1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(٨٣)- خط زمان و آثار آن

درس فقه(٨٣)- خط زمان و آثار آن

تعیین ایام هفته و شروع و پایان روز با خط زمان، نصف النهار دحو الارض
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=13643
  • |
  • بازدید : 95

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه ٨٣: ١۴٠٠/١٢/١۴

خط زمان و آثار آن

کرویت زمین و مشکل تعیین ایام هفته

در آخر جلسه قبل از خط زمان و خصوصیات آن صحبت شد. نمی‌دانم به چه مناسبتی مطرح شد. علی ای حال مسأله‌ای است که باید از آن بحث کنیم. از مطالبی است که مورد نیاز است. همچنین مطالبی را هم به من داده‌اند. ان شاء الله در مورد آن‌ها و تتمه صدق رؤیت و صدق هلال بحث می‌کنیم. اما آن چیزی که قبل از آن‌ها بحث کردم مسأله خط زمان بود. آدرس آن هم در مراسلات صفحه 131 بود. در جواب سوم فرمودند:

أمّا القول بلزوم وحدة المبدأأ في حساب الشّهور المبتنية على رفض مدخليّة الاختلاف في الآفاق فقد تقدّم عليه في هذه النّكتة السّيّد أبو تراب الخونسارى- قدّس‌‌سرّه- في كتابه: سبيل الرّشاد في شرح كتاب الصّوم من نجاة العباد، حيث قال: و يؤيّده أنّ عدم اختلاف الشّهور في الأمصار، لكون المدار على ذلك، أنسب إلى الضّبط و عدم تشويش الحساب، و أوفق للحكمة جدّا، فيناسب أن يكون هو المعتبر عرفا و شرعا.أقول: و هو المتبادر إلى بعض الأذهان، و المتسابق إلى الأفهام، حيث إنّه كلام لطيف على أساس حلاوة الذّوق و رقّة الإحساس، لكنّه خال عن السّداد[1]

اعتبار عقلائی بر این است که در ماه اختلاف نداشته باشیم و برای همه در یک روز شروع شود. این را آقای سید ابوتراب فرمودند. ایشان از بزرگان مراجع و فقهای نجف بوده‌اند. ایشان با عدم اختلاف تقویم چطور برخورد می‌کنند؟ می‌فرمایند:

«أقول: و هو المتبادر إلى بعض الأذهان، و المتسابق إلى الأفهام، حيث إنّه كلام لطيف على أساس حلاوة الذّوق و رقّة الإحساس»؛ آدم خوشش می‌آید بگوید که کل کره یک روز باشد. «لکنه خال عن السداد»؛ مطلب، مطلب درستی نیست.

و قبل الخوض في المطلب لا بدّ من تمهيد مقدّمتين:الأولى: الأرض كرويّة،و تدور حول نفسها دورا كاملا فيما يقرب من أربع و عشرين ساعة و يتحقّق بذلك نهار واحد و ليلة واحدة في النّواحي المعمورة.جميع النّواحي الواجهة لضوء الشّمس المشتركة في الاستنارة تحسب نهارا واحدا، كما أنّ جميع النّواحي المعاكسة لضوئها المشتركة في الظّلمة الواقعة في الظّلّ المخروطى تحسب ليلة واحدة، و لمّا لم يكن لكرويّتها ميز و شاخص، يتميّز و يتشخّص به بعض الأصقاع عن بعض، في تعيين مشخّصات الأيّام و اللّيالي، و حدودها من تقويم الأسابيع و الشّهور و كرّ الأعوام و الدّهور، ما بقيت أرض مستنيرة و شمس منيرة[2]

«و قبل الخوض فی المطلب لابد من تمهید مقدمیتن»؛ دو مقدمه بگوییم تا معلوم شود که خال عن السداد است.

مقدمه اول توضیح همین خط زمان است.

«الأولى: الأرض كرويّة، و تدور حول نفسها دورا كاملا فيما يقرب من أربع و عشرين ساعة»؛ زمین بیست و چهار ساعت دور خودش می‌گردد.

«و يتحقّق بذلك نهار واحد و ليلة واحدة في النّواحي المعمورة»؛ کره زمین یک شب دارد و یک روز دارد.

«جميع النّواحي الواجهة لضوء الشّمس المشتركة في الاستنارة تحسب نهارا واحدا». فعلاً از حرکت انتقالی زمین صرف‌نظر کنید. خورشید دارد می‌تابد و زمین هم در این تابش نور خورشید، دور خودش می‌گردد. خب معلوم است که یک طرف آن روشن است و یک طرف آن هم تاریک است. طرف تاریک شب است و طرف روشن هم روز است. حالا شنبه، یک‌شنبه، دوشنبه چه زمانی است؟ نمی‌توان آن را تعیین کرد. مرز آن چه زمانی است؟ مرز ندارد. اولین مشکلی که ما داریم این است که یک‌شنبه، دوشنبه و ایام هفته را تعیین کنیم. بعد هم اول و دوم ماه را تعیین کنیم. این متفرع بر آن می‌شود. روز را به‌عنوان تقویم روز هفته تعیین کنیم. لذا می‌فرمایند «و لمّا لم يكن لكرويّتها ميز و شاخص».

تا اینجا که می‌فرمایند:

و ذلك لعدم تعيّن مبدأ له بدئا و نهاية، و لا يمكن أن نتصوّر قبله و لا بعده من خميس و سبت فكيف بسائر أيّام الأسبوع، لعدم إمكان تصوّر القبليّة و البعديّة.و بهذه الموازاة لا يمكن لنا تقدير أيّام الشهور، أىّ شهر كان، شمسيّا أو قمريّا، لعدم تمايز الأيّام بعضها عن بعض. و هذه المشكلة إنّما حدثت بعد كشف قارّة إمريكا، و العلم بكرويّة الأرض، و بعد مسافرة السّيّاح المعروف: مازلان بسفائنه حول الأرض في مدّة ثلاث سنين، من إسبانيا إلى جهة المغرب حيث راكبي هذه السّفن كانوا يعدّون الأيّام بغاية الدّقّة، و بعد مضىّ هذه المدّة و الوصول إلى أوطانهم كانوا يعلمون أنّ اليوم يوم الثلاثاء، فلمّا سألوا أهلها اتّفقوا جميعا على أنّ اليوم يوم الأربعاء[3]

البته آن روز هم عرض کردم که علم به کروی بودن ارض، خیلی سابقه دارد. نه بعد از ماژلان… . مقصودشان این نبوده. حاج آقای حسن زاده چند بار در درس فرمودند که بطلمیوسی که پدر زمین‌مرکزی است؛ یعنی همه هیئت قدیم به‌خاطر مجسطی او بود که زمین‌مرکزی شد و افلاک دور زمین می‌گشتند. با این‌که او هیئت را دو هزار سال بی‌راهه نگه داشته باشد، آن هم به‌خاطر ریاضیاتی که در مجسطی به خرج داده بود، بود. ریاضیات اینقدر مهم است! وقتی در مجسطی از نظر ریاضی قوت داشت، نظر او حاکم شد و همه هم همین کتاب را می‌خواندند؛ روی مبنای زمین‌مرکزی. حالا تا بعداً کوپرنیک آمد و حرف یکی دیگر از قدماء را آورد و خورشید مرکزی را دوباره زنده کرد. با این‌که خود بطلمیوس به این شکل است، ایشان می‌فرمودند –من که مجسطی را ندیدم- در مقدمه مجسطی بیست و پنج دلیل می‌آورد برای این‌که زمین کروی است. بیست و پنج دلیل برای کرویت زمین! شاید یکی از آن‌ها که ایشان می‌فرمودند دکل کشتی در دریا بود. به این صورت که وقتی کشتی می‌آید، خیال می‌کنید از زیر آب به بالا می‌آید. وقتی به نزدیک می‌آید اول دکل آن را می‌بینید. پس معلوم می‌شود که آب دریا قوس دارد.

