر میته نیست، مذکی است -ذکاه الذبح- ذبحش کردند اما نمی‌شود گوشتش را بخورند، مأکول اللحم نیست. خب وقتی مأکول اللحم نیست ولو تذکیه‌اش هم کرده باشند و یکی دیگر این که خود همان حیوانی که میته هست، حیوانی که مرده ولو مأکول اللحم باشد، نمی‌شود با آن نماز بخوانیم اما استثناء دارد یعنی مثلا موی آن حیوان فرق می‌کند. حالا پس بحث ما در آن جایی است که شک داریم که مأکول اللحم هست یا نیست مثل ماهوت. این جا چه کار می‌کنیم؟

می‌فرمایند که مشهور گفتند که جایز نیست. عرض کردم شروع این قطع اصحاب از صاحب مدارک است. در صاحب جواهر یا در جای دیگر دیدم که به شافیه هم نسبت دادند که الان نشد شافیه را مراجعه کنم. خدمت شما می‌گویم تا شما پی‌جویی بکنید یا الان اگر می‌دانید برای ما بفرمایید. ایشان شافیه را هم این جا فرموده بودند. حالا قبل از این که بحث ادامه پیدا بکند، اولین کسی که از اصحاب که عبارتشان آمده است، عبارت محقق اول است، دیدم عده‌ای از شراح، یعنی کسانی بودند، کتابشان را من ندارم ولی در نرم افزار بود که گفتند ما هر چه گشتیم حتی یک عبارت مختصری قبل از محقق اول ندیدیم که آن‌ها بگویند چیزی که مشکوک است نمی‌توانید در آن نماز بخوانید. این که اصحاب بگویند و مشهور بگویند باید پیدا بشود همین طور نمی‌شود گفت مقطوع بین اصحاب است.

 

برو به 0:06:35

صاحب مدارک که بیجا نمی‌گویند، فرمایش صاحب مدارک با آن علوّ مراتب، بالای سر و بر چشم است، این حرفی نیست اما گاهی کلمه اصحاب گفته می‌شود مقصود از اصحابنا الامامیه، آن اصطلاح ما که می‌خواهیم از زمان معصومین و علماء و فقهاء را بگوییم و تا زمان صاحب مدارک بیایم، نیست. وقتی می‌گویند اصحاب یعنی متأخرین از محقق اول به بعد، این اطلاق دارد. شما اگر واژه اصحابنا، الاصحاب را در کتاب‌های فقهی ببینید مواردش هست خیلی واضح است که مقصود یعنی از محقق به بعد. لذا صرف این که صاحب المدارک بگویند قطعی عند الاصحاب یعنی از زمان شیخ و قبل از شیخ، یک شاهدی باید برای آن پیدا بشود. این خیلی مهم است به خاطر این که الان این حکم یک طوری میخش کوفته می‌شود که مشهور است، قطعی عند الاصحاب است که حتی آمیرزا محمدحسن شیرازی که فتوا را برگردانند باز با آن مخالفت شد. در این رساله مرحوم آقای نائینی دیروز عرض کردم سه چهار تا رساله لباس مشکوک برای مرحوم آقای نائینی هست. اولی که برای خود مرحوم آمیرزا حسن شیرازی است، مختصر هم هست و در نرم افزار هم آمده.

میرزا محمد حسن آشتیانی

بعدی برای معاصرشان، که هر دو شاگرد شیخ هستند، ‌آمیرزا محمد حسن آشتیانی صاحب بحر الفوائد که در تهران بودند. تحصیلات ایشان نجف بوده ولی بعد به تهران برگشتند. همان کسی که با این که معاصر میرزا بودند، خیلی می‌طلبید که در بحث تحریم تنباکو و مسائل سیاسی یک حرفی بزنند و یک اختلافی کنند، بالأخره ایشان هم درس مرحوم میرزا بودند و شخصیت بزرگی در تهران بودند، حالا میرزا هم در سامراء تحریم کردند،  بالأخره ایشان بگویند چه کسی گفته؟  این فتوا از کجا آمده؟! اصلا تمام! هیچ چیزی نگفتند! همه هم از ایشان مأیوس شدند، ایشان چه کاری کردند! ایشان که در تهران حرف میرزا محمدحسن را تایید کردند، کاملا این تحریم تنباکو  تثبیت شد. خیلی‌ها از ناحیه ایشان امید داشتند که در تهران یک مخالفتی بشود که این در اختلاف بیفتد و دیگر آن فتوای تحریم تنباکو سر نرسد.

منظور این که صاحب بحرالفوائد شاگرد شیخ انصاری هستند، این دو سه تا صاحب حاشیه، اوثق الوسائل و بحر الفوائد، این‌ها همه شاگردان خود شیخ هستند. آن زمان مرحوم میرزامحمدحسن آشتیانی رساله به نام ازاحة الشکوک فی اللباس المشکوک نوشتند و ایشان باز همان حرف استاد خودشان شیخ انصاری را دوباره تقویت کردند یعنی با این که میرزا محمدحسن فتوا دادند به این که جایز است خوانده بشود، معاصر خودشان میرزا محمدحسن آشتیانی حتی رساله نوشتند و گفتند ما قبلا نزد استادمان شیخ انصاری این را خواندیم و بحث کردیم ولی خب دوباره محل ابتلاء شده است دوباره به صورت یک رساله جدا من این را توضیح می‌دهم. جلسات نسبتاً مفصلی هست مرحوم میرزا محمدحسن آشتیانی این که جایز نیست را توضیح می‌دهند که جایز نیست تبعا به همان چیزی که قبلا شیخ انصاری انجام می‌دادند.

