1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه(٣۶)-بررسی محدوده توقیفیت عبادات(٢)،‌نافله غیر دو رکعتی خلاف افضلیت...

درس فقه(٣۶)-بررسی محدوده توقیفیت عبادات(٢)،‌نافله غیر دو رکعتی خلاف افضلیت یا بدعت؟

    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=12478
  • |
  • بازدید : 35

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

استثناء صلاة اعرابی از دو رکعتی بودن نوافل

استثناء صلاة الأعرابي‌

فأمّا «صلاة الأعرابي» فهي مرسلة «الشيخ» في «المصباح»  عن «زيد بن ثابت» و فيها توصيفها بمثل صلاة الصبح بعدها الظهران. و في آخر الرواية ما يشهد بمطلوبيّتها ‌ في كلّ جمعة، و لو لم تقع بدلًا عن صلاة الجمعة، و إن كان موردها صورة عدم القدرة علىٰ إتيان الجمعة.

و يكفي في استحبابها ثبوت الرواية المعمول بها علىٰ ما فيها من الخصوصيّات، لنسبتها إلى الشهرة، و عن «المفتاح» إلىٰ استثناء جمهور الأصحاب «1»، فيكفي نقل مثله الخبر بذلك في الخبر المذكور، فتكون الرواية كالصحيحة؛ مع أنّه لو فرض عدم الحجيّة، كان عموم «من بلغ» كافياً في استحباب الإتيان برجاء المطلوبيّة، كما قدّمناه في محلّه.

فالأظهر عدم استقامة جعل الاحتياط في الترك. و المناقشات في المسلكين، يتّضح بالتأمّل، اندفاعها. و الظاهر عدم الحاجة في بيان صلاة مستحبّة إلىٰ بيان أزيد من الجهات المختصّة بها؛ فالتشهّد بعد الاثنين كعدم قراءة السورة في الأخيرتين ممّا لا يحتاج إلى البيان إلّا عدم ثبوتها، لا أنّ ثبوتهما فيها محتاج إلى البيان حتى يتمسّك بالإطلاق في عدمهما. [1]

 

 

راجع به صلاة اعرابی که دیروز عرض کردم بهجة  الفقیه را نگاه کردم دیدم حاج آقا دقت در همین مساله را داشتند لذا   قید زدند فرمودند  و في آخر الرواية ما يشهد بمطلوبيّتها‌ في كلّ جمعة، و لو لم تقع بدلًا عن صلاة الجمعة، یعنی اگر این در آخر روایت نبود می گفتیم برای کسی است که نماز جمعه نمی تواند بخواند اما حالا چون خود حضرت آخرش هم فرمودند ولی فی کل جمعة یعنی در غیر روز جمعه نمی شود. این ها معلوم می شود طبق همان ضابطه خودشان دقت می کنند. حالا نمی دانم جاهای دیگر شما پیدا کردید که این قید را کسی زده باشد یا نه؟ این جا که پیدا شد.

شاگرد : بقیه فقهاء هم چون «ما من مؤمن…» را تعمیم دادند همین طبیعتا این جوری فتوا داده باشند یعنی مثلا اگر فرمودند غیر روز جمعه ، من هر چه گشتم جایی یک نکته ای ، عبارتی که در غیر روز جمعه هم می شود پیدا نکردم، منتها در روز جمعه شاید همان ذکر روایت باعث شده که این ها فهمیدند.

استاد : خب ذیل روایت سریع حضرت می گویند یوم الجمعة ، ذیلش هم یوم می گویند.

شاگرد : ذیلش نسبت به آن قیدی که حضرتعالی فرمودید کسی که نمی تواند به نماز جمعه برود.

استاد : برای یوم جمعه اش که هست.

شاگرد : یوم جمعه را که بقیه فقها همه ظاهرا تصریح کردند.

استاد : تصریح کردند الا صلاة الاعرابی یوم الجمعة؟

شاگرد :وقتی جستجو می کنیم  صلاة الاعرابی دو جا هست یکی همین جایی که می گویند نوافل فقط رکعتین هست الا الوتر و صلاة الاعرابی اما صلاة الاعرابی را که توضیح می دهند جزء اعمال روز جمعه می آورند .

استاد : نذر را که می گویند ایشان خواندند.

شاگرد : شهید ثانی که هیچ اشاره ای نکردند

استاد : نکردند! جالبش این است پریروز که من می گشتم یک جایی بود که نمی دانم کدام از کتاب ها فرمودند اگر فلان نماز را که برای فلان وقت است نذر کرد می تواند در غیرش بخواند یا نه؟ نذر کرد در غیر او ، خب وقتی آن جا مطرح می کنند معلوم می شود این مطلب، جای مطرح بودن داشته اما این جا نگفتند. ولی علی ای حال این مشکلی ندارد، که طبق نبنای ایشان، که الان توضیح بیشترش هم می دهم این دقتی که حاج آقا فرمودند جا دارد یعنی روی مبنای خودشان باید این قیدی را که ایشان فرمودند بزنند. این چیزی هم که شما می گویید باید بگوییم مرادشان چنین هست اما خب نگفتند مگر آن هایی باشد که الان می خواهم بگویم؛ به ین معنی که مبنا اصلا یک جور دیگری در ذهنشان باشد.

حالا من این عبارت را بخوانم.

اذا نذر صلاة، فأقل ما يجزيه ركعتان. و قيل: ركعة، و هو حسن.[2]

اذا نذر صلاة، فأقل ما يجزيه ركعتان. و قيل محقق می گویند: ركعة، که این رکعة را صاحب ریاض معنا کردند یعنی وتر اگر بگوید صلاة یجزیه رکعة یعنی وتر و این جا حق با صاحب جواهر است انصافش این است که این رکعة نه یعنی وتر؛ کسی گیری ندارد که می گوید من نمازی بخوانم ، بعد وتر را بخواند؛ این که مشکلی ندارد، قطعا می گویند مانعی ندارد می گویند این رکعة یعنی غیر وتر، یک رکعت بخوانیم و این جا حق با صاحب جواهر است که صاحب ریاض ایراد می‌گیرند،  صاحب شرایع می فرمایند و هو حسن. حرف ابن ادریس است در سرائر اگر ببینید که من عبارتشان را دیدم؛ ابن ادریس  خیلی خوب  به میدان این بحث می‌آیند، یعنی همین هایی که ما داریم می خوانیم و صاحب جواهر قبول نکردند همین جاها جلد هفتم، اگر عبارت سرائر را ببینید ابن ادریس همان زمان محکم می گویند بر آن، نماز صدق می کند نظیر دارد. وتر، یک رکعت هم نماز است ، چه فرقی می کند؟! آن وقت گفته من یک نماز می خوانم این یک رکعت هم نماز است ، وقتی خواند برایش کافی است. دیگران هم که گفتند ، گفتند چه بسا ناظر به این است که غالبا نماز دو رکعت است پس باید چه کار کند؟ دو رکعتی انجام بدهد خلاصه این اول می گویند حالا من برای این که طول نکشد می روم صفحه 405 آن جا می فرمایند که :