 

برو به 0:06:52

علی ای حال علم به کرویت ارض به این صورت نبوده. منظور از این علم در فضای تخصصی نیست. یعنی مردم با آن درگیر شدند. درگیری آن را هم توضیح می‌دهند. در تاریخ هم هست. وقتی آن‌ها از طرف اسپانیا به طرف غرب رفتند، آمریکای جنوبی را دور زدند و از پایین آمریکای جنوبی به اقیانوس آرام برگشتند و از این طرف هم از فیلیپین سر در آوردند. بعداً هم برگشتند و به اسپانیا برگشتند. خود ماژلان هم بین راه مرد یا او را کشتند.

علی ای حال آن چیزی که مهم است این است: وقتی به محل خودشان رسیدند با این‌که دقیقاً روز را حساب کرده بودند، گفتند که امروز سه‌شنبه است، اما آن هایی که آن جا بودند گفتند امروز چهارشنبه است. یعنی تقویم آن هایی که قاطن بودند، چهارشنبه بود. آن هایی که از طرف غرب رفته بودند تقویمشان سه‌شنبه بود. این را لمس کردند. لمس کردن یک چیز دیگری است. و الا عرض کردم شیخ بهائی در مقدمه تشریح الافلاک همین را فرموده‌اند. فرموده‌اند که می‌شود در یک جا سه نفر باشند که برای یکی از آن‌ها شنبه باشد، برای دیگری یک‌شنبه و برای سومی دوشنبه. چرا؟ شخصی که برای او یک‌شنبه است، ایستاده و شخصی که برای او شنبه است، به طرف غرب رفته و شخصی که برای او دوشنبه است به طرف شرق رفته است. این را شیخ هم فرموده بودند.

این مشکل در آن زمان اتفاق افتاد. «ولم یدروا ان هذا الاختلاف…» ؛ در سه-چهار صفحه توضیح می‌دهند. من تنها می‌خواهم یک جمله خوبی که ایشان دارند را توضیح دهم تا این مطلب در ذهن شریف شما جا بیافتد.

در صفحه 134 می‌فرمایند:

خط زمان و خصوصیات آن

الف: تغییر جهت چپ و راست

فيكون هذا الخطّ متقدّما عن نفسه من جهة، و متأخّرا عن نفسه من جهة أخرى، متقدّما من النّاحية الشّرقيّة، و متأخّرا من النّاحية الغربيّة، فهو المبدأ للتّاريخ تكون الأيّام في شرقه و لو بمقدار يسير، متقدّمة على الأيّام في غربه كذلك[4]

«فیکون هذا الخط»؛ خط زمان، «متقدّما عن نفسه من جهة، و متأخّرا عن نفسه من جهة أخرى»؛ یک خط است که هم متقدم بر خودش است و هم متأخر از خودش است. نکته ظریف خوبی در اینجا هست. من توضیح آن را خدمت شما عرض می‌کنم. همه شما مقدمات آن را بلد هستید اما برای استظهار در ذهن شریفتان عرض می‌کنم.

در نقشه‌ها رسم شده وقتی می‌گویند که شرق کجا است، شما به طرف راست نگاه می‌کنید. با این انس گرفته‌اید. خب بشر در نیم کره شمالی وقتی قطب شمال را معیار قرار می‌دادند به قطب شمال رو می‌کردند و بعد می‌گفتند خورشید از دست راست ما در می‌آید پس شرق می‌شود. در قم اینجا این، سمت شمال است، وقتی به طرف شمال بایستیم خورشید از دست راست در می‌آید و در دست چپ غروب می‌کند. نقشه‌ها به این صورت است که یک استانداردی پیدا کرده که جهت شمال را در بالای نقشه N می‌نویسند. خب این روشن است.

صحبتی که الآن ما داریم در خط زمان است. ایشان فرمودند که این کره در نور خورشید می‌گردد. شنبه، یک‌شنبه را چطور تعیین کنیم؟ ساعت را چطور تعیین کنیم؟ بدون این‌که الآن کاری با گرینویچ داشته باشیم در لحظه الآن خورشید به زمین می‌تابد. می‌گوییم در همین لحظه یک نصف النهاری هست که خورشید درست بالای سر ما است. این را به‌عنوان قرارداد فرض بگیریم که نصف النهاری است که خورشید درست رو به روی آن است. خب طبیعی است که طرف مقابل این نصف النهار درست نصف شب است. خب برای این‌که کل شبانه‌روز را به بیست و چهار ساعت تقسیم کنیم، ساعت نصف النهار شب را ساعت صفر می‌گذاریم. صفر روز یا بیست و چهار. هر دوی آن‌ها می‌شود. متقدم و متأخر همین است. یک خطی است که ساعت آن هم صفر است و هم دقیقاً بیست و چهار است؛ بیست و چهار دقیق و صفر دقیق. هر دوی آن‌ها با هم.

 

برو به 0:11:51

خب اگر به آن جا برویم و آن را نصف النهار حساب کنیم، در آن جا که الآن نصف شب است بایستیم، فرض هم می‌گیریم که خورشید می‌خواهد طلوع کند. از طرف غرب طلوع می‌کند یا شرق؟

شاگرد: از غرب طلوع می‌کند.

استاد: خب دست راست ما طلوع می‌کند یا دست چپ ما؟

شاگرد: دست چپ.

شاگرد2: راست و چپ عوض می‌شود.

استاد: بله، از نکاتی هم که در جلسه قبل می‌خواستم بگویم همین است.

ببینید برای خط زمان سه خصوصیت هست. یکی این‌که معروف است که می‌گوید تقویم را عوض می‌کند. یک‌شنبه و دوشنبه. یکی هم این‌که ساعت دست راست و چپ آن، مقداری جلو و عقب است. و همچنین با تاریخ نسبت معکوس دارد. نکته‌ی دیگری هم که برای ما مهم است، این است که دست راست و چپ عوض می‌شود.

من مقدمه این را عرض کنم؛ ببینید فرض بگیرید در مسجد دو صف به طرف منبر نشسته‌اند. پشت به گردن هم در دو صف نشسته اند؛ پنج نفر عقب و پنج نفر جلو نشسته اند به طرف منبر نشسته اند. یک آقایی از وسط آن‌ها رد می‌شود. ده نفر می‌گویند زید از طرف راست آمد و به طرف چپ رفت. این خیلی روشن است. اما اگر همین پنج نفر جلوی منبر و روبه‌روی هم بشینند، وقتی روبه‌روی هم نشسته‌اند اگر همان آقا بیاید و برود، آن‌ها چه می‌گویند؟ می‌گویند از طرف راست ما آمد و به طرف چپ رفت. این جمله درست است؟

شاگرد: نه.

استاد: این جمله خودش یک پارادوکس می‌شود. چون راست آن‌ها آن طرف است. برای آن‌ها از طرف چپ به راست می‌رود و برای آن‌ها از طرف راست به چپ می‌رود. وقتی مقابل هم قرار گرفتند راست و چپ عوض می‌شود. خیلی روشن است. مثال‌های آیینه و… هم هست. اگر بخورد کرده باشید مطالب مختلفی از آن می‌گویند.

خب در اینجا من چه چیزی را می‌خواهم عرض کنم. ببینید الآن ظهر قم است و به طرف شمال می‌ایستیم. خورشید هم پشت سر ما در وسط آسمان است. در قم خورشید از کدام طرف طلوع کرده و بالای سر ما آمده؟ دست راست ما. حالا اگر به طرف دیگر این نصف النهار قم برویم. در نقطه مقابل آن در نیم کره شمالی به طرف شمال بایستیم. خورشید از کدام طرف طلوع می‌کند؟ راست یا چپ؟

شاگرد: اگر به سمت شمال بایستیم باز هم راست است.

استاد: اگر به سمت شمال بایستیم، از طرف راست طلوع می‌کند یا چپ؟

شاگرد: راست.

