1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(٢)- تیاسر اهل عراق از قبله

درس فقه(٢)- تیاسر اهل عراق از قبله

    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=14083
  • |
  • بازدید : 190

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

بررسی استحباب تیاسر اهل عراق

و يمكن معرفة القبلة أيضا بطرق أخر مستفادة من المهارة في علم الهيئة، و لعل أولاها ما ذكره بعض علمائنا مختارا له من بين الطرق، و هو طريقان [1]

عدم استحباب تیاسر در بستر دائره هندیه

مرحوم صاحب جواهر در جواهر جلد7 صفحه 382 همان سطر اول می‌فرمایند «و يمكن معرفة القبلة أيضا بطرق أخر مستفادة من المهارة في علم الهيئة، و لعل أولاها ما ذكره بعض علمائنا مختارا له من بين الطرق» می‌گویند راه‎های متعددی هست بعض علما دو تا راه را گفتند «و هو طريقان» دو تا راه گفتند بهترین راه هست، اول، ثانی. حاج‌آقا اول وارد الثانی شدند. الاول ایشان را حاج آقا الثانی می‌فرمایند. لذا این نظرتان باشد که الان که حاج آقا می فرمایند و الطریق الثانی همان طریق اولی است که صاحب جواهر می‌گویند و الطریق الثانی که دنبالش هست همین دایره هندیه است که ایشان به عنوان طریق اول فرمودند.

در مساله قبله و این که گفتند که طول عرض بلاد را با آن توضیحاتی که فرمودند ملاحظه بکنیم، مساله ای می‌ماند که استحباب تیاسر اهل عراق چه می‌شود؟ آن که ما وقتی در عراق هستیم و با دایره هندیه قبله را تعیین کردیم تازه شارع به ما می‌گوید مستحب است که این خط دایره هندیه را نگاه کن، دو تا دوائر را کشیدی و قرار شد که غیر از دو تا قطر متقاطعی که در وسط دایره هندیه بود که یکی خط شمال-جنوب بود و یکی خط شرق-غرب بود. قرار شد با اطلاع از طول و عرض بلد و تفاوتش با طول و عرض مکه دو تا خط دیگر در این دایره رسم کنیم که این دو تا خط یا در آن بخش جنوب غربی یا جنوب شرقی یا شمال شرقی یا شمال غربی تقاطع می‌کرد؛ تقاطعش در یکی از این ها بود. خب حالا که این نکته تقاطع را از مرکز به این نقطه تقاطع وصل کردیم و از دایره اخراجش کردیم آیا الان هم استحباب تیاسر مطرح است؟ یستحب التیاسر؟ ای عراقیین! شما که این خط را کشیدید یک مقداری دست چپ بایستید. این هست یا نیست؟ می‌فرمایند نه، در مجموع مطالبی که ما می‌دانیم با اشکال ثبوتی و امثال این‌ها، تیاسر برای اهل عراق به این نحو ثابت نیست.

مشکل دائره هندیه در فضای کره

اما آن چیزی که در مورد کروی بودن زمین و دائره هندیه فرمودید(یکی از شاگردان) آن تناسب محفوظ است، اساس دایره هندیه بر مسطح بودن سطح دایره است و با فرض این است که دایره ما روی سطح مستوی جلو برود و همه حرف‌ها هم برای آن زده بشود اما اگر بیایم روی سطح کره، آن فضا چگونه می‌شود؟ تا 90 درجه اش خوب است، تا 180 درجه هم باز همین است، بعد از 180 درجه که اصلا مساله یک صورت دیگری در می‌آید که قبلا هم صحبت شد.

لذا اگر در نظرتان باشد درمطالبی که حتی ایشان در سطح مستطیح فرمودند آن جا صحبت شد که اساسا مبنای بحث ایشان بر این بود که وقتی مرکز دایره مصلین در صف جماعت کعبه مشرفه باشد، هر چه صف طولانی‌تر می‌شد، مطالبی را ایشان فرمودند و لوازمی را برای طولانی شدن صف بار کردند، بسیاری از لوازمی که فرمودند مبتنی بر این بود که انبساط صف و گستردگی جماعت را صفحه بگیریم نه در کره‌ای که دارد باز می‌شود و آخر کار تا بی‌نهایت نمی‎تواند گسترده باشد تا حدود 90 درجه جلو بروند و باز بشود، که بعد از 90 درجه، از جلو و عقب یک قوس 180 درجه شروع به همگرایی می‌کند و آن صف که تا به حالا داشت گسترده می‌شد شروع به کوچک شدن می‌کند. مثلا صفی که 10 هزار نفر در آن بود، صف پشت سرش باید گسترده می‌شد اما وقتی روی کره می‌آید وقتی از 90 درجه، از دایره عظیمه رد شدیم، صفی که هزار تا می‌گرفت حالا 999 تا می‌گیرد یعنی عملا دیگر نمی‌توانند با همان فاصله هزار نفر جا بگیرند، تا جایی می‌رود که به نقطه متقاطع می‌رسد که آن طرف کره زمین که 4-5 نفر پشت هم بایستند دیگر ممکن نیست صف دیگری را تشکیل بدهند؛ این خصوصیاتی است که در کره به آن دچار می‌شویم.فلذا اشکال ایشان درست است ولی نسبتی که دیروز گفته شد برای غالب بلاد  قابل‌قبول است. اگر ما دایره را در همین جایی که هستیم و با  همین قوس  سطحی که دارد لحاظ کنیم و آن را مستوی  در نظر نگیریم ظاهرا تا 90 درجه‌اش مشکلی نداریم. یک عرقچین در نظر بگیرید، الان یک دایره که رسم می‌کنید می‌گویند زمین را خوب صاف کن اما شما همین زمینی را که صاف کردید به عنوان یک قوس‌داری متناسب با قوس کل کره زمین، سطحش را در نظر می‌گیریم خب وقتی  خطوط از دایره هندیه جلو می‌رود و این محیط دایره هم گسترش پیدا می‌کند، قرار نیست  آنت سطح جلو برود حالا دیگر به تناسب انحنای کره زمین تا 90 درجه دارد گسترش پیدا می‌کند. آن وقت قطر دایره ما 180 درجه می‌شود.