 

برو به 0:04:51

و قد وقع في الدروس مالا يخفى عليك النظر فيه بعد الإحاطة بما ذكرناه، كما لا يخفى عليك الصحيح منه، قال: «و لو نذر هيئة غير مشروعة كركوعين في ركعة و سجدة واحدة بطل رأسا، و لو نذر هيئة في غير وقتها كالكسوف فوجهان، و لو أطلق عددا لزمه التثنية، لأنه غالب النوافل، و قيل: يجوز محاذاة الفرائض فيصلي ثلاثا أو أربعا بتسليمة، و لو نذر صلاة و أطلق قيل تجزئ الركعة للتعبد بها، و الأقرب الركعتان، للنهي عن البتراء و في إجزاء الثلاث أو الأربع الوجهان، و لا يجزئ الخمس فصاعدا بتسليمة إلا أن يقيده في نذره على تردد، و لو قيده بركعة واحدة فالأقرب الانعقاد، و النهي عن التنفل بها، و قد يلزم منه إجزاء الواحدة عند إطلاق نذر الصلاة، و لا تجزئ الفريضة عند إطلاق الصلاة على الأقوى، لأن التأسيس أولى من التأكيد» إلى آخره.

و من الغريب ما فيه من انعقاد نذر الخمس فصاعدا بتسليمة خصوصا بعد جزمه سابقا بأنه لو نذر هيئة غير مشروعة لم ينعقد.[3]

 

 

و قد وقع في الدروس مالا يخفى عليك النظر فيه بعد الإحاطة بما ذكرناه، كما لا يخفى عليك الصحيح منه، می گویند حرف های ما را که فهمیدید و فهمیدید هم که ما درست می گوییم دروس را که بخوانید می فهمید که کجای آن راست است و کجای آن صحیح نیست. خب حالا در دروس چیست؟ در دروس فرمودند که  قال: «و لو نذر هيئة غير مشروعة می گویند یک هیئتی از نماز که مشروع نیست نذر کند  كركوعين في ركعة در یک رکعت نماز دو تا رکوع انجام بدهد و سجدة واحدة نماز بخوانم با یک سجده واحده بطل رأسا، اصلا این نذر باطل است! این را شهید اول می فرماید

بعد شروع می کنند  و لو نذر هيئة في غير وقتها كالكسوف فوجهان، محکم نمی گویند باطل است و لو أطلق عددا لزمه التثنية، باید دو تا باشد. نماز ، عدد نماز ، چند نماز همان دو رکعت کافی است؛ حالا این «عددا» این جا کمی ابهام دارد که منظورشان چیست. چون دوباره هم تکرار می کنند صلاةً لأنه غالب النوافل، ببینید غالب النوافل در ذکری هم می گویند غالبا نوافل این جوری است خب این هم محمول بر آن هست و قيل: يجوز محاذاة الفرائض مثل فرائض بخوانند فيصلي ثلاثا أو أربعا بتسليمة، و لو نذر صلاة و أطلق قيل تجزئ الركعة للتعبد بها، برای این که اصل یک رکعت هم تعبد به آن صورت گرفته که نماز وتر است

بحثی در معنای بتراء یا بُتیراء

 و الأقرب الركعتان، للنهي عن البتراء که این جا ضبط شده نیل الاوتار شوکانی هم آدرسش دادند ولی آن چیزی که بیشتر هست در کتاب های روایت اهل سنت همان بُتیراء است.

نرم افزار کاربردی جوامع الکلام برای روایات اهل سنت

حدود 1400 تا از کتاب های روایی اهل سنت حدود 30 سال روی آن کار کردند مطالب و تحقیقاتشان را در این نرم افزار جوامع الکلام  جمع آوری کردند یعنی یک  روایت را که بروید فوری رجالش را ، سندش را ، شواهدش را از روایت های دیگر ، تخریج کامل آن را آورده‌اند، خیلی کاربردی است. مدتی هم فروشی بوده حالا یک نفر آمده از خیریه خودش آزاد کرده در این سایت ها گذاشتند. این نرم افزار خیلی برای پی جویی حدیث ها چیز خوبی است. خودشان هم  روی الشامله نوشتند استفاده اش در مخالفت با اهل‌سنت جائز نیست، اما این نرم افزار، این مطلب را هم ندارد و وقف عام است.

حالا منظور این از آن هایی است که اگر مراجعه بکنید خیلی زود می‌توانید پیجویی بکنید. آن البتراء، البُتیراء پی جویی بکنید. غالب البُتیراء بود. حالا چیزی هم که من خلاصه اش دیدم از آن ها که نقل می کنند همان زمان مطرح بوده و بُتیراء هم نه یعنی یک نفر یک رکعت بخواند، این بُتیراء این جا  بین خود سنی ها ناظر به همان وتر متداول رواتب است همان زمان معروف شده بود که می گفتند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم از بُتیراء نهی کردند این ها هم می گفتند بُتیراء یعنی این که آخر شب وتر را یک رکعتی بخواند و بین شفع و وتر سلام بدهید همانی که الان ما  همه این جوری می خوانیم آن ها هم می گفتند این جوری. یکی از کسانی که مقابل این حرف ایستاده که کتاب های سنی آن را مفصل نقل کردند ابن عمر است ، می گویند از ابن عمر پرسیدند که چگونه وتر بخوانم؟ گفت وتر النهار را که می شناسی ، دیگر بُتیراء ، وتر؟ گفت بله نماز مغرب؛ روز که تمام می شود دم غروب سه رکعتی می خوانیم، سه رکعتی وتر است «ختمنا النهار بالوتر»[4] یعنی ختمنا النهار به نماز مغرب. بعد گفت وتر شب چیست؟ گفت وتر شب یک رکعت است. گفت که «أخاف أن یقول الناس» خوشم نمی آید که بتیراء بخوانم. ابن عمر گفت که نه! سنت خدا و سنت پیامبر همین است که وتر را،  یک رکعت بخوانی اما آن چیزی که بُتیراء است معنایش را بد فهمیدی. بُتیراء یعنی یک  رکعت نماز درست بخوانی بعد رکعت دوم هنوز رکوع نکردی یا رکوع کردی، سجده نکنی، رها کنی بروی. این ناقص و بُتیراء است. ابن حزم هم در المحلی دارد آن جا به حنفی ها گفته بود: «ان کان لهم عقلٌ»[5] این جور تعبیری که با حنفی ها در افتاده بود می گفت اگر آن ها عقل داشتند و می فهمیدند این جور چیزی را نمی آمدند یک چیزی را کذب به پیامبر ببندند که حضرت برای نماز گفتند بُتیراء؛