استاد: چرا؟ ما که در قم رو به شمال ایستاده‌ایم، او که به آن طرف در مقابل ما می‌رود، مانند مثال منبر می‌شود که رویش به سمت ما است؟ یا پشت او به سمت ما است؟ یعنی اگر یک خطی از ما به سمت او بکشند، آن خط به پشت او می‌رسد یا به جلوی او می‌رسد؟ از ما یک خطی را به سمت قطب شمال بکشند و به سمت شخصی که روی نصف النهار مقابل ما ایستاده ببرند، این خط به جلوی روی او می‌رسد یا پشت سر او می‌رسد؟

شاگرد: جلوی او.

استاد: به جلوی او می‌رسد. پس روی کره هر دو روبه‌روی هم ایستاده‌ایم. حالا وقتی خورشید طلوع می‌کند در دست راست او طلوع می‌کند یا چپ؟ همین‌جا مثال منبر را عوض کنیم. همین آقایی که رد شد اگر دور ما بگردد؛ مثل عقربه ساعت دور ما بگردد. همین آقا مثل عقربه ساعت دور ما بگردد. شما که جلوی من نشسته‌اید می‌گویید وقتی می‌خواهد از کنار ما رد شود از طرف راست ما رد می‌شود یا از طرف چپ؟ از طرف راست. وقتی هم آن طرف شما می‌آید از طرف راست می‌آید یا از طرف چپ؟ از طرف راست. خورشید در همه جا در کل کره از طرف راست طلوع می‌کند، اگر رو به شمال ایستاده باشید. اگر برگردد و رو به جنوب بایستید، برعکس است. این مهم نیست.

 

برو به 0:17:08

پس این نکته مهمی است که در خط زمان، راست و چپ عوض می‌شود. لذا شرق و غرب از نظر راست و چپ بودن عوض نمی‌شود اما از حیث بلاد غربی عوض می‌شود. یعنی وقتی در خط زمان گرینویچ می‌روید، خورشید از دست راست آن‌ها طلوع می‌کند اما دست راست آن‌ها مثلاً آمریکا است و حال این‌که دست راست ما که خورشید طلوع می‌کند چین است. بلاد غربی غیر از آن اصطلاحی است که ما الآن داریم. و الا در خط زمان هم خورشید از طرف راست طلوع می‌کند.

ب: شروع و پایان روز در دو طرف خط

خب اگر این مقدمه روشن شد می‌خواهیم روی خط زمان برویم. حالا می‌خواهد گرینویچ باشد یا جای دیگر. فعلاً چون معروف این است همان را فرض می‌گیریم. مهم این است که یک خطی برای تعیین داشته باشیم. وقتی روی این خط رسیدیم برای این‌که ساعت این خط را در کل کره همراهی کنیم و بعداً در بحث‌ها به دردمان بخورد، این‌طور فرض می‌گیریم: یک جایی می‌ایستیم که این خط زمان بین العینین ما قرار بگیرد. یعنی بین العینین ما ساعت صفر باشد. یعنی دقیقاً هم صفر است و هم بیست و چهار.

بنابراین بین العینین ما روی خط مفروض قرار گرفته که ساعت آن دقیقاً صفر است یا بیست و چهار است. از اینجا دیگر دقیق جلو می‌رویم. ساعت در بین العینین ما صفر است. خب در چشم راست ما ساعت چند است؟ نزدیک‌تر به شرق نیست؟ فرض می‌گیریم که چشم ما یک ثانیه یک‌شنبه است. اما ساعت محلی چشم راست من یک ثانیه بامداد است. چون چشم راست من است. اما بامداد چه روزی؟ یک‌شنبه. چشم چپ من چه ساعتی است؟ بین العینین بیست و چهار بود. چپ من یازده و پنجاه و نه دقیقه و پنجاه و نه ثانیه است. هنوز بیست و چهار نشده است. چون بین العینین بیست و چهار است. پس بین العنین صفر است و بیست و چهار. چشم راست من یک ثانیه یک‌شنبه است. چشم چپ من آخرین ثانیه یک‌شنبه است.

شاگرد: شنبه.

استاد: نه، یک‌شنبه. اتفاقا نکته‌ای که می‌خواهم بگویم همین است. این‌که می‌گوییم در خط زمان روی کره دو روز داریم، بالدقه نیست. اگر ما دقیقاً روی خط زمان بایستیم کل کره یک شبانه‌روز بیشتر ندارد. بیست و چهار ساعت است. اگر شما روی این ساعت صفر بایستید، صفر یک‌شنبه است برای دست راست. و بیست و چهار یک‌شنبه است برای دست چپ. هر دوی آن‌ها یک‌شنبه است. تاریخ‌ها دقیق است. این نکته‌ی مهمی است برای وقتی که می‌خواهیم ضابطه بدهیم.

شاگرد: کسی که کاملاً آن طرف خط ایستاده باشد، کاملاً فرق می‌کند؟ مثلاً یک متر از خط زمان این طرف‌تر بیاید.

استاد: من که چشم را مطرح کردم حالا جلو می‌رویم و دور می‌زنیم. این لطائفی که خط زمان دارد مهم است.

ببینید بین العنین شد صفر و بیست و چهار. چشم راست من که طرف شرق است، شد ثانیه اول روز یک‌شنبه، چشم چپ من آخرین ثانیه روز یک‌شنبه است.

شاگرد: اگر کره دو ثانیه بچرخد، چشم راست من جای چشم چپ من می‌آید. این به این معنا است که من از ساعت بیست و سه و پنجاه و نه دقیقه و خورده‌ای یک‌شنبه به یک ثانیه یک‌شنبه رفته‌ام. چنین چیزی ممکن است؟

استاد: صبر کنید فعلاً کار داریم. ببینید به بین العینین می‌گویند ساعت بیست و چهارِ روز یک‌شنبه است. پس چشم چپ من یازده و پنچاه و نه دقیقه و پنجاه و نه ثانیه بود. سه ثانیه بعد روز دوشنبه شروع شده. دیگر برای او دوشنبه است. چشم راست من ثانیه اول روز یک‌شنبه بود. به سه ثانیه جلو رفتن، چهار ثانیه روز یک‌شنبه می شود. اما چشم چپ من وارد دوشنبه شده. از اینجا است که می‌گوییم کره زمین دو روز دارد. لذا الآن بدن من دو بخشی است. یعنی چشم راست من چهار ثانیه یک‌شنبه است؛ ساعت او جلوتر است. و چشم چپ من سه ثانیه روز دوشنبه است. ولی ثانیه آن عقب است. ببینید برعکس شد. روز آن جلوتر است –دوشنبه است- اما ساعت آن سه ثانیه عقب‌تر است. چشم راست من روز تقویمش عقب‌تر است. یعنی یک‌شنبه است. اما ساعت آن چهار ثانیه است، جلوتر است.

 

برو به 0:23:53

خب حالا همین‌طور جلوتر بروید و فاصله‌ها را هم زیادتر کنید. من آن را در چشم گفتم، اما شما با فاصله ده کیلومتر از این خط زمان بروید. جای چشم ها را باز کنید. وقتی ساعت خط زمان صفر است و بیست و چهار ساعت. آن چند کیلومتر، مثلاً پانزده درجه جلوتر بروید، فرض بگیرید که ساعت یازده و نیم است. یازده و نیم یک‌شنبه. کسی که این طرف است و با او فاصله دارد، سی دقیقه بامداد یک‌شنبه است. هر دو یک‌شنبه هستند. فقط وقتی حرکت می‌کنند تفاوت می‌کنند. و لذا می‌گویند وقتی هواپیما از این طرف به آن طرف می‌رود، تقویم را برمی‌گردانند. چون هواپیما فاصله زیادی را می‌رود. وقتی شما از طرف غرب به طرف شرق می‌روید باید یک روز اضافه کنید. وقتی برعکس می‌روید باید یک روز کم کنید. چون فاصله زیاد است. خب این مقدمه‌ای است تا غموض خط زمان معلوم شود.