 

برو به 0:07:25

شاگرد:  منظور ایشان این است که مثلاً یک توپی در دست بگیریم و روی آن توپ، دائره را بکشیم.

استاد: بله، احسنت. آن وقت تا 90 درجه تناسبی که صحبتش بود و الان می‌خواستیم تعیین کنیم خوب بود، فقط وقتی از 90 درجه رد می‌شویم باید چه کار کنیم؟

شاگرد: یک مشکلی از ابتدا پیش می‌آید آن هم این که در واقع ما الان قوسی که داریم می‌زنیم، قوسی که مسطح زده می‌شود، دایره‌ای که  روی مسطح زده می‌شود، قوس اولیه‌ای که این دو تا را داریم با هم نسبت سنجی می‌کنیم دقیقا متناسب با همان  قوسی است که طول و عرض بلاد بوده است.

استاد: منظور شما از قوس یعنی همان بین نقطه جنوب با نقطه شمال …

شاگرد: همان دو تا قوسی که جدا می‌کردیم که به این شکل خط می‌کشیدیم …

استاد: آن‌ها قوس نبودند دو تا خط بودند و یک نقطه پدید می‌آوردند بعد وقتی خط را اخراج می‌کردیم …

شاگرد: قوس را نگاه می‌کردیم و یک خط از آن رسم می‌شد.

استاد:  اگر آن آختلاف ها منظور شما است  درست است.

شاگرد: بله، آن جا مشکل سر این است که الان دایره ای که روی چیز نصب می‌کنیم الان این متناسب با آن نصف النهارها نیست البته تا آن حدی که من متوجه شدم. این دیگر تناسب با آن برقرار نمی‌کند یعنی دایره‌ای که روی عرقچین داریم می‌زنیم.

استاد: این ها همه دائره صغیره هستند، نمی‌شود روی تناسب یک خطوطی از دوائر صغار رسم کرد؟زاویه هایش فرق می‌کند؟ مثلا یک توپ را در نظر بگیرید یک نقطه روی آن رسم کنید و یک دایره کوچکی اطراف این نقطه رسم کنید، بروید یک سانت آن طرف‌تر یک دایره دیگر روی توپ رسم کنید همین طور بروید مثلا تا 90 درجه، بعد تا 90 درجه که رفتید یک دایره عظیمه رسم می‌شود که کاملا توپ را نصفه می‌کنید؛ شما اگر روی این دایره کوچک دو درجه جدا بکنید و از مرکز آن نقطه یک خط منحنی روی همان سطح منحنی وصل به این خط که دو درجه است بکنید وقتی  روی دایره عظیمه می‌رود به 90 درجه می‌رسد، درجاتش فرق می‌کند یا درجات باقی است؟ اگر باقی باشد، متشابه هستند. اگر فرق بکند، فرمایش شما هست.

در ذهن من الان این است که فرق نمی‌کند. چرا؟ چون خطوطی که شما از دایره یعنی از مرکز می‌برید آن خط مستقیم روی کره است و آن دیگر دایره صغیره نیست یعنی آن خطوط خودش دایره عظمیه تشکیل می‌دهد. از مرکز دایره هندیه وقتی این دو تا خط را دارید با زاویه مثلا 5 درجه می‌برید، این دو تا خط وقتی هم به دایره عظیمه می‌رسد باز قوس دایره عظیمه‌اش 5 درجه بیشتر نیست.

شاگرد: ما الان داریم قوس را جدا می‌کنیم و این دو نقطه‌ای که پدید آمده را می‌خواهیم به همدیگر وصل می‎کنیم، یک خط این جا تشکیل می‌شود.

استاد: آن دیگر خط مستقیم نیست،

شاگرد: مشکل همین‌جاست.

استاد: بله، آن حرف دیگری است.

شاگرد: در این فرض ظاهراً دیگر نسبت این‌طور نباشد زیرا در این بحث دیگر  نصف النهارها همه دایره عظیمه است.