ابن عمر هم همین را می گوید که بُتیراء که عرب می گوید یعنی ناقص ؛ آخر نماز وتر که یک رکعت بخوانند که ناقص نیست. این همه سفارش به نماز وتر یعنی ناقص؟! نه این ناقص نیست همان یک رکعت بخوانند.

عده دیگری می گویند وتر که می گفتند یعنی 3 رکعت بخوان و یک رکعت را جدا نکن.  این قول هم بین اهل‌سنت  قائل حسابی دارد،  کسانی گه می‌گویند بتیراء سه رکعته است در تحلیل نهی عن البُتیراء  می‌گویند: یعنی سه رکعت بخوانید.  اگر کسی به آنها اشکال کند که سه رکعت که مانعی ندارد! می گویند بله مشکل دارد، یک روایتی نقل کردند که حضرت فرمودند که آخر شب ، شفع و وتر را بدون سلام نخوانید تا بشود مثل نماز مغرب ، خیال کنند که این هم یک جور دیگر فریضه سه رکعتی است ، یک مستحب سه رکعتی است. آن ها گفتند بُتیراء یعنی شفع و وتر را با هم  بدون سلام بخوانید بشود سه رکعت، پس بُتیراء یعنی سه رکعت، و لذا عده زیادی از آن ها تصریحا گفتند اگر یک رکعت بخوانی ، بُتیراء نیست، شما چطور گفتید یک رکعت بُتیراء است؟! عده ای حسابی در فقه اهل سنت می گویند یک رکعت بخوانی بُتیراء نیست ، 5 رکعت بخوانی بُتیراء نیست ، 7 رکعت بخوانی بُتیراء  نیست ، 3 رکعت بخوانی بُتیراء هست؛ عده ای از آن ها بُتیراء را این طور معنا کردند و یک نقل دیگری هم بود که  بتیراء به معنایی که ابن عمر گفت که ناقص است. بُتیراء به معنای این که یک رکعت بخوانی که آن هم نقل داشت و یکی هم بُتیرا به معنای سه رکعت؛ دیگر چیزی یادم نیست.

 

برو به 0:12:20

صلاة بترائی که به معنای درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود آقای آسید محمد در این الصلاة البتراء که می گفتم آوردند آن را دیدم که در این کتاب های این نرم افزار جوامع الکلام نبود؛ ایشان  از دو سه تا کتاب نقل کرده بودند که از جوامع اولیه شان نبود.[6]

ظاهر این اختلافات از همان روز اول که معلوم می شود جا افتاده بود که ابن عمر می آیند می گویند که چرا می گوییم که ما یک رکعت بخوانیم؟ این که می شود بتیراء که حضرت نهی کردند. آن زمان هم این بتیراء بود که بین مردم جا افتاده بود که یعنی یک چیز وترِ یک رکعتی که از عایشه هم نقل می کنند مقابل ابن عمر که عایشه گفت حضرت بین شفع و وتر سلام نمی دادند و 3 رکعت را با هم می خواندند.

امکان  یا عدم امکان صلاه منذروه غیر دو رکعتی

 شهید این‌گونه فرمودند:و في إجزاء الثلاث أو الأربع الوجهان، و لا يجزئ الخمس فصاعدا بتسليمة[7] نذر کردم که یک نمازی بخوانم ، حالا چه کار کنم؟ بیایم 5 رکعت نماز پشت سر هم با یک سلام بخوانم، می فرمایند و لا يجزئ الخمس فصاعدا بتسليمة إلا این إلا هست که صاحب جواهر را ناراحت می کند إلا أن يقيده في نذره على تردد[8]، در ذکری حرف علامه راجع به همین را آوردند بعد می گویند ابن ادریس این را قبول ندارد؛ بعد می گویند «لإبن ادریس أن یمنع الصغری» ، ایشان گفتند صلاةٌ وقتی صلاة است چه مانعی دارد؟ علامه تردید کردند یُحتمل ایشان گفتند این احتمال … اما خودشان در دروس آوردند بعد می گویند علی ترددٍ همان ترددی که علامه داشتند خودشان در دروس می آورند إلا أن یقیده فی نذره علی تردد یعنی احتمال دارد کسی بگوید که نذر می کنم 5 رکعت نماز با یک سلام به جا بیاورم فرمودند اگر این جور باشد مانعی ندارد اما اگر اول گفته یک نمازی بخوانم  و بعد بخواهد این جور 5 رکعت را با یک سلام بخواند، نمی شود.

بعد فرمودند :  و لو قيده بركعة واحدة یکی بگوید فقط یک  رکعت نماز بخوانم فالأقرب الانعقاد، اقرب این است که این درست است یک رکعت بخواند و النهي عن التنفل بها، می گوییم قبلا شما گفتید بُتیراء نخوانند می گویند گفتیم به نحو مستحب نخوانند وقتی نذر کردند، واجب می شود و دیگر مانعی ندارد این استدلال ایشان است.

. و قد يلزم منه إجزاء الواحدة عند إطلاق نذر الصلاة، و لا تجزئ الفريضة عند إطلاق الصلاة على الأقوى، لأن التأسيس أولى من التأكيد» إلى آخره.