آقای نائینی که یک رساله مشکوک دارند در مقدمه‌اش می‌گویند که از قدیم یک قولی بوده که جایز نیست که به اصحاب نسبت می‌دهند و یک قولی بوده که می‌گفته جایز است در فضای فقه قول شاذ حساب می‌شده یعنی کسی بعد از آن افراد به آن فتوا نمی‌داد. از چه کسی شروع شده؟ از همین صاحب مدارک شروع شد. خود صاحب مدارک که می‌گویند مقطوع بین اصحاب است خودشان خدشه می‌کنند و احتمال وجه دیگری را می‌دهند. اگر هر کس از صاحب مدارک نقل می‌کند به خیال این که صاحب مدارک گفتند که قطعی بین اصحاب  است وقتی می‌‌روید نگاه می‌کنید می‌بینید خودشان می‌گویند مقطوعٌ اما بعد مناقشه می‌کنند، خدشه می‌کنند، نظر خلاف به این نمی‌دهند. این یعنی چه؟ یعنی معلوم است این مقطوعی که منِ صاحب مدارک می‌گویم و از ناحیه من، این مقطوع بودن این قدر صیتش پیچیده، آن مقطوعی که شما از آن برداشت می‌کنید، نیست و الا خود من نمی‌گفتم مقطوع که سریع خدشه هم کنم! در مقطوع به بین الاصحاب یک کتاب فقه شیعه خدشه بکند؟ دقت کنید. لذا این مساله مشهور خیلی مستقر نیست. حالا شما هم در ذهنتان باشد یک تحقیق خوبی در این زمینه بکنید که وقتی می‌گوییم قطعی بین اصحاب است، اصحاب یعنی چه؟ یعنی اولین عبارتی که از شرایع شروع شده،خب این اصحاب متأخرین هستند، فضا، فضای فقه و استدلال است، آن شهرتی که در فضای فقه کار از آن بیاید نیست، خیلی تفاوت می‌کند. خب قطعی عند الاصحاب یعنی از اصحابنا الامامیه از زمان معصومین تا زمان صاحب مدارک. آن طور چیزی بود که صاحب مدارک مناقشه نمی‌کردند.

شاگرد: قبل از محقق اصلا این فرع مطرح بوده؟

استاد: نبوده. من خودم تفحص گسترده نکردم و در کلمات علماء دیدم، هر چه ما گشتیم حتی یک عبارت هم قبل از محقق پیدا نکردیم که دال بر این باشد که در مشکوک نمی‌شود نماز خواند. لذا مرحوم آقای نائینی می‌گویند که این دو تا قول بود، عدم جواز، مشهور و جواز که قول شاذ است بعد می‌گویند که تا این که سید مشایخنا یا شیخنا الاستاذ یک تعبیری همان اول رساله‌شان دارند که می‌گویند مرحوم میرزای شیرازی وقتی فتوایشان برگشت، دیگران هم نظرات ایشان را دیدند، تایید کردند و کم کم آن فتوای قبلی از شذوذ برگشت، الان هم می‌بینید که آسیدمحمد تقریبا معاصر میرزای بزرگ هستند و زمان خود میرزا شاگردشان و زمان میرزا از فضلای خیلی مهم زمان میرزا بودند، عروه را که نوشتند آن فتوایی را که قبل از آمیرزا محمدحسن زمان شیخ انصاری به عنوان فتوای شاذ بوده دیگر برگشته. چه کسی برگردانده است؟ میرزا محمد حسن و سید هم الان «یجوز» فتوا می‌دهند. لذا آقای نائینی می‌گویند از بعد از میرزا دیگر فتاوای موافق جواز و بحث‌ها گسترده شد، عده‌ای هم مدافع آن طرف بودند، رسال‌های مفصلی نوشته شده، به مرحوم میرزا حبیب الله رشتی هم ظاهرا نسبت دادند، چند لحظه‌ای که ممکن بود، گشتم و الان پیدا نکردم حالا اگر الان می‌دانید یا اگر بعدا رساله لباس مشکوک میرزا حبیب الله را پیدا کردید به من هم بفرمایید.

 

برو به 0:14:24

بررسی عبارات محقق حلی

خب چیزی که من برخورد کردم و خیلی کار دارد تا دوباره مشهور را حتی برای محقق جا بیندازد این است … عبارت محقق در شرایع فقط در بحث خلل صلاة است[3]، ایشان وقتی بحث خلل عمدی را می‌خواهند بگویند، می‌گویند الثالث، سومین خلل این است که در چیزی که مجهول است، نمی‌داند که از جنس مایصلی فیه هست یا نیست، نماز بخواند، «أعاد» این نماز را باید اعاده بکند. خب من جنس ما یصلی را نمی‌داند، شرّاح و کتبی که شرح شرایع است، آمدند این طوری معنا کردند.