استاد: این که شما می‌فرمایید درست است یعنی وقتی ما خط شمال-جنوب و شرق-غرب داریم، این‌ها وقتی روی توپ رسم می‌شود خود خط مستقیم است و توپ را هر کدام نصف می‌کند؛ این معلوم است. اما آن خطی که موازی با آن رسم می‌کردیم این دیگر دایره عظیمه روی توپ ما نخواهد بود، دایره صغیره است.دایره صغیره‌ای است که به موازی یک دایره عظیمه دارد رسم می‌شود ولی صحبت سر این است که وقتی آن نقطه پدید می‌آید، آن نقطه به آن زاویه‌ای که ما میخواهیم می‌رساند یا نه؟ اینجا واضح نیست. اصل این که در این جا رسم چنین خطوطی –البته نه به این نحو- درست است، من شک ندارم الان مطمئن هستم که حتی روی کره ولو این که تبدیلات را هم اعمال کنید، تبدیلات هندسی مهم است. تبدیلات را اعمال می‌کنیم همان چیزی که روی مختصات یک دایره هندیه‌ای مسطح است را انجام دهیم ولی تبدیلات دارد، کاری دیگر نیست یعنی همان اعمال آن هست با اعمال تبدیلاتی روی کره می‌آید، بعضی جاها هست که تبدیلات ممکن نیست که آن ها معلوم است. خیلی جاها هست در تفاوت هندسه، مبدل ما نخواهیم داشت یعنی بین دو تا هندسه مبدل‌ها نداریم، مشترکاتی ندارند اما من فعلا که شما مطرح کردید گمانم این است که در این جا ما مشترک داریم یعنی دقیقا می‌توانیم همان نقطه‌ای که با دو تا تقاطع مستقیم، آن پیدا می‌کردیم -ولو ما رسم خط را به گونه دیگری انجام دادیم- اما همان نقطه را روی منحنی پیش ببریم تا به آن نقطه مکه که می‎خواهیم برسیم. دست ما بسته نیست.

 

برو به 0:13:09

شاگرد: آن جایی که من خاطرم هست در واقع نقاط هم عرض جغرافیایی در واقع باز هم دوائر صغار می‌شود. دائره عظیمه نیست.

استاد: غیر از دائره عظمیه تمام هم عرض‌ها صغیره هستند.

شاگرد: صغیره هستند به خلاف آن‌هایی که طولشان یکی است. آن‌هایی که طولشان یکی است، دوائر عظیمه است.

استاد: همین طور است، این مسلم است.

شاگرد: تقاطع دو تا چیز می‌شود که یکی‌اش عظیمه است و یکی‌اش صغیره است.

استاد: و این ممکن است محفوظ نگه داریم به نحوی که درجات هر کدام با تناسب این دو تا با همدیگر جلو برود.

شاگرد: باید بگوییم آن خط را موازی چیز رسم نکنیم.

استاد: همین را عرض کردم که باید آن را ببینیم که وقتی می‌خواهیم تبدیلش کنیم، پیدا کردن این نقطه‌ای که این خط را می‌برد دو تا نقطه را با همان تشابه در مستوی به هم دیگر وصل می‌کرد، این‌جا باید چطوری اعمال کنیم؟

شاگرد: در عُکر این‌ها بحث شده است؟

استاد: من عکر را نخواندم. متاسفانه از چیزهایی که ما مباحثه نکردیم عُکر است ولی کتاب‌ها مفصل از تراث عظیم علمای شیعه، همین کتاب‌های عُکر است. شما در الذریعه آشیخ آقابزرگ نگاه کنید،‌ببینید چقدر علما، عُکر نوشتند، شرحش دادند، درس می‌خواندند ولی خب دیگر همین غیر عُکر هم الان در حوزه هست یا نیست؟ شما شنیدید که اصول هندسه باشد؟

شاگرد: دو سه تا از آقایان هستند درس می‌دهند.

استاد:  این خیلی خوب است، مهم این است که  این درسها  را ضبط کنند، اگر با این‌ها ضبط می‌شود این خیلی امید است به این‌که دیگران هم مرتب بحثش کنند و ان‌شاءالله ادامه بدهند.

وقتی فی الجملة هیئت مباحثه می کردیم آن مباحثش را مجبور بودیم فکر کنیم و آن اندازه‌ای که از بحث ها در ذهن من است این طوری خدمتتان عرض کردم. ولی این طوری به گمانم هست که می‌توانیم این را در روی کره هم به همان نحوی که مقصود ما در آن هست …

شاگرد: مثلاً  برای این‌که بحث دقیق بشود در نحوه ترسیم دائره هندیه در کره،‌تغییری حاصل شود.

استاد: بله دایره هندیه در فضای خودش بازنگری نیاز ندارد. دایره هندیه دستگاهی است که می‌خواهد در عُکر و در هندسه منحنی کروی پیاده بشود باید مبدّل‌هایی در آن اعمال بشود که اگر ما آن‌جا موازی رسم می‌کردیم این‌جا باید با حساب دیگری که باید دنبالش برویم.

شاگرد: پس این مطلب یقینی است که آنجا باید تقریب قرار بگیرد.

استاد: در مسطحه؟

شاگرد: آن که می خواهیم در مسطحه دایره هندیه رسم بکنیم، تناسب برقرار بکنیم.