حالا می‌خواهیم روی همین خط زمان -که مقابل نصف النهار قم بود که به‌عنوان مبدأ فرض گرفتیم- جلو برویم. با همین نحوی که بین العینین ما، میزان تقویم بود، وقتی از نیمه‌شب به جایی می‌رویم که خورشید دارد طلوع می‌کند؛ به طرف شرق می‌رویم. وقتی رسیدیم به لحظه‌ای که خورشید از طرف راست طلوع می‌کند؛ برای چشم راست من طلوع کرده و لحظه کمی مانده تا برای بین العینین طلوع کند. چون طرف راست می‌رویم. آن لحظه‌ای که خورشید برای بین العینین طلوع می‌کند که میزان دوشنبه و یک‌شنبه بود، الآن چشم راست من طلوع روز یک‌شنبه است. چشم چپ من طلوع روز دوشنبه است. اینجا جاهای زیبای کار است. یعنی چون من دقیقاً روی خط زمان جلو رفته‌ام این خط تقویم را عوض می‌کند. الآن هم وقتی است که دارد برای این خط طلوع خورشید صورت می‌گیرد. چشم راست من یک ثانیه بعد از طلوع بامداد یک‌شنبه است و چشم چپ من یک ثانیه مانده به طلوع دوشنبه. و همین‌طور جلو برویم تا به وقت ظهر برسیم. یعنی این خط تاریخ بیاید تا جلوی خورشید شود. ظهر آن وقت شود. ظهر که شد بین العنین من زوال می‌شود. چشم راست من یک ثانیه بعد از زوال روز یک‌شنبه است. چشم چپ من یک ثانیه مانده به زوال روز دوشنبه. همین‌طور تا غروب بیایید. وقت غروب اول برای چشم راست من خورشید غروب می‌کند. وقتی بین العینین من لحظه غروبش است، چشم راست من غروب روز یک‌شنبه است. چشم چپ یک لحظه مانده به غروب روز دوشنبه.

خط زمان و مشکل تعیین هلال

حالا سؤال اینجا است که الآن هلال طالع شد -من این را عرض می‌کنم تا فکر آن را بکنید- می‌بینیم که در وقت غروب هلال هست. کسانی که طرف راست چشم من هستند غروب روز یک‌شنبه آن‌ها است. آن هایی که طرف چشم چپ من هستند غروب روز دوشنبه آن‌ها است. وقتی در زمان غروب هلال را می‌بینید، اول ماه چه زمانی است؟ فردایش می‌شود. فردای چشم راست چه زمانی است؟ دوشنبه. فردای چشم چپ من سه‌شنبه می‌شود. حالا برای کل کره دوشنبه عید است یا سه‌شنبه؟

شاگرد: فردا عید است!

استاد: چشم راست من فردایش دوشنبه است. چشم  چپ من فردایش سه‌شنبه است. برای کل کره سه‌شنبه عید است یا دوشنبه؟ اینجا از جاهای خوب نشان‌دادن مطلب است. ایشان هم همین را می‌گویند. می‌گویند شما نمی‌توانید برای کل کره یک روز را تعیین کنید. خلاصه گیر می‌افتید. اینجا به وقت غروب رسیده‌ایم و داریم هلال را می‌بینیم، چه کار کنیم؟ طبق این ضابطه، برای این چشم من فردایش –دوشنبه- عید است، اما برای چشم دیگرم سه‌شنبه عید است. خب سه‌شنبه عید است یا دوشنبه؟ باید تعیین کنید. این‌ها را هم برای زیبایی این بحث عرض می‌کنم و هم برای غموض آن، تا بعداً مشخص شود که باید این‌ها را چه کار کنیم.

 

برو به 0:29:40

شاگرد: یک روز عید است اما در برخی از جاها آن روز دوشنبه است و در برخی از جاها همان روز سه‌شنبه است. یعنی تقویم است که فرق می‌کند. اما عید یک روز بیشتر نیست.

استاد: صحبت سر این است که کدام روز را عید بگیریم. قرار شد که لحظه غروب را در نظر بگیریم. الآن لحظه غروب ماه را دیدیم. گویا دو چشم هم یکی هستند. می‌خواهیم فردا را عید قرار دهیم، خب فردا دوشنبه است یا سه‌شنبه؟

شاگرد: هر دوی آن‌ها عید است.

استاد: ببینید شما خودتان را به منطقه بردید و ساعت و خط زمان را کنار گذاشتید. یعنی دوباره بازی را به هم زدید! کل خط زمان را به هم زدید و می‌گویید خلاصه در آن جا ماه را دیده‌ایم، لذا فردا عید است. آن فردا درست است، اما فردای بدون نام‌گذاری است. بدون تقویم است. می‌گویید فردایی که دارد می‌آید. خب ما در آن جا داریم چیزی می‌خوریم. سحر همان روز یا روزه نمی‌گیریم یا می‌گیریم. ولی صحبت سر این است که فردای اینجا را نگویید. دوشنبه عید است یا سه‌شنبه؟

شاگرد: ما که قسم نخورده ایم بگوییم یا دوشنبه عید است یا سه‌شنبه. یعنی در اینجا مانعه الجمع نیست. یعنی هم می‌تواند دوشنبه شنبه عید باشد و هم سه شنبه.

شاگرد2: منظور ایشان تقویم درست کردن است. یعنی اگر نخواهیم تقویم درست کنیم، مانعه الجمع نیست.

استاد: خب ما می‌خواهیم میقات باشد و کل کره وقت داشته باشند و یک روز واحد داشته باشد. اما شما می‌گویید هر کدام باشد. خب این بی نظمی می‌شود. ما برای چه خط زمان را تعیین کردیم؟ برای این‌که یک‌شنبه را از دوشنبه جدا کنیم. لذا گردش زمین را بیست و چهار ساعته کردیم. بعد یک نقطه‌ای را قرارداد کردیم که هم صفر است و هم بیست و چهار. صفر است برای یک‌شنبه و بیست و چهار است برای یک‌شنبه. اگر این جور شود بحث خیلی ظریف شده. هم صفر است برای یکشنبه و هم بیست و چهار است برای یک‌شنبه. و لذا به محض این‌که از آن جا رد می‌شد دوشنبه شروع می‌شد. متقدم عن نفسه و متأخر عن نفسه.

شاگرد: مثلاً خط گرینویچ را که گذاشته‌اند، آن را به‌عنوان مبدأ شنبه گذاشته‌اند. یعنی برای کل کره شنبه است. صفر شنبه برای سمت راستش است و از طرف دیگر شنبه برای کسانی که طرف چپ او هستند، تمام شده است. پس وقتی از آن رد شد باید یک‌شنبه شود.

استاد: این درست است. من هم همین را می‌گویم.

شاگرد: خب این را اعتبار کرده‌اند. گفته اند که ما این را مبدأ می‌گذاریم.

استاد: نه، یعنی چاره‌ای برای تقویم نداریم. ایشان گفتند که خورشید دارد می‌گردد، کجا جمعه و شنبه است؟ لذا از همین نقطه شروع کردم و گفتم همین لحظه، آن نقطه‌ای که خورشید بالای سر آن است. به جای گرینویچ ما به این صورت مواضعه کردیم. من این‌طور شروع کردم.

شاگرد: خب فرقی هم نمی‌کند. آن‌ها زور داشتند بردند و در کشور خودشان گذاشتند.

استاد: زور داشتند و همچنین مدتی شرکت‌های هواپیمایی و راه‌آهن آمریکا مدتی بر این مشی کرده بودند، لذا دیگر نخواستند عوض شود. چون برای آن‌ها زحمت داشت. در رفرنس‌ها این‌طور گفته اند.

شاگرد2: آمریکایی‌ها می‌خواستند آن را عوض کنند اما چون در گرینویچ امکانات نجومی فراوان بوده، این کار را نکردند.

استاد: تاریخ آن را می‌توان مفصل‌تر دید.