خود محقق چه گفتند؟ خود محقق شرح شرایع ندارند، مختصر النافع و شرح مختصر النافع دارند که آن قلم خودشان است لذا توضیحی از ناحیه خود ایشان برای عبارت شرایع هست یا نیست، نمی‌دانم، در رسائل تسع ایشان پیدا کنیم یا نکنیم را نمی‌دانیم اما خب آن اندازه‌ای که مربوط به بحث ما می‌شود در خود معتبر که شرح خود محقق اول بر متن خودشان است، آن جا یک کلمه‌ای دارد که من نگاه کردم و برخورد کردم، جالب شد دیدم هیچ جای دیگر هم از محقق این را نقل نکردند، من نمی‌دانم چطور شده!؟ عبارتی که خیال می‌کنید جا داشته که روی آن حساس بشوند و راجع به آن حرف بزنند، هیچ جای دیگر نیامده الا یک جا که حالا توضیحش را عرض می‎کنم.

البحث الثاني: ما لا يؤكل لحمه و ليس سبعا كالقنفذ، و اليربوع، و الحشرات لا تصلي في جلودها‌

، لان وقوع الذكاة عليها مشكوك فيه، بل الأقرب ان الذكاة عليها لا يقع، و الدباغ لا يطهر الميتة، و طهارة الثوب شرط في الصلاة.

البحث الثالث: الخنزير لا يصلى في جلده و لو دبغ‌ [4]

مسئلة: كل ما يحرم أكله يحرم الصلاة في شعره، و صوفه، و وبره،

الا ما تشتبه، و هو قول علمائنا. لنا ان جواز الصلاة في شي‌ء من ذلك مع المنع من جواز الصلاة في جلده مما لا يجتمعان، أما عندنا فللمنع من الأمرين، و أما عند أبي حنيفة فلجواز الأمرين إلا في الآدمي، و الخنزير، و أما عند الشافعي فلجواز الصلاة في الجلد بعد دباغه دون شعره، لكن الثابت هو المنع من الصلاة في الجلد بما بينّاه فيثبت المنع من الصوف، و الشعر.[5]

در معتبر فرمودند که «البحث الثاني: ما لا يؤكل لحمه و ليس سبعا … لا تصلي في جلودها، لان وقوع الذكاة عليها مشكوك فيه»

بعد «البحث الثالث» که راجع به خنزیر ادامه می‌دهند «أما المسوخ» تا آن‌جا می‌آید که «مسئلة: كل ما يحرم أكله يحرم الصلاة في شعره، و صوفه، و وبره» هر چیزی که نمی‌شود گوشتش را خورد، حرام است، نماز خواندن در موی او، پشم او و کرک او هم حرام است «الا ما تشتبه»  إلا ما تشتبه یعنی چه؟ صاحب مدارک فرمودند قطعیٌ اما ایشان این جا یک الا دارند. كل ما يحرم أكله يحرم الصلاة في شعره، و صوفه، و وبره إلا ما تشتبه» تشتبه یعنی نمی‌دانم حیوان مأکول اللحم هست یا نیست؟ خب همان هم عده‌ای جایز نمی‌دانند و به اصحاب هم نسبت دادند که مطلقا، کل مشکوک که وضعش چگونه است حتی ولو شک کنیم از گیاه هست یا نیست، قول مشهور را این طور می‎گویند، آقای نائینی اول رساله‎ شان چهار تا قول می‌گویند.[6] یک قول این که در مشکوک عدم الجواز مطلقاً، اصلا تفصیلی در آن نیست. الجواز مطلقا که مختار میرزای شیرازی است،  بعد دو تا تفصیل دیگر هم ذکر می‌کنند که بعدا عرض می‌کنم که شاید در موسوعه آقای خویی به 7 تا رساندند.[7] جواز مطلقا، عدم جواز، 2 تا می‌شود، 5 تا تفصیل هم ذکر می‌کنند که استادشان مرحوم آقای نائینی 2 تا دارند. 4 تا قول یا 7 تا قول.

علی ای حال این جا «إلا ما تشتبه» یعنی چه؟ من گفتم ببینم دیگران این عبارت معتبر را چه فهمیدند؟ تا اندازه‌ای که من گشتم هیچ کجا نبود، در کتاب‌هایی که من با این جستجوها گشتم، یک کسی که معنا کرده باشد که این إلا ما تشتبه یعنی چه؟ محقق چه می‌خواهند بگویند؟ هیچ جا نبود. فقط در یکی حاشیه مرحوم آقاجمال خوانساری بر لمعه بود[8]  که آن هم إلا ما تشتبه نبود، بلکه إلا ما استثنیه بود. تشتبه با استثنیه، از حیث کلمه نزدیک هم هست اما از جهت الف خیلی تفاوت دارد لذا این یک نقطه شروعی است برای این‌که ببینیم این عبارت معتبر چیست؟ اگر استثنیه باشد ارتباطی به بحث ما ندارد، می‌خواهند بعدا خز و این‌ها را بگویند، مواردی که استثناء شده است. پس این یک نکته.