استاد: آنجا بیش از تقریب است، آن جا اگر در دایره هندیه هر چقدر طول و عرض را ما دقیق حساب کنیم بر دقت دایره هندیه افزوده می‌شود، الان هم به نظر نرم افزارهایی که قبله را تعیین می‌کند و در این موبایل‌ها هست، این‌ها اساسش بر همین دایره هندیه است فقط به نحوی که روی کره پیاده می‌کند یعنی دقیق و فوری با یک فرمول‌هایی محاسبه می‌کند که مثلا طول و عرض مکه چقدر است، قم چقدر است، و روی کره  با حساب فوری بینش خط می‌کشد، این‌ها فرمول دارد و هیچ مشکلی ندارد اما این که آن خط مستقیمی که ما در دایره هندیه رسم می‌کردیم این جا رسم کند و تناسب بماند آن الآن نمی‌دانم که آن فرمولی که الان نرم‌افزارها اعمال می‌کنند چیست.

اشکال ثبوتی تیاسر

 [الأمر الثالث] استحباب التياسر لأهل العراق و ما فيه‌

و أمّا استحباب التياسر لأهل العراق كما حكىٰ عن المشهور، فقد مرّ وجه الإشكال الثبوتي فيه؛ فإن صح ما حُكي عن العراقيّين من العامّة أنّهم يتيامنون عن قبلة‌ المساجد المعروفة كمسجد الكوفة، و أنّ انحرافهم إلى اليمين ليس لوجه صحيح، فالمطلوب التياسر عن جهة تيامنهم، لا عن القبلة في العراق.

نعم، حيث يمكن الاعتذار عندهم بأنّ الحرم في يسار الكعبة ضِعْفَه في يمينها، فهو موافقة للواقع مع التقيّة في الاعتذار. و عدمُ وجوب ذلك مع أنّ اللازم، على ما ذُكر، الوجوب لا الندب لمكان عدم اطّراد الإمكان، فيكون كالصلاة لا متكتّفاً معتذراً بأنّه مالكي؛ لكن ظاهر الفتاوىٰ استحباب التياسر عن القبلة لا عن قبلتهم.

و مثل ذلك ما عن «المجلسي» قدس سره من: «أنّ مساجد العراق القديمة كمسجد الكوفة، و السهلة، و يونس، مبنيّة على التيامن عن القبلة بحسب ما ترشد إليه قواعد الهيئة، و البناء في زمن خلفاء الجور، فأمرنا بالتياسر للاستقبال بتعليل فيه التقيّة عن العلّة الواقعيّة».

و هذا مبني علىٰ تغيير بناء هذه المساجد عمّا كانت عليه في زمان أمير المؤمنين عليه السلام أو أنّه كان يتياسر فيها إلىٰ ما يقارب عشرين درجة، و كلاهما مستبعد جدّاً؛ و إن كان هذا الوجه لو صحّ مفيداً، و لعلّ التفاوت فيها ما يكون بين المنكب و خلف الاذن اليمنىٰ.

و يمكن للعامّة الاستناد في تيامنهم عن القبلة ببناء هذه المساجد علىٰ هذا الوضع مع كونه متّبعاً لديهم.

لكن لازم الوجهين الوجوب مع الإمكان و عدم التقيّة، لا الندب، فالعبرة بما تقتضيه القواعد، و إلّا فسائر الأمارات. [2]

حالا تیاسر هست یا نیست؟ می‌فرمایند که نه، واقعیت تیاسر مشکل است.

«و أمّا استحباب التياسر لأهل العراق كما حكىٰ عن المشهور، فقد مرّ وجه الإشكال الثبوتي فيه» صفحه 188 فرمودند «و يمكن المناقشة الثبوتيّة في ما يستفاد»[3] که حالا من دیگر تکرار نکنم که دو تا شق کردند که فرمودند یا این است یا آن است. یمین کعبه از یسارش امتیاز دارد یا نه؟ اگر ندارد اصلا تیاسر انحراف از اصل قبله است، همانی که خواجه فرمود «من القبلة الی غیر القبلة». و اگر یمین و یسار کعبه در نظر این مستقبل، ممتاز هست آن هم فرمودند که لازمه‌اش این است که باز از استقبال عین به استقبال یسار برود. علی ای حال تیاسر اشکال ثبوتی دارد یعنی اشکال ثبوتی ایشان تقریبا باز شده همان حرف خواجه در مجلس محقق اول بود که خواجه گفتند که این تیاسری که می‌گویید «من غیر القبلة إلی القبلة» این که واجب است و نمی‌‌شود مستحب بگویند، «من القبلة الی غیر القبلة» که این هم حرام است، حرام که مستحب نمی شود! این من القبلة الی غیر القبلة اش را ایشان با تشقیقی که در صفحه 188 فرمودند توضیحش دادند و لذا اینجا به آن جا اشاره می‌کنند.

رد احتمال تقیه

«فإن صح ما حُكي عن العراقيّين من العامّة» می‌گویند یک حکایتی شده که اهل سنت در عراق تیامن می‌کنند، پس شیعه که می‌گویند یستحب التیاسر نه یعنی یستحب التیاسر مِن محاریب المساجد یعنی یستحب التیاسر من تیامن العامة، آن تیامنی که آن‌ها دارند ما باید عمل نکنیم. بعد می‌فرمایند این وجه سر نمی‌رسد.