شاگرد: اگر صفر و بیست و چهار را لحظه غروب قرار دهیم، همین اشکال پیش می‌آید؟

استاد: علی ای حال چون رویت هلال است، فرقی نمی‌کند. لحظه غروب هلال بالا است.  هلال که عقب‌تر است. خورشید غروب کرد اما چون هلال بالا است، هر دو چشم ما آن را می‌بیند. در این چشم من غروب کرد، لحظه بعد هم در چشم دیگر من غروب می‌کند، خب بعدش چه؟ خلاصه خورشید برای ما غروب کرد اما هلال بالای آسمان است و هر دو چشم ما آن را می‌بیند.

شاگرد: یک‌شنبه شب اول ماه می‌شود.

 

برو به 0:34:57

استاد: نه، چشم راست من غروب یک‌شنبه شد. چشم چپ من غروب دوشنبه شد. فردا که عید است، سه‌شنبه است یا دوشنبه؟

شاگرد: چشم راست من یک ثانیه روز یک‌شنبه است و چشم چپ من بیست و سه روز یک‌شنبه است.

استاد: بیست و سه نیست. الآن وقت غروب است. ساعت صفر و بیست و چهار برای تعیین روز هفته بود. این جور نیست که خود خط در لحظه غروب شش بعد از ظهر نداشته باشد. شما ساعت تقویم را با ساعت محلی خود خط زمان قاطی نکنید. وقتی شما روی این خط می‌ایستید، به شش بعد از ظهر محلی این خط می‌رسید. یعنی در شش بعد از ظهر خورشید غروب می‌کند.

شاگرد: عرض من این است که مبدأ زمان را  غروب قرار دهیم. ساعت صفر را غروب قرار دهیم.

استاد: دوباره ذهن به هم می‌ریزد. ما هم می‌توانیم طلوع قرار دهیم و هم غروب قرار دهیم. ساعت‌های این‌ها فرق می‌کند. فعلاً روی این مبنا حل بکنیم. فرقی نمی‌کند.

شاگرد: خب مبنا اشتباه است. ما در زمان دو مبنا را قرار می‌دهیم که با هم جمع نمی‌شوند. یکی این مبنا که ساعت صفر، بیست و چهار باشد و یک مبنا این‌که مبدأ روز، غروب باشد.  آن که می‌گوید هلال مبدأ تاریخ است و روز از هلال شروع می‌شود، مبنایش این است که ساعت صفر غروب باشد. به همین خاطر وقتی می‌خواهیم آن‌ها را با هم جمع کنیم به تناقض می‌رسیم. اما وقتی ساعت صفر را خود غروب قرار دهیم، به تناقض نمی‌رسیم. چون روز یک‌شنبه در هر دو اول ماه است.

استاد: مشکلی که دارد این است که در ساعت صفر، غروب در بلاد مختلف تغییر می‌کند.

شاگرد2: اگر هلال یک ساعت بعد از غروب طلوع کند، دوباره همین مشکل برمی‌گردد.

استاد: ایشان می‌خواهند مشکل یک‌شنبه و دوشنبه را از لحظه غروب حساب کنند. من عرض کردم در غروب‌ها هم نقطه‌ای داریم. مثلاً یک جایی می‌ایستیم که لحظه غروب آن در تمام سال‌ حدودا یکی است. مثل استوا. یا مناطقی که انعدام ظل می‌شود. لحظه غروب آن‌ها حدود ساعت شش است. حالا فرض می‌گیریم شش. می‌گوییم لحظه غروب، ساعت صفر است. پس برای چشم چپ من که یک ثانیه است که خورشید غروب کرده، روز یک‌شنبه می‌شود. بین العینین من ساعت صفر است که لحظه غروب است. چشم چپ من هم یک لحظه به غروب مانده است. ولی باز برای روز یک‌شنبه است. خب بنابراین وقتی غروب کرد چون یک‌شنبه بود، فردا -دوشنبه- عید می‌شود. آن کسانی که نزدیک اینجا هستند، باید صبر کنند که زمین بگردد تا فردای آن‌ها-دوشنبه- عید شود. چون ابتدای یک‌شنبه است.

شاگرد: دوشنبه عید است اما دوشنبه عده‌ای الآن شروع می‌شود اما دوشنبه دیگران فردا شروع می‌شود.

استاد: ببینید چشم راست شما نزدیک چشم چپ شما است. الآن برای چشم راست شما عید نیست.

شاگرد: دوشنبه برای کل کره عید است.

استاد: ولی الآن تازه برای چشم راست من یک‌شنبه شروع شده. یعنی باید صبر کند بیست و چهار ساعت بگردد… . بیست و چهار ساعت هلال را دیده اما شما می‌گویید فردا نه، باید صبر کنی! لازمه حرف شما این است که یک شبانه‌روز دیگر بگردد. این مشکل را دارد. ذهن من چندین سال درگیر بوده تا این‌که زوال و غیر آن را چه کار کنیم. یعنی یک غموضی دارد که چه بسا از روایات در بیاید که آن ضابط چیست. ببینید برای کسی که دو متر آن طرف‌تر شما ایستاده است، فردا دوشنبه نیست. او باید بیست و چهار ساعت صبر کند و فردا را عید بگیرد. خب در اینجا باید چه کار کنیم؟

شاگرد: یک راهش هم این است که به او بگوییم برگردد.

استاد: خلاصه باید یک نظمی بدهیم. ان شاء الله خدا کمک کند تا ذهن‌ها برود به نحوی که ببینیم می‌توانیم به کل کره نظم بدهیم یا نه.

خط زمان و سال شمسی

شاگرد2: اگر به پدیده سماوی سال شمسی –وارد شدن شمس به برج حمل- مثال می‌زدید بهتر بود. چون بدایة الحساب و بدایة السنة را یک نظم جهانی داده‌اند.

استاد: نظم جهانی برای کره نداده‌اند.

شاگرد2: یعنی اگر بخواهیم بدهیم. می‌خواهم آن را از افق جدا کنیم و وقتی وارد برج حمل شد بگوییم این لحظه را سال شمسی می‌دانیم و کاری هم نداریم در چه افقی هست. ولی الآن برای همه، تحویل سال اتفاق افتاده است. اما روزی که اول فروردین است همان روز می‌شود، چون داخل آن هستند. منظور این‌که ابتدا به یک پدیده سماوی که برای همه واضح است مثال بزنیم بهتر است.

استاد: پدیده سماوی که شما مثال زده‌اید را این‌طور حل می‌کنم. می‌خواهیم برای کل کره زمین یک روزی باشد که اول فروردین برای همه باشد. همه بگویند که امروز اول فروردین است. الآن هم مثلاً اول ژانویه را برای کل کره به این شکل می‌گیرند. وقتی می‌گویند امروز در کل تقویم جهانی امروز اول ژانویه است، این جور نیست که فرق بکند. یک روز لغزنده است که از خط زمان در شرق شروع می‌شود و تا پایانش یک روز متصل واحد است. خب اگر بخواهیم برای فروردین این کار را بکنیم چه کار می‌کنیم؟ مثلاً همان گرینویچ را فرض بگیرید. به آن مبدأ کار می‌گوییم. خب چه ضابطه‌ای برای تقویم اعمال می‌کردیم که امروز روز اول فروردین است یا فردا؟ می‌گفتیم با توجه به زوال تهران، اگر تحویل سال، یازده صبح بود، همین امروز اول فروردین است. اگر یک بعد از ظهر بود امروز دیگر هیچ. فردا اول فروردین است. خب همین ضابطه را برای کل کره در نظر می‌گیریم. می‌گوییم حالا نصف النهار متفق کل کره، مثلا گرینویچ است. اگر لحظه تحویل که سماوی است قبل از زوال گرینویچ بود –ولو بعد از زوال ما است- ما دیگر از حقمان می‌گذریم و می‌گوییم همین امروز گرینویچ، برای کل کره اول فروردین است. ولو اگر کشور ما بود چون بعد از زوال بود، می‌گفتیم فردا اول فروردین است. اما از این می‌گذریم. می‌گوییم چون قبل از زوال گرینویچ است کل کره امروزش عید است.