صاحب مدارک گفتند قطعی اصحاب است، منظور از اصحاب چیست؟ قطعی‌اش چطوری است با این که خود محقق ولو در شرایع «اعاد» فرموده، آن هم «اعاد» ای که صریح نیست. چرا عرض می‌کنم صریح نیست؟ به خاطر این که آن کسی که می‌خواهد بگوید در مشکوک جایز نیست، می‌گوید «لایجوز الصلاة فیما هو مشکوک»، نه این که بگوید «اذا صلی من جهل أنّه از چه جنسی است، أعاد». از عبارت، دقیقا از آن ابتدای بحث نماز فاصله گرفته؛ یک کسی است نمازی را خوانده بعد فهمیده این نماز در جنس ما یصلی نبوده است. این فهمیدن است، غیر از این است که بگوییم از ابتدا جایز نیست بخوانی و اگر هم بخوانی بعدا هم حتی نفهمی … حتی قول دارد و حالا در قول‌ها می بینید می‌گویند حتی وقتی مشکوک را خواندی بعدا هم بفهمی مأکول اللحم بوده باطل است.

 

برو به 0:20:44

شاگرد: منظورشان این بود که اصالة الحل جاری می‌شود.

استاد: اصالة الحل یکی از طرح بحث‌هاست که حالا به آن می‌رسیم. اصلا مقصود از عبارت محقق چیست، یکی از چیزهای خیلی خوب است که خواستید این بحث‌ را خوب سر برسانید، روی این لازم است تأمل بشود که اصلا عبارت شرایع مربوط به ما هست یا نیست؟ عبارت معتبر که الا ما تشتبه چیست؟ و قطع اصحاب، اصحاب از چه زمانی منظور است؟ اصحاب از محقق به بعد منظور است یا نه؟

این مقدماتی راجع به این که سیر تاریخی بحث چطور است.

مرحوم آقا ضیاء هم لباس مشکوک دارند، آقای آشتیانی هم که عرض کردم، تا حالا هر چه جلو برویم شما ان شاء الله خودتان هم مطالعه مفصل‌تری می‌فرمایید هر چه هم استفاده کردید و برخورد کردید به ما منتقل کنید.

شاگرد: در ادامه معتبر دارد «و هو قول علمائنا»

استاد: این‌که قول علماء هست درست است، یعنی لا یصلی در ما لایؤکل. این را که ما قبول داریم. در مشکوکش چطور؟

شاگرد: ظاهراً مجموعش به قول علماءنا می‌خورد.

استاد: اگر این طور باشد و إلا ما تشتبه باشد، مشهور برمی‌گردد یعنی قول علمائنا این است که إلا ما تشتبه و درست برعکس می‌شود.

باید ببینیم  دیگران در مورد این عبارت الا ما تشتبه چطر بحث کرده‌اند. معتبر کتابی که سال‌ها در دست بوده، چرا این طوری راجع به آن بحث نشده یک چیزی است که من امروز برخورد کردم. آمدم و کتاب را آوردم این چاپ قدیمی تشتبه بود، چاپ نرم افزار هم تشتبه است، مرحوم آقاجمال الا استثنی هست. اما عبارت چیست؟ باید بیشتر راجع به آن بحث بشود.

شاگرد: یعنی از همین الا ما تشتبه فهمیدیم اولین چه کسی گفته لباس مشکوک نیاز به اعاده دارد؟

استاد: نه! نه! این عبارت در معتبر است، اصلا این عبارت لباس مشکوک را هیچ کس نیاورده است، هیچ جا نیاورده‌اند.

شاگرد: فرمودید محقق اولین نفر فرموده که نماز در لباس مشکوک حرام است، آن را کجا فرمودند؟

استاد: در شرایع. معتبر شرح مختصر است، مختصر متنی مختصرتر است و بعدا نوشتند و بعدا خودشان شرحش کردند اما شرایع را همان اوائل علمیتشان نوشتند، زمان خودشان شرایع خیلی پخش شده بوده، یک متن فتوایی فقهی اما متن نسبتا مفصل و در دست‌ها بوده بعدا هم که تا حالا شروح متعدد نوشته شده است. این عبارتی که نقل شده برای بحث صلاة شرایع نیست، در بحث صلاة شرایع همین قول علمائنا را می‌گویند ولی دیگر «ما تشتبه» را در متن شرایع نمی‌آورند. در متن شرایع فقط می‌گویند در «ما لایؤکل» نمی‌شود نماز خواند، نماز در آن باطل است و می‌فرمایند «وهو قول علمائنا». در شرایع هم که می‌گویند متنش این است در جلد 8 جواهر، عبارت شرایع را که فرمودند این است:

و لا تصح الصلاة في شي‌ء من ذلك إذا كان مما لا يؤكل لحمه و لو أخذ من مذكى إلا الخز الخالص و في المغشوش منه بوبر الأرانب و الثعالب روايتان أصحهما المنع.[9]

«و لا تصح الصلاة في شي‌ء من ذلك إذا كان مما لا يؤكل لحمه و لو أخذ من مذكى» ولو از مذکی اخذ شده باشد، جایز نیست. مثلا صاحب جواهر همان جا دارند «عدا ما استثنی» در معتبر هم همین باید باشد. ایشان کأنّه اگر نسخه‌ای داشتند که مثل آقاجمال بوده آن هم ممکن است شرح صاحب جواهر به وزان عبارت معتبر باشد، اسم نبردند اما اصل این که عدا ما استثنی شبیه عبارت معتبر می‌تواند باشد.