شاگرد: این هم باید واجب باشد؟

استاد: بله یکی از اشکالاتش همین است که مگر تقیه باشد.  «فإن صح ما حُكي عن العراقيّين من العامّة أنّهم يتيامنون عن قبلة‌ المساجد المعروفة كمسجد الكوفة، و أنّ انحرافهم إلى اليمين ليس لوجه صحيح، فالمطلوب التياسر عن جهة تيامنهم، لا عن القبلة في العراق.» نه این که در عراق تیامن از قبله مستحب است.

«نعم، حيث يمكن» حالا پس چرا تیاسر گفتند؟ می‌گویند نمی‌شد بگوییم ما با شما مخالف هستیم، نمی‌شد بگویند تیامنکم غلط؛ می‌گفتند یستحب التیاسر که این به لسان تقیه بیان شده است. «نعم، حیث یمکن الاعتذار عندهم» عند العامة، یک دلیلی می‌‎آوریم که آن‌ها بپذیرند، می‌گویند چرا تیاسر می‌کنید؟ می‌گوییم إنّ الحرم من یسار الکعبة أوسع من الحرم فی یمین الکعبة، آن‌ها دیگر ساکت می‌شوند و ما با یک اعتذار این چنینی به مقصود خودمان می‌رسیم. «نعم، حیث یمکن الاعتذار عندهم بأنّ الحرم في يسار الكعبة ضِعْفَه في يمينها» در یسار دو برابر است، توسعه حرام که پارسال بحثش شد «فهو موافقة للواقع مع التقيّة في الاعتذار.» موافقت با واقع کردیم که رسیدن به خود کعبه است، نه به یسار کعبه ولی «مع التقیة فی الاعتذار» این عذری که می‌آوریم که چرا تیاسر کردیم چون حرم از یسار اوسع است در این تقیه شده، تقیة فی الاعتذار ولی موافقت با واقع است «و عدمُ وجوب ذلك» دفع دخل است. می‌گویند اگر این طور است پس باز هم واجب است، می‌گویند پس چرا مستحب است و واجب نکردند؟ «و عدم وجوب ذلک مع أنّ اللازم، على ما ذُكر، الوجوب لا الندب» چرا؟ «لمكان عدم اطّراد الإمكان» همه جا ممکن نیست چنین تیاسری را اعمال کنند، وقتی ممکن نبوده به عنوان یک حکم ندبی گفتند که تا مواردی که ممکن است هم تقیه بشود و هم واقع احراز بشود، وقتی ممکن نیست، دیگر چاره‌ای نیست. «فيكون كالصلاة لا متكتّفاً معتذراً بأنّه مالكي» می‌گوییم دست‌ها را مرسل کن، تکتف نکن، دستت را نبند؛ مالکی‌ها هم همین را می‌گویند، مالکی‌ها هم همین را می‌گویند، نه این که می‌خواهیم بگوییم که ما مالکی هستیم، بلکه عذر به فتوای آن‌ها می‌آوریم برای اینکه واقع را احراز کنیم ولی هر کجا نشد، چاره‌ای نیست که همان تکتف را بر خلاف نظر مالکی انجام بدهیم. خب این را قبول دارید؟ می‌فرمایند نه. «لكن ظاهر الفتاوىٰ استحباب التياسر عن القبلة لا عن قبلتهم.» اصلا اصحاب ما که می‌گفتند بحثشان در تیاسر ثبوتی است نه صرفا از این که آن‌ها تیامن می‌کنند؛ پس این که نشد.

 

برو به 0:22:19

یک وجه دیگری هم بود که آن هم نسبتا مفصل صبحتش شده است که سریع عبارت را می‌خوانم

«و مثل ذلك ما عن «المجلسي» قدس سره» پارسال بحار را آوردیم خواندیم، با آن جریان در دو جای بحار هم بود که کندند و پایین رفتند و سیدشولستانی بود آن واقعه را تعریف کرده بودند که در بحار هست. «من: «أنّ مساجد العراق القديمة كمسجد الكوفة، و السهلة، و يونس، مبنيّة على التيامن عن القبلة» خود محراب بد ساخته شده است. «بحسب ما ترشد إليه قواعد الهيئة» به حسب آن چه که قواعد هیئت است مبنی بر تیامن عن القبلة هست، پس محراب درست نیست «و البناء في زمن خلفاء الجور» آن زمان، این ها بناء شده است «فأمرنا بالتياسر للاستقبال بتعليل فيه التقيّة عن العلّة الواقعيّة».» این جا هم باز در تعلیل تقیه شده است. می‌گویند تیاسر کنید چون این ها محراب را بد ساختند و شما به قبله برسید. می‌گویند چرا تیاسر می‌کنید؟ علتش تقیةً می‌گوییم چون لأنّ الحرم من یسار الکعبة أوسع من الحرم فی یمین الکعبة. تعلیل تقیه‌ای است.