 

برو به 0:43:13

دفع مشکل خط زمان در تعیین هلال

شاگرد: شرق گرینویچ باید از حقش بگذرد.

استاد: بله.

شاگرد: پس خود این هم یک امر اعتباری شد.

استاد: نکته‌ی خوبی است. جلوتر ها تفاوت فرمایش آقای زمانی در کتاب رؤیت هلال و پیشنهادی که من عرض کرده بودم، مطرح شد. فرمایش ایشان این بود و مدت‌ها هم همین در ذهن من بود. اما به حدی لوازم آن به ذهن من آمد که دیگر از آن عدول کردم. آن این بود که هر کسی به زوال خودش نگاه کند. اگر قبل از زوال شما است امروز روز عید است. اگر بعد از زوال است امروز دیگر گذشت. استقرار روز، به زوال است. امروز دیگر گذشت و فردا عید است. در کتاب رؤیت هلال برای آن یک تطبیقی هم آورده‌اند. شاید مقاله بیست و دوم بود. تطبیق خوبی است. برای این‌که میزان نصف النهار و زوال محلی باشد. اما به‌خاطر این‌که آن لوازم مختلفی دارد، اگر بخواهیم با یک پدیده سماوی به کل کره نظم بدهیم، کل کره‌ای که تا الآن مدام عرض کردم که نگویید دو روز دارد. بلکه کل کره بالدقه یک روز بیشتر ندارد. این خط فرضی ما که ساعت صفر و بیست و چهار گرفتیم، هم بیست و چهارش یک‌شنبه است و هم صفر آن یک‌شنبه است. وقتی حرکت کرد دو روز مختلف می‌شود. بنابراین ما می‌توانیم با این خط، با یک روز کل کره سر و کار داشته باشیم. چرا مدام می‌گوییم دو روز؟ ما می‌توانیم با این خط یک روز کل کره را تعیین کنیم. چون کره بیشتر از یک روز ندارد. اما به چه شکل؟ با آن بیانی که من عرض کردم به این صورت می‌شود: ما می‌گوییم خداوند متعال فرموده‌اند «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‏ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُم[5]‏». آن چیزی که آیه شریفه می‌فرماید این است «یوم خلق السماوات و الارض … اثنا عشر شهرا»، برنامه‌ای روی نظم خودش بوده است. اگر ما برای زمین و نظم سماوی فعلاً مبدأی را فرض بگیریم –فعلاً نمی‌خواهیم روایت و آیه را معنا کنیم- و بگوییم آن، نصف النهار دحو الارض است. دحو الارض یعنی آن لحظه‌ای که زمین خودش را به‌عنوان خشکی نشان داد؛ دحیت الارض من تحت الکعبة المعظمة. این اولین نصف النهاری است که خودش را روی زمین نشان داده است. نصف النهار مبدأ است.

نصف النهار مبدأ الآن سه تاریخ دارد. یکی همانی است که الآن به آن گرینویچ می‌گوییم. در کتاب‌های قبلی هم یک نصف النهار شرقی داشتیم که مبدأ شرقی بود و نصف النهار غربی داریم که مبدأ غربی است. در شرح لمعه شهید نصف النهار مبدأ را چه فرمودند؟ فرمودند جزائر خالدات. یعنی هیویین که می‌خواستند کل روز را سامان دهند، نصف النهار مبدأ را از غرب‌ترین نقطه گرفتند و طول را تا شرق بردند. شرقی‌ها جزائر کنگ بود. استاد هم در آن کتاب مکرر گفته‌اند. یعنی بر عکس می‌گرفتند؛ از شرق نصف النهار مبدأ می‌گرفتند و طول را به طرف غرب می‌آمدند. علی ای حال ربع مسکون را به این صورت سامان‌دهی می‌کردند؛ به نصف النهار مبدأ شرقی و نصف النهار مبدأ غربی.

اما وقتی کل کره کشف شد و فهمیدند که کره است، دیدند حالا دیگر ربع مسکون و شرق و غرب کار ساز نیست. این دفعه گفتند نصف النهاری باشد که قراردادی باشد. آن‌ها سعی می‌کردند که قراردادی نباشد؛ اول ربع مسکون در شرق یا اول ربع مسکون شروع باشد و نقطه صفر طول باشد. الآن که دیدند که نمی‌شود گفتند که گرینویچ نقطه صفر طول باشد؛ دست راست آن طول مثبت و دست چپ آن طول منفی تا صد و هشتاد درجه است. این سه مرحله از تاریخ نصف النهار است.

 

برو به 0:47:56

خب اگر دحو الارض را مانند نصف النهاری که امروز داریم فرض بگیریم، نصف النهار مبدأ می‌شود. زیر مکه مکرمه و مقابل آن در طرف دیگر کره زمین، خط تقویم می‌شود برای شروع روزها. برای شروع روزهایی مانند الاحد؛ البته اگر شروع روزها با آن باشد. الاحد تا السبت. فعلاً علی المبنا جلو می‌رویم و کاری نداریم که طبق روایات هم سر برسد یا نرسد. ایام هفته شروع می‌شود و نصف النهار، نصف النهار مبدأ بوده. شروع آن هم به خط مقابل نصف النهار مکه بوده است. خب با این توضیحاتی که عرض کردم آن خط لحظه دحو که نصف النهار بوده، طرف راستش، شروع احد شده و طرف چپ آن پایان احد است.

شاگرد: که آن پایان را هنوز نداریم.

استاد: آن را داشتیم. ولی هنوز دحو شروع نشده بود. مانعی ندارد. زمین که بوده دحو الارض نبوده؛ شروع انبساط زمین و گسترانیدن آن نبوده و الا قبل از آن‌که روز بوده و کره زمین هم بوده. دحو الارض میزانی برای قرارداد می‌شود. خیلی تفاوت می‌کند. با این حساب وقتی شروع می‌شود، روزها جلو می‌آید. خب الآن در این فضا چه بگوییم؟ مخصوصاً با این بیان دوم و روایات خاص آن. «إذا رؤي الهلال قبل الزوال، فذلك اليوم من الشهر الآتی، و إذا رؤي بعد الزوال، فذلك اليوم من الشهر الماضی[6]».‏ یادتان هست که این روایت را خواندیم؟

خب اگر بخواهیم در اینجا یک ضابطه‌ای بدهیم چگونه می‌شود؟ ضابطه ای برای کل کره به همین نحوی که عرض کردم. عده‌ای باید بگذرند. چگونه بگذرند؟ گذشتنی هم که به جایی صدمه نمی‌خورد. توضیح مفصل‌تر آن هم ان شاء الله می‌آید. ما می‌گوییم نصف النهار دحو الارض الآن میزان است. خب نگاه کنید لحظه‌ای که اهلال هلال می‌شود، نگاه کنید نصف النهار مکه معظمه قبل از زوالش است یا بعد از زوالش است. کل کره هم امروز روزی دارد. امروز که روز یک‌شنبه مکه است، اگر قبل از زوال هلال داریم، برای کل کره –یک‌شنبه کل کره- عید است یا اول ماه است. و اگر نصف النهار مکه بعد از زوالش شده و حالا هلال طلوع کرد، امروزِ نصف النهار مبدأ دیگر گذشته است. زوال آن شده و تمام. پس یک‌شنبه کل کره نه ماه مبارک است و نه ماه شوال. فردای کره هر چه که باشد اول ماه می‌شود.

خب وقتی شما با این ضابطه جلو بروید، کل کره مانند تحویل سال، یک نظم خیلی خوبی پیدا می‌کند و اصلاً اختلافی هم پیش نمی‌آید. اگر شما آن را با قبل و بعدی ها نگاه کنید، مشکلی ندارد. تنها طبق همانی که الآن گفتید کسانی که قبل از این نصف النهار هستند، باید از زوال خودشان بگذرند. این هم مشکلی ندارد. ما یک غربی‌ها داریم که طرف چپ نصف النهار دحو الارض هستند. این هایی که به طرف غرب هستند…

شاگرد: طبیعتاً شرقی‌ها باید بگذرند.