و من الغريب حالا آن بزنگاه عرض من این جاست! صاحب جواهر به شهید می گویند که شما در دو سه سطر تناقض گفتید و من الغریب  ما فيه من انعقاد نذر الخمس فصاعدا بتسليمة اگر خصوصا نذر کند که 5 رکعت با یک سلام نذر کند فرمودید منعقد می شود  خصوصا بعد جزمه یعنی خصوصا این غریب این است که خودشان قبلا می گویند بعد جزمه سابقا در همین دو سطر قبلش بأنه لو نذر هيئة غير مشروعة لم ينعقد.  هیئة غیر مشروعة لم ینعقد بعد می گویند این جا علی ترددٍ احتمال تناقض است دیگر. این احتمال یعنی آن «لم ینعقد» شما صاف نیست.

تفصیل در اصل الطبیعه و اصناف در توقیفیت

این چیزی که من خواندم الان منظورم این است که واقعا این تهافت است؟ شهید می گویند لو نذر هیئة غیر مشروع اگر هیئة غیر مشروع را نذر کرد ، بعد می گویند که ولو قیّده برکعة یا «قیّده» به 5 تا رکعت با یک سلام، این بیان یعنی از کلام قبل خودشان دست برداشتند؟ من عرض می کنم شهید می خواهند بگویند این غیر مشروع نیست. نه این که ایشان خودشان گفتند هیئت غیر مشروع، بعد می گویند این، علی ترددٍ؛ به وضوح شهید مقابل علامه شیخ محمد حسن می گویند این ها غیر مشروع نیست چون قبول نداریم. شما می گویید غیر مشروع است ، نه! در نظر ما  این غیر مشروع نیست.

 

برو به 0:17:40

می خواهم حرف دیروز را تتمیم کنم، که صلاة، توقیفی است، خلاف این امر عبادی توقیفی هم ، غیر مشروع است اما توقیف محدوده دارد، شهید می گویند توقیفیت صلاة  به یک مرتبه ای می رسد از آن جا به بعدش دیگر منافاتی با توقیفیت ندارد.

وقتی نماز یک رکعتش تبیین ماهوی شده ، آن وقت مرحله تبیین صنفی می آید ؛ تبیین صنفی به نحو ندب خصوصی و به نحو فرض خصوصی توقیف می خواهد که بگویند این نوع واجب است ، این نوع مستحب است. اما بگوییم که بعد این که  یک رکعت ماهیت تبیین شده یک فردی که توقیف خصوصی صنفی نشده اما قطعا ماهیت صلاة هست، این  را ما بگوییم غیر مشروع است؟ شهید می گوید من قبول ندارم یعنی آن چیزی که من عرض کردم از این عبارت ایشان بر می آید که حتی توقیف صنفی هم خوب است اگر توقیف صنفی شد برای قصد خصوصی اش خوب است؛ برای امتثال آن قصد ورود باید بکند، اما اگر تصنیف خاص نشد و توقیفی که برای نوع خاصی از صلاة بشود به ما نرسید، لازمه اش این است که من می توانم به قصد عمومی نماز ، آن را قصد بکنم منافاتی هم با توقیفیت ندارد؛ چرا؟ چون اصل الطبیعة توقیف شد.

شاگرد: شهید ظاهرا در  این بحث  که نوافل چند رکعت است ، نپذیرفتند. در ذکری دو رکعت است؛ این جا ظاهرا می خواهند بفرمایند که اگر – به قول حضرت عالی- صنف مشروعیت داشت همین کافی بود که ما نذر بتوانیم بکنیم.

استاد: مقصود من هم همین است، برای مقصود من کافی است. صاحب جواهر می گویند اصلا چیزی که مشروع نیست ، نمی شود نذر کنیم.

شاگرد: اگر شهید می گوید این مشروعیت  به همین اندازه کافی است پس چرا در نوافل، دو رکعت فرمودند؟ آیا دلیل خاص بوده؟

استاد : عبارت شهید  را ببینید.

شاگرد : كل النوافل يسلم فيها بعد الركعتين، الا الوتر فإنه بعد الركعة،[9] بعد دلیل می آورند.

استاد: خب یسلم یعنی چی؟

شاگرد : بعد الرکعتین یسلم.

استاد : می دانم! چگونه؟ به نحو این که خلاف او نامشروع است؟ غیر مشروع است؟ بدعت است؟ یا طبیعت نوافل بر این است؟ همان ارتکازی که حاج آقا فرمودند.

شاگرد : یک سوال را مطرح می کنند و هل تجوز الركعة الواحدة في غير الوتر؟[10] ولی خودشان جواب نمی دهند؛ می گویند : منع منه في الخلاف و المعتبر اقتصارا على المتفق عليه …[11]

استاد : ببینید الان خود محقق در متن مختصر نمی دانم آوردند یا نه! در متن شرایع که آورده بودند که الصلاة رکعتان؛ در معتبر عبارتشان این است؛ فرمودند که  و قال لا تدعها فان الدعاء فيها مستجاب بعد می فرمایند و الفضيلة في النوافل التسليم آخر كل ركعتين[12] چه تعبیری می آورند؟ و الفضیلة فی النوافل التسلیم آخر کل رکعتین  بعد وقتی ادامه می دهند دلیل و چیزهایی که می آورند الزامی اش می کنند یعنی اول می گویند فضیلة یعنی عنوانش به این است بعد که شروع می کنند «لنا» و استدلال می آورند ، آخر کار ختم می کنند به این که   لنا انه مخالفة للتقدير الشرعي فيكون منفيا[13]؛ الفضیلة آن استدلال چگونه با این جور می شود؟

شاگرد : شهید در ذکری بعد از این که می فرمایند  يسلم فيها بعد الركعتين [14] بعد می فرمایند که و منع في المبسوط من الزيادة على ركعتين[15] بعد آن روایت ابن عمر را هم می آورد ، بعد می فرمایند  و ظاهر كلامه في الكتابين ( خلاف و مبسوط )  عدم شرعيته و انعقاده[16].

ظاهرش این است که ایشان هم قائل به شرعیت نیستند ، ایشان که فرمودند کل النوافل یسلم فیها بعد رکعتین.