شاگرد: قابل تصحیف هم هست، تشبیه با استثنی قابل تصحیف است.

استاد: بله خیلی نزدیک هم هستند که الفش می‌چسبد و او به خیالش آن الف … چون ناسخ ها الف را جورواجور می‌نوشتند. آقا جمال راجع به خصوص این که کلمه چیزی ندارند که توضیح بدهد که قبل و بعد عبارتشان؟ حالا الان باز دوباره مراجعه می‌کنیم ببینیم بیشتر هم از عبارت ایشان می‌توانیم یک اطمینانی پیدا کنیم که در نسخه آقا جمال که از معتبر نقل کردند خود آقاجمال با عنایت استثنی نوشتند؟ یا ممکن است ناسخ آقا جمال تصحیف کردند؟ این احتمالات هست.  باید مطمئن بشویم نسخه  معتبرآقاجمال چطور بوده.

پس حاج آقا اول سر اصول رفتند، برائت و احتیاط را بحث کردند. ولی خب بحث یک مقدمات دیگری نیاز دارد، دیروز عرض کردم که در مستمسک مرحوم آقای حکیم در 4 مقام این ها را جدا کردند. مقام ثانی که مرحوم آقای حکیم دارند همین شروع بهجةالفقیه است لذا ما مطالب ایشان را می‌خوانیم که با مقام اول بحث آشنا بشویم و روایات را هم ببینیم.

شاگرد: از آن عبارت «ما تشتبه» می‌خواهید بفرمایید می‌شود برداشت جواز لباس مشکوک کرد؟

استاد: احتمالش هست. اگر عبارت «استثنی» باشد ربطی به بحث ما ندارد اما اگر «تشتبه» باشد ولو نص نیست -چون چند وجه در آن هست- اما علی ای حال عبارتی است که محقق فضای شهرت آن طرف را می‌شکند. لذا این‌ها حتما به یک تحقیق خوبی از حیث اخبار نیاز دارد.

شاگرد: در شرایع یا جواهر، کجاست؟

استاد: در باب خلل صلاة، اول خلل. چون وقتی خلل صلاة را می‌گویند، خلل عمدی و سهوی. عمدی همان سطر اول است. «فی الخلل الواقع فی الصلاة» یک عمد را می‌گویند و دنبال عمد بنظرم می‌گویند «فروعٌ»  سه تا فرع می‌گویند.

 

برو به 0:27:58

شاگرد: در لباس مصلی این را مطرح نکردند؟

استاد: نه، در لباس مصلی این اصلا نیست. صاحب جواهر فی الجمله در لباس مصلی مطرح کردند ولی در ذیل همان‌جا در خلل صلاة  شاید مفصل‌تر بحث کرده‌اند.  ولی علی ای حال صاحب جواهر هم خیلی تفصیلی حرف نزدند، خیلی ایشان هم مختصر بیان کردند.

شاگرد: خلل است؟

استاد: بله، بله. جواهر جلد 12 صفحه 234؛ «الثالث إذا لم یعلم أنه من جنس ما یصلی فیه و صلی أعاد»[10] این متن است، همین است، تمام شد، سه تا فرع است، این فرع سومی است با همین اختصار. آن وقت صاحب جواهر آن جا توضیح می‌دهند، در جلد 8 هم که لباس مصلی است آن جا هم توضیح می‌دهند.

مرحوم آقای حکیم این طور عبارتی دارند که آخر کار فرمودند «هذا و قد كنا عزمنا حين الشروع في هذه المسألة أن نخرج بها عن وضع هذا المختصر» با این که 20 صفحه در مقامات اربعه بحث کردند می‌گویند ما می‌خواستیم بیشتر بحث کنیم «لكثرة الاهتمام بها» پس از الان که ما می‌خواهیم شروع کنیم عبارت آخر ایشان را اول می‌خوانم یعنی مباحثه‎ای است که اهتمام به آن خیلی است. بعد از میرزا کثرة الاهتمام، هم اهتمام علمی، هم اهتمام بر ابتلای عملی خیلی پیش می‌آید که انسان گرفتار می‌شود چیزهایی که نمی‌داند که جنس این پارچه چیست. لذا می‌گویند «غير أنه لم يساعدنا التوفيق» نشد! چرا؟ «لكثرة الشواغل الفكرية، الداخلية و الخارجية، النوعية و الشخصية» شاید آن زمان‎هایی بود که به شدت عراق مشغول مسائلی بوده که همه شنیدید، بعد می‌گویند «و لذلك اعتمدنا في جملة مما ذكرنا على رسالة لبعض الأعيان» که شاید استادشان باشند. «في هذه المسألة نسأله سبحانه مزيد العناية و كامل الرعاية، و لا حول و لا قوة إلا باللّه العلي‌» ایشان با این که این بحث‌های مفصل را کردند می‌گویند هنوز کم بوده است. [11]

 