«و هذا مبني» این هم قبول نمی‌کنند یعنی مستبعد می‌دانند. «و هذا مبنی علىٰ تغيير بناء هذه المساجد عمّا كانت عليه في زمان أمير المؤمنين عليه السلام» این‌جاست که آن چیزی که در شولستانی بود به درد می‌خورد و ظاهرا عبارت حاج‌آقا ناظر به او نیست، ایشان می‌گفت ما کندیم و رفتیم و دیدیم اصلا طور دیگری بود. حاج آقا می‌فرمایند که زمان امیرالمومنین نقل نشده که حضرت تیاسر کردند، پس معلوم می‌شود که اگر تیاسری برای اهل عراق گفتیم یعنی باید محراب مسجد کوفه که امیرالمومنین بدون تیامن و تیاسر نماز می‌خواندند بعد از زمان حضرت خراب شده باشد و متیامنا بنای جدیدی کرده باشند بعدا ائمه به ما بگویند که تیاسر کنید، این خیلی بعید است؛ چون اگر چنین چیزی بود نقل می‌شد که مثلا محراب کوفه بعد از امیرالمومنین صلوات الله علیه  تغییر کرده است.

«مبنی علىٰ تغيير بناء هذه المساجد عمّا كانت عليه في زمان أمير المؤمنين عليه السلام» یا یک چیز دیگر که در آن نقل شولستانی بود که این بود ولی حاج آقا می‌گویند اگر این هم بود باید در کتب نقل می‌شد. «أو أنّه» یعنی امیرالمومنین صلوات الله علیه «كان يتياسر فيها» وقتی که در محراب مساجد می‌خواندند تیاسر می‌کردند «إلىٰ ما يقارب عشرين درجة» که تیاسر الان این طوری است و حضرت حدود 20 درجه در محراب کج می‌ایستادند «و كلاهما مستبعد جدّاً» چرا؟ می‌گویند اگر بود لنُقِلَ إلینا، لو کان لبان «و إن كان هذا الوجه لو صحّ مفيداً» اگر این را قبول کنیم این وجه، برای مانحن فیه وجه مفیدی است ولی بعید است. «و لعلّ التفاوت فيها ما يكون بين المنكب و خلف الاذن اليمنىٰ.» تفاوتی که در این تیاسر در عراق هست این است که «ما بین المنکب و خلف الاذن الیمنی» یعنی مثلا جدی را پشت کاهل -بین الکتفین- بدون تیاسر بگذارید. وقتی می‌خواهید تیاسر کنید همان جدی را خلف الاذن الیمنی می‌گذارید؛ آن که از جنوب منحرف می‌شود، منکب که شانه هست. منکب اگر شانه باشد و فرض بگیریم شانه راست باشد، آن وقت خلف الاذن الیمنی یعنی یک کمی تیاسر بشود.

«و لعلّ التفاوت فيها ما يكون بين المنكب» یعنی منکب طرف راست  «و خلف الاذن اليمنىٰ.» یعنی یک مقدار باید به طرف راست بگردد.

شاگرد: یعنی الیمنی را صفت برای هر دو بگیریم.

استاد: مثلا اگر جدی بین الکتفین باشد رو به نقطه جنوب قرار گرفته و اگر جدی را خلف المنکب الایمن بگذارد مثلا 35 درجه – 40 درجه منحرف بشود چون خلف المنکب الایمن می‌خواهد بشود اما به جای اینکه خلف المنکب الایمن بگذارد، برگردد خلف الاذن الیمنی بگذارد؛ این از 30 درجه و 35 درجه به 20 درجه بر می‌گردد. چون خودشان هم فرمودند تفاوت، عشرین درجة می‌شود. «و لعلّ التفاوت فيها ما يكون بين المنكب» چرا نفرمودند منکب ایمن؟ چون معلوم بوده که در عراق زاویه‌اش از نقطه جنوب به مغرب است و به طرف یمین است ممکن نیست منظور از منکب، ایسر باشد، چون برعکس می‌شود و منکب ایسر برای اهل شام است. در عراق کلا چون طولشان بیشتر از مکه هست حتما اگر گفتیم جدی پشت منکب عراقی گذاشته بشود، منظور منکب ایسر است، دیگر نیاز نبوده که المنکب الایمن گفته بشود.

 

برو به 0:28:32

« و يمكن للعامّة الاستناد في تيامنهم عن القبلة ببناء هذه المساجد علىٰ هذا الوضع مع كونه متّبعاً لديهم.» آن‌ها که تیامن می‌کنند می‌گویند چون این مساجد ما که  پیش ما متبع است و خلفای ما این‌ها را بنا کردند که کارشان درست بوده است ما تیامن می‌کنیم. چرا؟ مقابل تعلیل تقیه‌ای شیعه. شیعه می‌گویند إنّ الحرم عن یسار الکعبة أوسع، آن‌ها هم می‌گویند ما چه کار داریم به این که عن یسار الکعبة أوسع! ما می‌دانیم که نزد ما بنای همین محاریبی که زمان صحابه ساخته شده متبع است. « و يمكن للعامّة الاستناد في تيامنهم» بر خلاف این تعلیل تقیه که شیعه دارند «تیامنهم عن القبلة ببناء هذه المساجد علىٰ هذا الوضع» که اگر تیامن هم بوده برای زمانی بوده که کار درست انجام شده «مع كونه متّبعاً لديهم.»