استاد: اگر بعد از زوالش باشد، آن‌ها هم مشکل پیدا می‌کنند. فرق می‌کند. اگر قبل از زوال باشد باید راستی‌ها بگذرند. چرا؟ چون آن‌ها بعد از زوالشان است ولی قبل از زوال مکه است. یعنی بگویند علی ای حال ولو بعد از زوال ما اهلال هلال شده اما ما از آن می‌گذریم. آن‌ها هلال را به معنای قوس بعد از شروع مقارنه را داشته‌اند و دور جدید قمر هم برای آن‌ها آغاز شده بود ولی اهلال هلال به‌معنای رویت نداشتند. اما اگر بعد از زوال باشد به این معنا است که امروز دیگر هیچ؛ امروز دیگر رفت. مشکلی که دارند این است که آن‌ها از غربی‌های مکه هستند. خب علی ای حال قبل از زوال آن‌ها است. همچنین وقت غروب به‌راحتی هلال را می‌بینند. این مشکل را آن‌ها دارند. ولی وقتی ما به کل کره دقت کردیم می‌گوییم روز یک‌شنبه مکه برای کل کره است. یک‌شنبه آن‌ها هم غلطان دارد می‌آید. درست است که بعد از زوال، آن‌ها هم می‌توانند هلال را ببینند اما بعد از غروب آن‌ها هم روز آتی  دارد می‌آید. یعنی روز آن‌ها با روز کلی که برای کره اعلام کردیم از حیث تقویم تفاوتی نمی‌کند.

 

برو به 0:53:48

لغزنده بودن روز عید در کل کره

شاگرد: دوشنبه آن‌ها سی و چند ساعت بعد از زوال مکه می‌آید؟ یعنی همچنان اختلاف یک‌شنبه و دوشنبه می‌ماند.

استاد: تاریخ آن تفاوتی نمی‌کند. ببینید الآن برای کل کره روز یک‌شنبه عید است. اگر بعد از زوال دحو الارض باشد برای کل کره فردا ماه مبارک است. به همین صورت لغزنده هم دارد می‌آید. خب چرا این مهم می‌شود؟ چون علی ای حال آن لحظه، ماه مبارک را سامان می‌دهد که ماه مبارک برای کل کره می‌آید. «غلت مردة الشياطين[7]‏» یک امر تکوینی است. لذا همان‌طور که قبلاً عرض کردم حضرت می‌فرمایند:«صبيحة يوم ليلة القدر مثل ليلة القدر فاجتهد[8]»، چرا؟ چون لیلة القدری که کره در بیست و چهار ساعت سیال دارد، آن است که لیله القدر کل کره است. نه لیله القدر یک منطقه خاص. بلکه کل کره یک لیله القدر دارد. اگر به این صورت صحبت شود شاید یک ضابطه ای باشد. البته این حرف را فعلاً در ابتدا عرض کرده‌ام. اما این‌که لوازمی داشته باشد که به مشکل برخورد بکند را شما بفرمایید.

شاگرد: این‌که دحو الارض را بگذاریم و ملاک شب و روز نصف النهار پشت آن باشد… .

استاد: ملاک شب و روز نه، ملاک تقویم. یک‌شنبه و دوشنبه.

شاگرد: خب شمسی می‌شود.

استاد: نه اینجا شمسی ندارد. در اینجا اصلاً تقویم شمسی و قمری میزان نیست. اینجا تنها تعیین روز است.

شاگرد:این مطلب زمانی درست می‌شود که اذان ظهر دحو الارض همیشه رأس دوازده ظهر شروع می‌شود. درحالی‌که جلو و عقب می‌رود.

استاد: مشکلی ندارد. ما دحو الارض را مانند گرینویچ در نظر می‌گیریم. قرار نشد همیشه تحویل سال لحظه گرینویچ باشد. تحویل سال قبل از آن می‌شود، بعد از آن می‌شود، می‌تواند لحظه ساعت دوازده باشد. این‌که ما نصف النهار دحو الارض را فرض می‌گیریم به این دلیل است که یک‌شنبه و دوشنبه ما راه بیافتد و بتوانیم برای کل کره، تتالی ایام یک‌شنبه و دوشنبه را تعیین کنیم. ماه قمری و شمسی بعد از آن می‌آید. همه این‌ها از آثار بعد از آن است. وقتی ما تقویم گردش حرکت وضعی زمین را تعیین کردیم، دیگر نفس راحتی می‌کشیم و می‌گوییم حالا حرکت وضعی زمین به‌عنوان یک واحد تقویمی یک‌شنبه و دوشنبه خودش را پیدا کرد. بعد از آن است که ماه را می‌آوریم، سال را می‌آوریم و روی این ایام تطبیق می‌دهیم. مشکل ابتدایی ما در پیدا شدن یک‌شنبه و دوشنبه بود؛ نه در ماه شمسی و قمری. ماه شمسی و قمری بعد از آن می‌آید. اصلاً ذهنتان را در ماه شمسی و قمری نبرید. فعلاً ما می‌خواهیم به یک‌شنبه و دوشنبه ترتیب بدهیم. بعد از این‌که ترتیب دادیم می‌گوییم امروز را برای کل کره چه چیزی اعلام کنیم. می‌گوییم برای یک‌شنبه کل کره عید فطر است. اگر بعد از زوال شد برای دوشنبه کره عید فطر است. با این بیان ما یک ضابطه پیدا کردیم. بعداً می‌گوییم که عید فطر روز اول ماه شوال است. یعنی الآن با این یک‌شنبه و دوشنبه که تقویم شبانه‌روزی را سامان دادیم، داریم با اول ماه و تحویل سال آن را تطبیق می‌دهیم. آن مرحله بعدش است.

شاگرد: این بیان در  اثبات این است که در شرع خط زمانی تعیین‌شده است؟

استاد: بله، حالا باید در مورد آن بیشتر صحبت کنیم. فعلاً تصور این بود. اثبات و ادله آن را می‌بینیم.

شاگرد: یعنی نصف النهار دحو الارض را به جای پشت گرینویچ در نظر می‌گیریم. یعنی خود مکه را – نه پشت مکه- به‌عنوان پشت گرینویچ در نظر می‌گیرید؟

استاد: نه، من میزان را زوال مکه در نظر گرفتم، لذا پشت آن، خط تقویم مکه می‌شود. خط تقویم پشت آن است.

شاگرد2: خط تقویم الآن کجا است؟

استاد: پشت گرینویچ است.

شاگرد: در اقیانوس آرام می‌شود؟

استاد: برای این‌که تقویم ها درست در بیاید آن را پیچ و تاب هم داده‌اند. خط زمان به سیبری که می‌رسد در چند جا شکسته شده تا تقویم به هم نخورد.

شاگرد: برای این‌که از جای مسکونی رد نشود این کار را کرده‌اند؟

استاد: البته ایشان[9] می‌گویند دو جزیره به نام دیومد کبری و دیومد صغری هست که یکی از آنها یک‌شنبه است و یکی از آن‌ها دوشنبه است. از بین این دو جزیره رد شده است.

شاگرد2: در اینجا ما می‌خواهیم احکام روز تکوینی را با روز تقویمی تطبیق بدهیم. درصورتی‌که روز تکوینی یک روز است. اما به ناچار تطبیق آن به‌روز تقویمی دو روز می‌شود.

استاد: ببینید دائماً یک طرف کره زمین روز است و یک طرف آن شب است. یعنی شما نمی‌توانید کاری کنید و بگویید روز تکوینی.

شاگرد: منظور من همان بیست و چهار ساعت شبانه‌روز است.

استاد: اگر می‌خواهید نصف روز را لغزنده حساب کنید که در بیست و چهار ساعت پویش می‌کند و به نقطه اول بر می‌گردد، دوباره این حرف‌ها می‌آید. یعنی چاره‌ای ندارید که یک نقطه‌ای را مشخص کنید.