برو به 0:35:55

5 تا از رساله‎های لباس مشکوک که سریع در نرم افزار بتوانید پیدا کنید، رسالة فی اللباس المشکوک میرزا محمدحسن شیرازی، رساله ازاحة الشکوک میرزا محمدحسن آشتیانی، اللباس المشکوک میرزا حسین نائینی، رسالة فی اللباس المشکوک مرحوم آقاضیاء عراقی، رسالة فی اللباس المشکوک مرحوم آقای حجت کوه‌کمره‌ای. این‌ها رساله‌هایی است که من در نرم افزار پیدا کردم. در این نرم افزار باز هم هست گاهی مجال نمی‌شود. [12]

بحث لباس مشکوک در عروه

 18 مسألة الأقوى جواز الصلاة في المشكوك كونه من المأكول أو من غيره‌

فعلى هذا لا بأس بالصلاة في الماهوت و أما إذا شك في كون شي‌ء من أجزاء الحيوان أو من غير الحيوان فلا إشكال فيه‌

«الأقوى جواز الصلاة في المشكوك كونه من المأكول أو من غيره» لذا در ماهوت جایز است نماز بخوانید. «كما عن جماعة من المتأخرين» که جایز است. «منهم المحقق الأردبيلي» که ایشان اول کسی است که می‌گویند شروع به خدشه کردند. «منهم المحقق الأردبیلی و تلميذه» آقاسید محمد رضوان الله علیهم «في المدارك، و المحقق الخوانساري» حاج آقا حسین، پدرِ آقا جمال «و المحدثان المجلسي و البحراني» مجلسی پدر، ظاهرا مجلسی دوم هستند و الا مجلسی اول را قید می‌کنند، مجلسی اول را مجلسی اول نمی‌گویند لذا محدثان یعنی ملامحمدباقر و ملا یوسف بحرانی.

شاگرد: از چه قرینه‌ای فرمودید که مرحوم خوانساری،‌خوانساری پدر است؟

استاد: محقق خونساری معمولا به پدر می‌گویند، استاد الکل فی الکل، بنظرم وقتی می‌خواهند پسر را بگویند باید قرینه بیاورند.

ولی نشد که من همه را مراجعه کنم. همین اندازه‌ای هم که گفتم چیزهایی بود که مطالعه کرده بودم، بیشترش را نشد که ببینم. تک تک این‌ها را می‌شود مستند برویم نگاه کنیم. همین امروز بود یکی از مدرسین حوزه می‌گفت هیچ کتابی نیست که بخوانم  و آدرسی از یک جای دیگر بدهد مگر این که خودم را موظف می‌دانم  به مصدرش مراجعه کنم ببینم آدرس که داده در اصل چیست؛ این کار خیلی خوبی است. فضای علم و تحقیق به همین‌ها با برکت می‌شود.

«و النراقيان في المعتمد» که برای پدر ملامهدی است «و المستند» که برای آقازاده‌شان ملااحمد است. «و هو المشهور بين المعاصرين.» دیگر این بین معاصرین مشهور شده است، چه کسی برگردانده؟ عرض کردم آقای نائینی گفتند قبلش این آقایان همه‌اش شذّاذ بوده اما از بعد میرزا محمدحسن دیگر مشهور بین المعاصرین بوده است «خلافاً للمشهور» مشهور اصحاب! کدام اصحاب؟ تا این جایی که ما تا الان فهمیدیم اصحاب یعنی آن چه که از محقق به بعد است «بل عن الشافية» الان که خصوصیات شافیه را نمی‌دانم.در نرم‌افزار که بعید است شافیه باشد.

 

برو به 0:43:15

شاگرد: در نرم‌افزار اشاره‌ای به آن شده است، الشافیه فی الفقه برای مرحوم جزائری،‌در مفتاح الکرامه آدرس داده است.

استاد: منظور سید نعمت الله است؟

شاگرد: نه شیخ احمد بن اسماعیل جزائری. متوفای سال ١١۵١.

استاد:  پس معاصر کاشف اللثام بوده است. طبیعتاً معاصر سید نعمت الله هم شاید بوده باشد. مرحوم سید نعمت الله شاگرد مجلسی بودند که از سنین بالا شاگرد ایشان شدند یعنی وفات خود نعمت الله با استادشان مرحوم مجلسی خیلی فرق ندارد. 1114 فوت کرده‌اند. یعنی سه سال بعد از استادشان وفات کردند، این در ذهنم بود که وفات استاد و شاگرد خیلی فاصله ندارد. «نسبته إلى الأصحاب، و عن المدارك: نسبته الى قطعهم، و عن الجعفرية» صاحب کتاب جعفریه از نزدیکان صاحب مدارک یا سید عمید است که در سابقا در همین‌جا مفصل درمورد جعفریه و نسخه‌های آن صحبت کردیم.  «و عن الجعفریة و شرحها: «لو جهل من صلّى في جلد أو ثوب من شعر حيوان أو كان مستصحباً في صلاته عظم حيوان و لم يعلم كون ذلك الجلد و ذلك الشعر و العظم من جنس ما يصلى فيه فقد صرح الأصحاب بوجوب الإعادة مطلقاً»  ولو مردد باشد بین این که حیوان است یا کتان است. همین که نداند دیگر نماز درست نیست مطلقا  «(يعني: أن الحكم بوجوب الإعادة إجماعي للأصحاب)» و في الجواهر- بعد قول ماتنه في مبحث الخلل: «إذا لم يعلم أنه من جنس ما يصلى فيه و صلى أعاد»- قال (ره): «بلا خلاف معتد به أجده،» یعنی مطلب مورد اتفاق است «بل في المدارك: هذا الحكم مقطوع به بين الأصحاب».»