استاد : خب اگر قائل به شرعیت نیستند پس این حرف صاحب جواهر را چی جواب می دهند؟ صاحب جواهر آخر بحث این را می گویند عبارت خیلی صاف و حسابی است؛ می فرمایند که

قلت لا يخفى عليك ما فيه بعد الإحاطة بما ذكرنا و لا يصلح كلام الشهيدين في الدروس و المسالك دليلا للمسألة، إذ لا ريب في عدم اقتضاء مشروعية الوتر في مقام خاص مشروعيتها على الإطلاق، و النذر إنما غايته الإلزام، لا أنه يثبت مشروعية جديدة كما أنه لا ريب في الاجتزاء بها لو جاء بها امتثالا للنذر في مقامها المعلوم شرعيته، كما أوضحنا ذلك سابقا، فلاحظ و تدبر.[17]

 قلتُ در جواب صاحب ریاض لا يخفى عليك ما فيه بعد الإحاطة بما ذكرنا و لا يصلح كلام الشهيدين في الدروس و المسالك دليلا للمسألة، إذ لا ريب في عدم اقتضاء مشروعية الوتر في مقام خاص  که بخوانید آخر شب مشروعيتها على الإطلاق،آخر شب یک رکعت بخوانید یعنی پس دیگر هر جا یک رکعت بخوانید مشروع است؟ و النذر إنما غايته الإلزام،نذر می گوید یک کاری که می توانستید نکنید حالا باید بکنید بیش از این است؟ این خیلی استدلال روشنی است. لا أنه يثبت مشروعية جديدة

 

برو به 0:23:31

شاگرد : ناظر به کدام کلام است؟

استاد : که همین جا صاحب ریاض به این ها استناد کردند این حرف را شهید چطور جواب می دهند؟ هر جوابی هم بدهند آن چیزی که من می خواهم نتیجه بگیرم، می گیرم. آن چیست؟ این است که همین که شما در مقام بحث حاضر شدید بگویید «ینعقد» و حال آن که ارتکاز قوی این است که من نذر می کنم که یک کار بدعتی را انجام بدهم ، برای خداست بر من که یک چیزی را در دین او داخل کنم؛ اصلا ارتکاز این را نمی پذیرد. ارتکاز شما در آن جا  تردد داشتید با وضوح این که کاری که مشروع نیست نذرش فایده ندارد؛ هزاری نذر بکند این ارتکازی را که هر مسلمانی دارد چه برسد افقه الفقهایی که شبهه اعلمیت در کل زمان ها داشته باشند این ارتکاز آن ها برای عرض من کافی است که آن جوری نبوده که خیلی این ها غیر مشروع بودند. چرا؟ خب غیر مشروع هست یا نیست، نماز است دیگر، توقیفی است. عرض می کنیم نه، توقیف موضع ها دارد در آن اصل ماهیت عبادت وقتی توقیف صورت گرفت کسی همان را رکعة رکعة به آن اضافه بکند این دیگر این جایش در ارتکاز شما توقیفی نبوده که تردید کردید. پس معلوم می شود اصل توقیفیت این قدر متیقن توقیف ماهوی صلاة است. شاهد عرض من این است که صاحب جواهر دیگر آن را نگفتند در دروس که اول گفتند ولو نذر هیئة غیر مشروعة مثالی زدند، مثالشان این بود رکوعین فی رکعة سجدة واحدة بایک سجده نماز بخواند و ماهیت را تغییر بدهد؛ پس منظورشان معلوم شد. یعنی صلاة در اصل ماهیتش توقیفی است نماز این است که دو تا سجده دارد، اگر یک سجده کرد ، دیگر نماز نیست. اگر دو تا رکوع شد که این طور دیگر نماز نیست.

نافله غیر دو رکعتی؛ خلاف افضلیت یا بدعت

شاگرد : روایاتی که صلاة اللیل و النهار مثنی مثنی یا آن ادعای اجماع شیخ در خلاف که قبل شهیدین بود، این ها را چگونه توجیه می­کنید؟ یا حکم خود اهل سنت به این که این قسمت جایز است استناد به فعل عمر برای این که یک رکعتی هم می خواند.

استاد : در اصل اینکه نماز دو رکعتی است  مشکلی نیست،این ها که مشکلی اصلا ندارند. ما می خواهیم در بحث علمی ببینیم یک ادعایی که داریم برای موونه اش چقدر خرج کردیم؛ یک وقتی است می گوییم اگر یک رکعتی بخوانیم حرام انجام دادی ، بدعت است! آخر این خیلی موونه می برد ما در این ماندیم و الا اصل آن حرف که کلّ النوافل رکعتان، آن را من عرضی نداشتم اما صحبت سر این است که رکعتان به نحوی که خلاف او بدعت است، حرام است یا نه این به نحو افضلیت است؟ همانی که مقدس اردبیلی هم گفتند؛ مرادشان، افضل، احوط چند جای دیگر هم در عبارات خود جواهر  بود. این تعبیراتی است که همین طور روی فطرت خود بحث بیان شده بعد در استدلال طور دیگری در آمده است؛ چون استدلال نمی تواند ارتکاز را خوب پیاده بکند مگر این که روی آن بحث بشود. ایشان فرمودند که

بل لا أجد في ذلك خلافاً صريحاً بيننا. نعم قد يشمّ من عدم الترجيح في الذكرى، و من نسبة عدم جواز الزيادة على اثنتين إلى مبسوط الشيخ أو إليه و ابن إدريس في المحكيّ عن تحرير الفاضل و تذكرته. و عدم جواز الاقتصار على الركعة إلى الشيخ في الذكرى و المحكيّ عن التذكرة أيضاً و المنتهى.

و لفظ «الأشبه» و «الأقرب» و نحوهما في كلام بعضهم و نحو ذلك نوع تردّدٍ فيه، بل في المحكيّ عن المنتهى و التذكرة: «الأفضل في النوافل أن تصلّى كلّ ركعتين بتشهّد واحد و يسلّم بعده»، و هو كالصريح في مفضوليّة غيره، مع أنّ في الأوّل منهما بعد ذلك: «أنّ الذي ثبت فعله من النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم أنّه كان يصلّي مثنى مثنى فيجب اتباعه»، و عن الغريّة: «منع أكثر علمائنا من الزيادة على الركعتين في تطوّع الليل». و هو أيضاً مشعر بوجود المخالف، إلّا أنّا لم نتحقّقه.[18]

 

 

بل لا أجد في ذلك خلافاً صريحاً بيننا. نعم قد يشمّ من عدم الترجيح في الذكری، و من نسبة عدم جواز الزيادة على اثنتين إلى مبسوط الشيخ أو إليه و ابن إدريس في المحكيّ عن تحرير الفاضل و تذكرته . و عدم جواز الاقتصار على الركعة إلى الشيخ في الذكرى و المحكيّ عن التذكرة أيضاً و المنتهى.