شاگرد: بالأخره باید با اعتبار آن را حل کنید.

استاد: با اعتبار آن را حل می‌کنیم ولی این اعتبار، ناقض تکوین نیست. بلکه نظم‌دهنده خود تکوین است. وقتی آفاق و بلاد را در نظر می‌گیرید بی نظم می‌شود. شما می‌توانید با نظم دادن به کل کره، آفاق را هم منظم کنید که یکی نگوید یک‌شنبه و دیگری بگوید دوشنبه.

شاگرد2: چه اشکالی دارد که یک روز شنبه باشد و یک روز یک‌شنبه؟

استاد: نه، دارد می‌شود. من نمی‌گویم اشکال دارد.

شاگرد2: شما دو نظام زمانی دارید که می‌خواهید این‌ها را به هم منطبق کنید.

استاد: جز این نیست.

شاگرد2: اشکالی ندارد که دو واحد زمانی باشد.

 

برو به 1:00:52

استاد: حاج آقای سیستانی تصرح می‌کنند که اول ماه واحد نوعی است. در این کتاب تصریح می‌کنند که لیلة القدر واحد نوعی است. آن جا لیلة القدرشان دیشب بود و اینجا لیلة القدرشان امشب است. خب این حرف اشکالی ندارد اما خلاف ارتکازیات است.

شاگرد2: من فعلاً کاری با لیلة القدر ندارم. اول ماه از زمانی شروع می‌شود که من هلال را ببینم. فرض بگیریم از زمان دیده شدن ماه نباید چیزی خورد. خب کسی دو ساعت قبل ماه را دیده، خب او از دو ساعت قبل چیزی نمی خورد.

استاد: ولو ساعت ده صبح باشد؟

شاگرد2: بله ولو ساعت ده صبح باشد. از آن آنی که می‌بینیم روزه می‌گیریم تا زمانی‌که ماه بعدی را ببینیم. به این یک واحد زمانی می‌گوییم. حالا ما چرا می‌خواهیم ماه را به ایام هفته تطبیق دهیم؟

استاد: فقها از این هم بحث کرده‌اند. برای این‌که این حرف را رد کنند، به «اتموا الصیام الی اللیل[10]» تمسک کرده‌اند. یعنی اگر هلال در وسط روز دیده شد، فایده ندارد. «کلوا و اشربوا حتی یتبین»، پس صوم از آن وقت است. «اتموا الصیام الی اللیل»، پس لیل پایان روزه است. نمی‌شود از ساعت ده صبح شروع کنیم.

شاگرد: من آن را فرض گرفتم. یعنی نمی‌توان آن را به ایام هفته تطبیق دهیم.

استاد: تحویل سال که همین‌طور است. شما در تحویل سال چه می‌گویید؟ لحظه تحویل سال همه روبوسی می‌کنند و می‌گویند سال نو است. اما چه زمانی می‌گوید یکم فروردین است؟ خب به «یکم» نیاز دارد. شما می‌گویید به آن چه کار دارید؟ اصلاً به «یک» کار نداشته باش. خب ما نمی‌توانیم کار نداشته باشیم. این واحدهایی است که زمین برای ما درست می‌کند. بله درست است که تحویل سال یک قطعه زمانی مختلف با این است. ما ناچار از این تطبیق هستیم. چون در دو حرکت هماهنگ، حرکت کوچک تر آن را برای ما می‌شمارد. وقتی می‌شمارد چاره‌ای نداریم با واحدهای کوچک‌تر و بزرگ‌تر آن را تطبیق دهیم.

شاگرد: می‌توانیم فرض بگیریم که نشمارد. یعنی ماه یک واحد است و این‌ها اعداد گنگ هستند. این دو واحد زمانی روز و ماه با هم نسبتی ندارند. بله اگر بخواهید ماه را با روز بشمارید این‌گونه پیش می‌آید.

استاد: نمی‌شود که نسبت نداشته باشند.

شاگرد: ندارد چون عدد صحیح در نمی‌آید.

استاد: عدد صحیح در نیاید. بحث جالبی است. تاریخ «نسبت» را ببینید. اول که در زمان فیثاغورس «نسبت» را معنا می‌کردند، می‌گفتند که کوچک‌تر عادّ بزرگ‌تر شود. بعد عدد گنگ کشف شد؛ رادیکال دو. لذا در نسبت مشکل پیدا کردند. یکی از مهم‌ترین بحران‌ها در ریاضیات مسأله نسبت بود. افلاطون و دیگران ماندند. تا وقتی که اودوکسوس نیامده بود اقلیدوس نمی‌توانست مقاله پنجم را بنویسد. اودوکسوس آمد تعریف تناقض را عوض کرد. او گفت «بالتضعیف مرة بالاخری یصیر الاصغر اکبر من الاکبر». پس نسبت دارند. یعنی حتی اودوکسوس با این زرنگی که به خرج داد تا بحران ریاضی را تمام کند، بین مقادیر متباینه یعنی قطر مربع با ضلع مربع که متباین هستند، ولو تا بی‌نهایت هم بروید عادّ مشترک ندارند، نسبت برقرار کرد. پس شما می‌توانید نسبت برقرار کنید.

شاگرد: بله در بعد و قبل می‌توانیم نسبت برقرار کنیم اما نه این‌که بگوییم عید از روز شنبه شروع می‌شود یا ماه از فلان روز شروع می‌شود. بلکه ما می‌گوییم بعد از این ساعت است .

استاد: می‌گوییم امشب شب اول ماه است. بگوییم یا نگوییم؟ شب اول ماه که داریم. ماه هم یک قطعه‌ای است که آن را داریم. حالا می‌خواهیم آن را تطبیق بدهیم. بدهیم یا ندهیم؟ الآن باید این شب را معنون کنیم. این شب برای کجا است؟ یک وقتی می‌گویید نصف آن برای ماه قبل است و نصف دیگر آن برای ماه بعد است. این هم یک جور تقسیم است. ولی یک وقتی می‌گویید نصفه نمی‌شود و عرف اذیت می‌شود. بلکه کل شب برای آن است. مبدأ آن را چه زمانی قرار دهیم؟ غروب، یکی از آن‌ها است؛ یا اشتراک در شب که آقای خوئی فرمودند و.. . علی ای حال این نسبت برقرار هست، نه این‌که بگویید چه لزومی دارد. وقتی او آن را می‌شمارد به این معنا نیست که تکوینا آن را تقطیع کند. بلکه تقطیع، یک رابطه است. در عالم ریاضیات به آن رابطه‌های نفس الامری می‌گوییم. این واحد شبانه روز از حرکت با حرکت ماهیانه ما با حرکت سالیانه ما این نسبت را دارد. این رابطه و این عادّ بودن هست. نه این‌که ما آن را بشماریم. هر کجا که برای ما منفعت داشته باشد، از آن استفاده می‌کنیم.

 

والحمد لله رب العالمین

 

کلید: خط زمان،نصف النهار مبدأ، خط گرینویچ، رؤیت هلال، تقویم، شهر شرعی، صم للرؤیة، اذا رؤی الهلال قبل الزوال، دحو الارض، لیلة القدر، نصف النهار مکه،

 

 


 

[1] رسالة حول مسألة رؤية الهلال، ص:130

[2] همان131

[3] همان

[4] همان134

[5] التوبه 36

[6] المقنع (للصدوق)، المتن، ص: 185؛ إذا رؤي الهلال قبل الزوال، فذلك اليوم من شوّال، و إذا رؤي بعد الزوال، فذلك اليوم من شهر رمضان‏

[7] الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏4، ص: 67

[8] الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 654؛ روي عن أبي عبد الله ع أنه قال: صبيحة يوم ليلة القدر مثل ليلة القدر فاعمل و اجتهد.

[9] رسالة حول مسألة رؤية الهلال، ص: 133

[10] البقره 187