«لكن لازم الوجهين» یعنی اولی و دومی «الوجوب مع الإمكان و عدم التقيّة»  می‌گویند دیگر این را نمی‌توانیم کاری کنیم. اگر یک عراقی در خانه خودش است حالا نمی‌شود بگویند یستحب لک التیاسر-چه آن فرمایش مرحوم مجلسی باشد، چه قبلی‌اش باشد دیگر وجوب است- چون وقتی فقط تقیه هست محور آن‌ها با این است لذا می‌گویند که «لازم الوجهین الوجوب مع الامکان و عدم التقیة لا الندب»  حالا که این طوری است اصل خود تیاسر ثبوتا مشکل دارد، اثباتا هم این محتملات در تقیه و همه این‌ها هست، می‌فرمایند بهتر این است که ما به قواعد نگاه کنیم و این تیاسر را به عنوان یک امر تعبدی با ادله‌ای که آمد، اعمال نکنیم. «فالعبرة بما تقتضيه القواعد، و إلّا فسائر الأمارات.»

شاگرد: استحباب تیاسر از این باب باشد که دقیق‌تر سمت قبله باشد.

استاد: این مباحث پارسال مطرح شد، همان جواب محقق به خواجه است. محقق فوری تا خواجه اشکال کردند که من غیر القبلة إلی القبلة أو من القبلة إلی غیر القبلة؟ محقق هم جواب داد من القبلة الی القبلة یعنی گفت چون سمت است و یک توسعه‌ای در کار است، قبله وسعتی دارد که در این محدوده سعی قبله من القبلة الی القبلة. که البته پارسال بحث شد که خود محقق هم بعدا از این برگشتند. ما پارسال خواندیم، رساله‌ای را بعدا نوشتند، پیش خواجه فرستادند. رساله‌اش در مهذب البارع ابن فهد حلی هست، کل این نامه‌ای که محقق اول بعدا برای خواجه نوشتند و خواجه هم آن را پسندیدند، چون اصلا تغییر مبنا بود، آن نامه در فضای فقهی و در تحلیل مبانی قبلی که داشتند خیلی مهم است.

بررسی کلام آیه الله بهجت

شاگرد: در بحث تقیه اگر مثلا امام صلاح می‌دانستند که اصلا شیعه هم رمز قضیه را نداند و تقیه این باشد  فرض کنید کسی مبنای فقهی‌اش این باشد، اگر مثلا می‌فرمودند اگر تنها شدید آن طوری بخوانید واجب است، لازمه اش این می‌شد که حکمت تقیه از بین می‌رفت.

استاد: ببینید بالأخره شیعه، بچه دارد، بزرگ می‌شود، در جامعه رفت‌وآمد می‌کند، اگر قرار شد تقیه ای باشد که محل حفظ و صیانت شیعه  باشد در محیطی که می‌خواهند زندگی کنند، در این فرض مثلاً ما بگوییم در خانه این طور بخوان و بیرون خانه طور دیگر بخوان. آن وقت شیعه عادت می‌کند و بعد یک وقتی، دیگری وارد می‌شود، همسایه سنی وارد می‌شود می‌بیند این دارد این طوری نماز می‌خواند.

شاگرد: خود این بیان که حضرت بفرمایند، اگر بپیچد و به گوش آن‌ها برسد، قضیه را لو می‌ دهد این که بفرمایند در تنهایی تیاسر واجب است و آن وقتی که در خانه هستید طور دیگر نماز بخوانید.

استاد: حالا لازم نیست بفرمایند در تنهایی این طور نماز بخوانید، حاج‌آقا روی قواعد تقیه فرمودند که اگر تیاسر برای تقیه است پس مع عدم التقیة لیس عدم التیاسر و دیگر نمی‌شود بگوییم تیاسر مستحب است و آن وقت واجب است.

شاگرد: اگر اصحاب گفتند تیاسر مستحب است به خاطر بیان روایات بود. شما می‌گویید که واجب است اشکالی ندارد، می‌گوییم واجب است اما با این نمی‌توانیم اصل تقیه بودن را زیر سوال ببریم.

استاد: ایشان می‌گویند اگر فرض گرفتیم محور روی این دو وجه استحباب تیاسر تقیه هست پس وقتی تقیه نیست استحباب تیاسر هم وجوبا نیست، خب جواب این چیست؟

شاگرد: خب با تحلیل ایشان اینطور شد ولی این غیر از کلام اصحاب است.

استاد: همین جا می‌خواهم عرض کنم که ملازمه هست یا نیست؟

شاگرد: خود همین هم نیست. با همین فرض ایشان را بخواهیم جلو برویم می‌خواهم بگویم بیان شریف ایشان این قدر قدرت ندارد که بخواهد این حرف را زمین بزند، حتی با فرض این که تحلیل ایشان کاملا درست باشد. باید فقهای ما می‌فهمیدند که یجب و باید مردم در خانه خودشان این طوری می‌کردند، حالا ممکن است ایشان جواب بدهند خب حالا برای بچه‌هایشان می‌گفتند یستحب! بیرون رفتی  بدان که مستحب است و سالی چند بار هم این طرف و آن طرف خواندی عیب ندارد، امام به خاطر همین به شما اجازه داده است.