و لفظ «الأشبه» و «الأقرب» و نحوهما في كلام بعضهم و نحو ذلك نوع تردّدٍ فيه، این ها را خود صاحب جواهر گفتند سر اصل همین چیزی که شما می گویید که باید دو تا دو تا افضلیت به این معنا که شارع فرموده که اگر می خواهی سنت را عمل کنی، اگر می خواهی راه درست را بروی، این که من می گویم ، در عبادت دو رکعت دو رکعت برو اما اگر از این راه نرفتی کار حرام انجام دادی؟ بدعت بود؟ کتک می خوری؟ آن یک موونه اضافه ای می خواهد؛ بعد دنبالش جالب است بل في المحكيّ عن المنتهى و التذكرة: همینی که من الان از معتبر خواندم این جا دیگر نگفتم ؛ آن جا چیست؟ «الأفضل في النوافل أن تصلّى كلّ ركعتين بتشهّد واحد و يسلّم بعده»، و هو كالصريح في مفضوليّة غيره، یعنی غیرش بدعت نیست بلکه مفضول است. خب این ها بوده  مع أنّ في الأوّل منهما کذا «منع أكثر علمائنا در غریة که ایشان گفتند «منع اکثر علمائنا من الزيادة على الركعتين في تطوّع الليل». و هو أيضاً مشعر بوجود المخالف

شاگرد: تعبیر افضل و فضیلت در کتاب هایی آمده است که می خواهند اقوال عامه را هم بررسی کنند

استاد: غریّة می گوید أکثر علمائنا یعنی علمای اسلام؟ خیلی بعید است.

شاگرد: آن تعبیر افضل مثلا شافعی می گوید افضل است ، ابوحنیفه هم گفته الافضل. همین عبارت در علمای ما هم آمده؟

استاد: بله ! تذکره علامه است، منتهی علامه است ، الان این معتبر بود که ابتدایش این بود و الفضیلة فی النوافل التسلیم آخر کل رکعة.[19]

شاگرد: ایشان شاید خواستند اول کار آن، قدر مسلم مساله ، بحث را شروع کنند بعد اقوال عامه را گفتند ، بعد می گویند که و هل تجوز الزیادة علی الاثنین؟[20]

 

برو به 0:30:05

استاد: در معتبر را می فرمایید؟

شاگرد: بله.  قال في المبسوط: لا، و قال في الخلاف: ان فعل خالف السنة، و قال أبو حنيفة: بكراهية ما زاد[21] … بعد خودشان می گویند

لنا ان الصلاة وظيفة شرعية فيقف تقديرها على مورد الشرع[22]، دوباره دو خط پایین تر می گویند  و هل يجوز الاقتصار على الواحدة؟ الأشبه لا[23]، که به نظر می آید آن فضیلتی که اولی …

استاد: چرا بگویند «الاشبه»؟

شاگرد: با توجه به قول اهل سنت؛ چون در خلاف هم شیخ همین را می گویند؛ ایشان می گویند دلیلنا اجماع الفرقة و طریقة الاحتیاط[24] بحث احتیاط را ایشان نسبت به اهل سنت دارد می گوید ایشان تمام اقوال اهل سنت را قبل از جمله ایشان می آورد آن وقت می فرمایند :طريقة الاحتياط لان ما قلناه مجمع على جوازه، و ما‌ قالوه ليس عليه دليل بل فيه خلاف.[25]

ما قالوه را ایشان به اهل سنت می زنند. آن چه که اهل سنت گفتند خودشان در آن اختلاف دارند، اصل این است که ما احتیاط بکنیم بگوییم این طرفش درست است. من کأنّه از این استنباط می کنم که ایشان تمام حرف هایش ناظر به اهل سنت است.

استاد: مانعی ندارد؛ در آن کتاب ها هم همین جوری هست. آیا این که ناظر به اهل سنت است به این معنا که اگر برای این طرف حرف بزند می گویند غیر مشروع است؟ آن نذر هم که دارند می گویند، آن که ناظر به اهل سنت نبود بلکه دارند روی ارتکاز خودشان که از فقه اهل بیت دارند،  فقاهت می کنند و همان جا تردید می کنند؛ من نذر می کنم 5 رکعت نماز بخوانم به یک سلام، منعقد است یا نیست؟ تردید می کنم؛ این تردید یعنی همان صدق صلاتیت که عرف می گویند دارد نماز می خواند ولو 5 رکعت. این را کافی می بینند برای آن چیزی که می گویند هیئت غیر مشروع منعقد نیست؛ آن غیر مشروع یعنی تبیین توقیفیت ماهیت. و لذا وقتی همان ماهیت به رکعات تکرار بشود این را دیگر جدا و محتاج به توقیف جدید نمی بینند. بله!  قصد ورود توقیف تصنیفی خاص می خواهد اما بدون قصد ورود  می گویند اصلا مشروع نیست؛ ایشان از ارتکازشان می گویند محدوده توقیفیت و مشروعیت، در محدوده ماهیت است. لذا من اگر در ماهیت دست بردم شد غیر مشروع، اگر در اصل الماهیة دست نبردم فقط همان الماهیة را تکرار می کنم در این فرض مردد هستم ؛ برای ایشان روشن نیست که این غیر مشروع باشد؛ چرا مردد هستند؟ به خاطر این که ارتکاز این است که درست است که توقیفی است اما من از توقیف شارع ، پا را فراتر گذاشتم؟ یعنی یک جایی که فضا، فضای توقیف است فضولی کردم یا نه فضای توقیف، فضایی بوده که آن جا من فضولی نکردم؟ اگر بکنم مردود است؛ بعد این ، دیگر فضای توقیف نیست.

شاگرد : در نهایه هم در فضای اهل تسنن همراه با آن ها فرمودند افضل و علامه هم در نهایه همین حرف را می گویند. تذکرة و منتهی با آن هاست ولی نهایه  ایشان ظاهرا این طوری نیست و نقل قول آن ها نمی کنند. این جا هم دارند و الافضل فی النوافل کلّها أن یصلی رکعتین[26]

 

استاد : تعلیلی دارند یا رد می شوند؟

شاگرد : بعد کالرواتب[27]، سپس استثناء می کنند بعد آن جا هم باز روایت قوله علیه السلام  (مفتاح الصلاة الطهور، و بين كل ركعتين تسليمة)[28]

باز همان منع الشیخ مِن الزیادة.