در رساله مرحوم میرزا محمدحسن، اقوال مطرح نشده است، من احتمال حسابی می‌دهم که خود میرزا محمدحسن که فضای فقهی را برگرداندند، یک فتوای شاذ را برگرداندند و مشهور بین المعاصرین کردند، خودشان تحقیقات را انجام دادند، چه بسا در درسشان کامل توضیح داده باشند که این اصحاب نظرشان نیست، نه این که ایشان بخواهند یک چیزی خلاف اصحاب بگویند به همین بیاناتی که عرض کردم. اقوی شاهدش خود صاحب مدارک هستند می‌گویند مقطوع بین الاصحاب و خودشان مخالفت می‌کنند. این چطور مقطوع به بین الاصحاب است؟ روز اول این است که ایشان مخالفت بکنند، معلوم می‌شود که این مقطوعٌ به یک حال دیگری دارد.

والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

پایان

 

 

 


[1] . بهجة الفقيه، ص: 278

[2] . مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام؛ ج‌4، ص: 214 هذا الحكم مقطوع به في كلام الأصحاب، و استدل عليه في المنتهى بأن الصلاة مشروطة بستر العورة بما يصلى فيه، و الشك في الشرط يقتضي الشك في المشروط. و يمكن المناقشة فيه بالمنع من ذلك، لاحتمال أن يكون الشرط ستر العورة بما لا يعلم تعلق النهي به. و لو كان الملبوس غير ساتر كالخاتم و نحوه فأولى بالجواز.

[3] . شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام؛ ج‌1، ص: 104الثالث‌ إذا لم يعلم أنه من جنس ما يصلى فيه و صلى أعاد.

[4]. المعتبر في شرح المختصر، ج‌2، ص: 80.

[5]. همان، ص81.

[6]. رسالة الصلاة في المشكوك (للنائيني، ط – الحديثة)؛ ص: 7.

[7] . موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌12، ص:٢٠٢ و 203.

[8] . التعليقات على الروضة البهية (للآغا جمال)؛ ص: 191و نقله عن المعتبر و منشأ ذلك انّه رأى في المعتبر انه قال أولا كل ما يحرم اكله يحرم الصّلاة في شعره و صوفه و وبره الا ما استثنيه و هو قول علمائنا و غفل عما ذكره آخر البحث و هو ما نقلنا فنسب اليه دعوى اجماع علمائنا و من تامّل في تمام كلامه علم ان مراده انه قول علمائنا المشهورين او الظاهرين لا اجماعهم بالمعنى المصطلح في غير ما نقل الخلاف و اختلاف‌.

[9] شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج‌1، ص: 59

[10] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌12، ص: 234

[11]. خب پس ان‌شاءالله یک عنایتی بشود که دیروز خدمت آقایان عرض کردم مباحثه طول بکشد، طولانی بیش از حد بشود خلاف تقدیرات معیشت است. واقعا قبل از مباحثه تقدیر المعیشة را بحث می‌کردیم، طولانی شدن یک مباحثه بیش از اندازه خلاف این است لذا یک سقفی برای آن بگذاریم. بگوییم این بحث را با این گستردگی که دارد همه با همدیگر کمک کنیم، مطالعه هم بشود و با یک فاصله‌ای زود تمام بشود.

عمده این است که ذهن‌ها از بحث استقبال کند و انسان ببیند که از این مباحث لذت می‌برد، فضایی که علما داشتند و این قدر برای آن، اعمال فکری و هزینه فکری کردند، حاج‌آقا می‌فرمودند که چندین بار من در وجه «مداد العلماء افضل من دماء الشهدا» شنیدم که این روایت تعبیر عجیبی است که معروف هم هست؛ مرکب دانشمند از خون شهید افضل است. می‌فرمودند این یعنی چه؟ خیلی تعبیر عجیب است. یک رمزی حاج آقا برای آن می‌گفتند که آن رمز هم خیلی مثل خود این مضمون است؛ می‌فرمودند آن شیره بدنش است که حیات جسمانی‌اش به آن بند است در راه خدا می‌دهد، عالم مخلص، مرکب شیره جان است؛ خیلی ظریف است. یک عالمی که تحقیق می‌کند، زحمت می‌کشد یعنی بحث را سر می‌رساند و این زحمات خودش را با این مرکب روی کاغذ پیاده می‌کند که سال‌ها عده‌ای از این زحمت او استفاده می‌کنند، معلوم می‌شود که این مرکب تبلور آن خون جان اوست، قطرات زحمت فکری اوست، این را حاج آقا مکرر می‌فرمودند که این شیره خون او قطراتی است که جان او به آن وابسته است، جان یعنی حیات بدنی او؛ او هم حیات روحی.   ممکن است وجوه دیگری هم باشد اما این‌ها تفسیر و وجهی بود که حاج‌آقا می‌فرمودند.