ولی ایشان نظر شریفشان این است که می‌گویند واجب است. شیعه‌ای که فهمید چه خبر است باید بگوییم واجب است ولی باز هم بیان ایشان احتمال تقیه را نمی‌تواند زمین بزند با آن شواهدی که …

استاد: آن قضیه علی بن یقطین که حضرت برایشان نامه نوشتند فرمودند در خانه خودت هم مثل عامه وضو بگیر و جانش حفظ شد ولی او متعبد به حرف امام علیه السلام بود، خب در خانه خودش است، شب است، تاریکی است و وضو می‌گیرد همان جور … من این را می‌خواهم عرض کنم این که می‌فرمایند اگر میزان و محور و رمز کار تقیه است پس وقتی تقیه نیست، او نیست، کلمه تقیه که در دو جا به کار رفته به یک منوال نیست، رمز تیاسر و استحبابش تقیه است. تقیه چه؟ تقیه جمعیِ رسمیِ به عنوان فرهنگ بین شیعه! آن‌جایی که تقیه نیست یعنی تقیه فردی برای شخص نیست، می‌گوییم تنافی نیست که الان یک جایی برای یک فردی تقیه نیست اما باز او به عنوان این که یک مهره‌ای از یک مجموعه‌ای، از یک جدولی، از یک پازلی است، برای او هم الان حکم همین است. یعنی شما که خلاف این می‌کنید الان در معرض چیزهای دیگری هستی که خودت خبر نداری. یعنی کلمه تقیه در دو تا مقدمه استدلال ممکن است که به دو معنا باشد، تقیه فردی ولی استحباب تیاسر هم برای تقیه است اما برای تقیه رسمی ثقافی فرهنگی که نظر شارع بوده است، نه تقیه شخصی که الان به او صدمه می‌خورد.

 

برو به 0:36:14

شاگرد: تاثیر هم دارد؟

استاد: می‌بیند مثلا خود پدر در خانه می‌گوید الان که تقیه نیست وقتی نماز می‌خواند بچه او که سنش کم است هنوز متوجه این‌ها نیست و او این چنین یاد می‌گیرد. او باید مراعات این بچه را هم بکند که الان سنینی بر بچه می‌گذرد که هنوز نمی‌تواند خوب مراعات بکند، تقیه را فهم کند.

شاگرد: لزومی هم نیست آگاهانه این کار را بکند صرف این که می‌فرمایند مستحب است گاهی ممکن است این طرف آن طرف هم بشود، خودش به صورت خودکار این اتفاق خواهد افتاد چون مدیریت امتثال خاصی در جهت تقیه هست.

استاد: این هم بگوییم که اگر قرار شد با این تعلیل تقیه‌ای، استحباب تیاسر باشد آن وقت در فرض فرد تقیه هم تعلیل موجود است هرچند تقیه نباشد لذا خلاف غرض شارع نمی‌شود حتی در آن غرض کلی که از تقیه دارند.

شاگرد: به شرطی که وجوب گفته نشود تا صیتش بپبچد.

استاد: بله عرض ‌می‌کنم وقتی تقیه فردی شد  دیگر نتها خود شخص است، دیگری که نمی‌فهمد الان چون خانه خودش است این تیاسر او بر وجه وجوب است. اگر طوری شد که معلوم شد او تیاسر کرده است او می‌گوید استحبابا است یعنی همان استحبابی که بیرون هم آن وجه تقیه‌ای شیعه انجام می‌دهند که إنّ یسار الکعبة إنّ الحرم فیه أوسع من یمینها؛ این هم ممکن است.

لذا فرمایش ایشان که فرمودند فالعبرة بماتقتضیه القواعد و نمی‌تواند این تقیه را تنهایی اعمال کند این سر می رسد که در تنهایی وجوب می‌شود. یعنی از ناحیه ملازمه مانعی ندارد یعنی مانحن فیه اگر دقت کنید این طوری است. مانحن فیه تقیه وجوبی ما موافق تقیه استحبابی است. اگر مخالف هم بود آن اشکالی که من عرض کردم خوب قوی می‌شد اما چون این دو تا در مسیر هم هست، وقتی تقیه می‌کند، تیاسر می‎کند اما به وجه تقیه و استحباب. خب در خانه هم که موافق آن بیرون است و عملش که فرق نکرده است فقط نیتش و وجوبش است که آن وجوبش هم که قرار نیست عامه بفهمند، اگر عامه هم بفهمند آن وجه تقیه‌ای که برای استحباب دارد، برای وجوب هم کارساز است لذا عملا تقیه‌ای نمی‌شود که بگوییم شیعه لو رفت. این خصوصیت مانحن فیه است که فرمودند، آن چیزی که من عرض کردم برای کلی موارد تقیه است.

والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

پایان

تگ: تیاسراهل عراق، تیامن عن القبله، تقیه، صاحب جواهر، بهجة الفقیه،‌تقیه فرهنگی،‌تقیه فردی،  دائره هندیه،

 


 

[1] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌7، ص: 382

[2] بهجة الفقيه، ص: 193-194

[3] بهجة الفقیه، ص188

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است