استاد :  علی ای حال، اگر لسان علماء طوری است که مقابل سنی ها باشد، آن همان است. اصلا فضای بحث فرق می کند ولی مطمئن بشوید که این را دارند فقط برای آن ها می گویند در دلشان این است که سنی ها،  غیر مشروع کارشان هست. یا نه در فضای بحثی اشبه می بینند به آن چیزی که موافقت دارد که مورد رضایت شارع این است اما نه این که  تخطی کردن از آن ، مورد بغض شارع است. بغض به معنای این که می گوید چوب می زنم. دو حرف است! خیلی تفاوت است بین این که می گوییم مرضی شارع این است با این که فرموده اگر خلاف این کردی ، چوب می زنم. ما می گوییم آن طرفش موونه می برد، موونه می برد بگوییم که شارع منع کرده است آن هم با این استدلال که بگوییم چون صلاة توقیفی است … حالا من حرف های بعدی شان هم که وارد نشدیم صرف این که بگوییم صلاة توقیفی است چه چیزی جواب به مقدس اردبیلی دادند؟ گفتند شما می گویید من دلیلی ندیدم؛ عجب حرفی! همین که ندیدید کافی است. آن وقت جالب این است که  – ناظر به صاحب جواهر هستم- آن جا می گویند ندیدید کافی است اما این جا در نذر که می رسند از آن حرف های تندی که آن جا به مقدس اردبیلی زدند ، نمی زنند. کجا؟

إذا نذر صلاة فأقل ما يجزيه ركعتان[29] … و لكن مع ذلك قيل و القائل ابن إدريس: أقل ما يجزئه ركعة و ما في المتن و هو حسن و تبعه جماعة للتعبد بها شرعا، و في المسالك «ربما بني الخلاف على ما تقدم من أن المعتبر هل هو أقل واجب أو أقل صحيح؟ فعلى الأول الأول، و على الثاني الثاني، و يتفرع على ذلك أيضا وجوب الصلاة قائما أو تجوز و لو جالسا لجوازه في النافلة دون الواجبة اختيارا، و وجوب السورة عند من أوجبها في الواجبة إلى غير ذلك من الجهات التي يفترق فيها الواجب و الصحيح مطلقا، و كذا الكلام في صلاتها على الراحلة و إلى غير القبلة راكبا أو ماشيا، و لو صرح في نذره أو نوى أحد هذه الوجوه المشروعة فلا إشكال في الانعقاد، و في جواز العدول حينئذ إلى الأعلى وجهان، و الأجود اتباع القيد المنذور مطلقا» قلت: قد يشكل إذا كان جواز ذلك فيها من حيث كونها نافلة على وجه للنفل مدخلية في عنوان الحكم المزبور، و لا ريب في خروجها عن النفل بالنذر، فلا ينعقد النذر حينئذ على الوجه المزبور، لخروجها به عن عنوان الحكم الذي وقع النذر عليه، و أولى من ذلك صورة الإطلاق الذي ينبغي الاقتصار في امتثالها علىالمتيقن في الصحة، و ليس إلا بمراعاة حكم الفريضة من القيام و الاستقبال و الاستقرار و قراءة السورة و نحو ذلك مما يعلم معه حصول الامتثال، لأن المنذور طبيعة الصلاة لا النافلة منها خاصة، ضرورة كون النفل و الفرض من عوارض الصلاة لا من مقوماتها، فهي لولا النذر لكانت نافلة مع فرض عدم سبب آخر يقتضي وجوبها.

و حينئذ فالمتجه الاقتصار في الاجتزاء في مثل الفرض بركعتين، لأنهما القدر المشترك بين الفريضة و النافلة، بخلاف الركعة الواحدة الثابتة في خصوص الوتر، و لا تلازم بين مشروعيتها كذلك و مشروعية نافلة مثلها غيرها بسبب النذر الذي ليس في أدلته ما يقتضي ذلك.

و بالجملة إنما يثبت في النذر ما هو ثابت لذات الصلاة من حيث كونها كذلك مع قطع النظر عن نفلها و فرضها.[30]

 

و لكن مع ذلك قيل و القائل ابن إدريس: أقل ما يجزئه ركعة خوشان هم بعدا به صاحب ریاض می گویند این رکعة نه یعنی نماز وتر، رکعة یعنی بدون نماز وتر؛  و ما في المتن که در متن محقق می گویند و هو حسن که یک رکعت هم بخوانند حسنٌ؛ من گفتم یک نمازی بخوانم، یک رکعت بخوانم بعد وتر هم نیست. ایشان می فرمایند و ما فی المتن و هو حسنٌ و تبعه جماعة للتعبد بها شرعا، و في المسالك «ربما بني الخلاف … قلتُ ، قلتُ را که شروع می کنند خیلی لحن ملایمی است چون ابن ادریس و محقق اول  هم حسنٌ این ها دیگر چی شد؟ همه بحث های جلد هفتم را کأنّه از دستشان گرفته شده است با یک لحن ملایم شروع می کنند آن جا مثل این که جایش نبوده.

 

برو به 0:36:33

ببینید از چه چیزی هم شروع می کنند اشکال را کجا می خواهند بزنند! می فرمایند إذا كان جواز ذلك فيها من حيث كونها نافلة على وجه للنفل مدخلية في عنوان الحكم المزبور، و لا ريب في خروجها عن النفل بالنذر، فلا ينعقد النذر حينئذ على الوجه المزبور، می گویند اگر یک رکعت تعبدی در آن بوده اصلا قیدش تنفل است. تنفل به یک رکعت، به وتر جایز است خب همین را وقتی می خواهی نذر کنی ، نذر واجب شد؛ حالا شما دارید یک رکعت را به عنوان واجب می خوانید؛ از این جا شروع می کنند. می خواهم این را بگویم اول نمی روند بگویند بابا! این که مقابل این ها حسنٌ هستند، غیر مشروع است آب و رنگ پیدا نمی کند حرفشان همان چیزی که دیروز هم عرض کردم از این جا شروع کردند که شما حالا که نذر کرد دیگر شد واجب؛ ما نماز واجب یک رکعتی که نداریم آن چیزی که دلیل است یک رکعت است از این جا شروع می کنند فلا ينعقد النذر حينئذ على الوجه المزبور،  لخروجها به ( النذر ) عن عنوان الحكم الذي وقع النذر عليه، و أولى من ذلك صورة الإطلاق الذي ينبغي الاقتصار في امتثالها على المتيقن في الصحة، و ليس إلا شروع می کنند بعد و حینئذٍ باز چند سطر  و حينئذ فالمتجه الاقتصار في الاجتزاء في مثل الفرض بركعتين، لأنهما القدر المشترك بعدا می گویند این دو رکعت را باید ایستاده بخواند ، باید در حال راه رفتن نباشد چون گفته بوده «صلاةً» ، بعد مبنای شهید را هم رد می کنند  و من ذلك يعلم فساد البناء المزبور که در مسالک شهید فرمودند. بعد ادامه می دهند تا آن جایی که قد وقع فی الدروس.