الان من رساله‌ها را گفتم مثلا در این 10 روز هیچ کداممان نباشیم که 4-5 تا رساله را این قدر مرور نکرده باشیم. 4-5 تا رساله است یک دور مرور کنیم. همین مرور کردن، نوت برداری مختصر کردن، فهرست و خلاصه آن را دیدن خودش خیلی کار می‌کند و همچنین سائر کتاب‌هایی که به اسم رساله مشکوک نیست اما شاید در موسوعة الامام الخویی 70 صفحه بود. مثلا اگر در این کتاب 20 صفحه، 30 صفحه است در آن جا با همه فروعاتش 70 صفحه بحث کردند؛ خب مقصود این که این بحث‌ها در کتاب‌های به اسم لباس مشکوک نیست اما بحث مفصلی راجع به آن انجام دادند. ان شاء الله همه این‌ها را انجام بدهید و من هم به سهم خودم بهانه‌ای هستم که یک چیزی می‌گویم، اصل این باشد آن چه که شما مطالعه کردید تذکر بدهید. ان شاء الله بحث مُمَتَّعی باشد. آن وقت بعد از 10 روز بحث دیدیم که دیگر خوب است، آن وقت یک موضوع دیگری می‌رویم و اگر دیدیم جا دارد و همه ذهن‌ها آمده و آدم از زحماتی که علماء داشتند لذت می‌برد، ما هم احساس لذت می‌کنیم از این که زانو بزنیم و بحث را محضر علماء ادامه بدهیم، این هم ما در خدمتتان هستیم و به عهده ذهن شریف خودتان باشد.

[12] شاگرد: رساله آشتیانی پیدا نمی‌شود.

استاد: ایشان رسائل تسع دارند در بخش فهرست کتاب‎ها نمی‎آید، در الرسائل التسع بزنید، دو تا الرسائل التسع در نرم افزار فقه داریم، یکی رسائل تسع محقق اول است، یکی رسائل تسع میرزا محمدحسن آشتیانی است، در آن رسائل تسع آقای آشتیانی یکی از رساله‎هایش ازاحةالشکوک هست.

شاگرد: شما این را با سرچ پیدا کردید؟

استاد: بله.

شاگرد: چطوری؟

استاد: حالا یادم می‌رود که چطوری! واقعا کارهایی که آدم دنبال چیزی می‌گردد این طوری است، گاهی 5 ساعت هم دنبال یک چیزی می‌گردید، دو دقیقه که می‌گویید تمام می‌شود، هیچ کس نمی‎فهمد که 5 ساعت دنبال این مطلب بوده ای. آن‌هایی که خودشان دنبال کار هستند می‌فهمند این‌ها چطوری است،خیلی وقت می‌گیرد. در بعضی مسائل شده 400 تا جواب آمده، 400 تا جواب کم نیست، می‌دیدیم چاره‌ای ندارم تک تکش را مجبور بودم دونه به دونه ببینم چیست و تا آخر هم دیدم و گاهی هم در این 400 تا هیچی گیر نیاوردم، گاهی هم در این 400 تا چیزهایی گیر آمده که ابدا اصلا در آثارش در این حرف‌ها چیزی نبوده و چقدر پر فایده بوده یعنی کاملا فضای بحث را عوض می‌کرده. در آن بحث سبعة أحرف یا مباحثی نظیر آن‌ها که ما این را خیلی برخورد کردیم یعنی این نکاتی که به هر کس دیگری بعدا نشان بدهند تصدیق می‌کند، قبلش اصلا فضای بحث موافقت نمی‎شد، یک عبارت پیدا می‌کنیم تمام شد. اصلا به هر کس بگویید دیگر ذهنش برمی‌گردد و موافقت می‎کند، این شواهد این طوری خیلی مهم است و لذا من یادم نیست که اللباس المشکوک زدم و از ایشان دیدم! البته این را گفتید، باید می‎گفتید که برای میرزا حبیب الله را کجا دیدید؟ این در همین مقدمه الرسالة فی اللباس المشکوک مرحوم آقای حجت، حاج‌آقای آقاسیدعلی فرهی، ایشان برای کتاب مقدمه دارند و تحقیق دارند، در مقدمه فرمودند که علماء راجع به این کتاب خیلی نوشتند، فرمودند رشتی هم دارند که من میرزا حبیب الله در ذهنم آمد، لذا در مقدمه رساله لباس مشکوک آقای حجت، محقق کتاب آن جا چند تا رساله را نام بردند، برای آقای آشتیانی نام برده بودند که از آن طریق پیدا کردیم، برای آقای رشتی را هنوز نمی‌دانم. مرحوم آقای رشتی قضاء دارند، چند تا کتاب دارند که گشتم در نرم افزار نبود، ببینیم حالا جایی لباس مشکوک میرزا حبیب الله پیدا می‌شود یا نه.

شاگرد: الان دو تا از این رساله‌ها در رسائل تسع آقای آشتیانی است؟

استاد: یکی‌اش آن جا هست، ازاحة الشکوک. آن چهار تا در فهرست کتاب‎هاست در همان بالا بنویسید المشکوک؛ اگر شکوک بنویسید برای آقای آشتیانی نمی‌آید اما شکوک یا مشکوک بنویسید 4 تا ردیف می‌شود.

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است