 خلاصه اندازه ای که منظور من بود این است که برگردیم آیا این حرف به عنوان سوال درست است یا نه؟ که توقیفیت صلاة مرتبه دارد، حد دارد ؛ ارتکاز بزرگانی مثل شهید که در نذر تردد کردند ، ارتکازشان بر این نبوده که وقتی صلاة توقیفی است هر رقم کاری خود مکلف در فرد صلاة انجام داد، این توقیف نیاز دارد؛ طبیعت صلاة توقیف می خواهد اما فرد صلاة بگوییم هر جور فردش هم توقیفی است به معنای صنف یعنی جزئی اضافی. بله اگر یک صنفی توقیفی شد به این معنا که تبیین شد، قصد ورود هم می خواهد و می تواند قصد ورود بکند و نسبت بدهد این صنف را به شارع مقدس اما اگر یک فردی است که خودش دارد درست می کند اما از آن طبیعت کلیه ای که توقیف در آن صورت گرفته است؛ آیا این فرد هم باز به عنوان أنّه فردٌ للطبیعة، توقیف اضافی می خواهد یا نه؟ این بحث های شهید دالّ بر این است که تردید داشتند در این که این جا حوزه توقیف هست یا نیست؟ این عرض من بود ببینید از کلماتشان درست در می آید یا نه؟ می شود این را استفاده کرد یا نه؟

شاگرد: مثالی دیگری غیر از نذر که یک رکعت نماز بخوانددر شریعت داریم؟

استاد: نافله مبتدئة.

 

والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 

 

پایان.

 


 

[1] بهجة الفقیه، ص15-16

[2] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج35، ص403 ( متن اصلی شرائع )

[3] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج35، ص405

[4] . السنن الكبرى، ج ٣، أحمد بن الحسين البيهقي، ص ٢٦ ( أخبرنا ) أبو عبد الله الحافظ وأبو بكر أحمد بن الحسن القاضي قالا ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا أحمد بن عيسى التنيسي ثنا عمرو بن أبي سلمة عن الأوزاعي حدثني المطلب بن عبد الله المخزومي قال اتى عبد الله بن عمر برجل فقال كيف أوتر قال أوتر بواحده قال إني أخشى أن يقول الناس انها البتيراء قال قال اسنة الله ورسوله تريد هذه سنة الله ورسوله

( أخبرنا ) محمد بن عبد الله الحافظ ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا الصغاني يعني محمد بن إسحاق ثنا إسحاق ابن إبراهيم الرازي ثنا سلمة بن الفضل الأنصاري ثنا محمد بن إسحاق عن يزيد بن أبي حبيب عن أبي منصور مولى سعد بن أبي وقاص قال سألت عبد الله بن عمر عن وتر الليل فقال يا بني هل تعرف وتر النهار قلت نعم المغرب قال صدقت وتر الليل واحده بذلك أمر رسول الله صلى الله عليه وسلم فقلت يا أبا عبد الرحمن ان الناس يقولون إن تلك البتيراء قال يا بني ليس تلك البتيراء إنما البتيراء ان يصلي الرجل الركعة التامة في ركوعها وسجودها وقيامها ثم يقوم في الأخرى فلا يتم لها ركوعا ولا سجودا ولا قياما فتلك البتيراء.

[5] . المحلى، ج ٨، ابن حزم، ص ٣٨١ ولا يفرح الحنيفيون بهذا الاعتراض فإنه إنما يسوغ ويصح على أصولنا لا على أصولهم لان الحنيفيين إذ رزقهم الله تعالى عقولا كهنوا بها ما معنى الكذب المضاف إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم أنه نهى عن البتيراء حتى فهموا أن البتيراء هي أن يوتر المرء بركعة واحدة لا بثلاث على أن هذا لا يفهمه انسى ولا جنى من لفظة البتيراء ، ولم يبالوا بالتزيد من الكذب على رسول الله صلى الله عليه وسلم في الاخبار عنه بما لم يخبر به عن نفسه ، فما المانع لهم من أن يكهنوا أيضا ههنا معنى العهدة ؟ فما بين الامرين فرق ، وأما نحن فلا نأخذ ببيان شئ من الدين الا من بيان النبي صلى الله عليه وسلم فقط فهو الذي يقوم به حجة الواقف غدا بين يدي الله تعالى لا بما سواه .

[6] شاگرد : در مسند احمد بود؟

استاد : نبود. لا تصلوا علیه صلاةً بتراء؟

شاگرد : در درّالمنثور که هست. خودش می گوید قال رسول الله صلی الله علیه و آل و سلم …

استاد : لا تصلوا علیه صلاة بتراء

شاگرد : نه! با لفظ بتراء نمی توانم.

استاد : آهان! من همین واژه را گشتم.

شاگرد : نقل ابن حنبل در خصوص این بود که بین من و آل من فاصله نیندازید.

استاد : در خصوص این واژه منظورم بود ببینیم که این هم همان بوده یا نه؟

[7] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج35، ص405

[8] همان

[9] ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، ج2، ص295

[10] ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، ج2، ص296

[11] همان

[12] المعتبر في شرح المختصر، ج‌2، ص: 18

[13] المعتبر في شرح المختصر، ج‌2، ص: 19

[14] ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، ج2، ص295

[15] همان

[16] همان

[17] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌35، ص: 408

 

[18] جواهر الكلام في ثوبه الجديد، ج‌4، ص: 45‌

[19] المعتبر في شرح المختصر، ج‌2، ص: 18

[20] همان

[21] همان

[22] همان

[23] همان

[24] الخلاف، ج‌1، ص: 528‌

[25] همان

[26] تذكرة الفقهاء (ط – الحديثة)، ج‌2، ص: 274

[27] همان

[28] همان، ص:275

[29] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌35، ص: 403

[30] همان

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است