مدرس : استاد یزدی زید عزه
شماره جلسه: 34
موضوع: فقه
بسم الله الرحمن الرحیم
شاگرد: اقوال قدماء که دیروز اشاره شده بود در مباحثه مطرح شد، تعبیر مبسوط و سرائر و این ها طوری هست که همه نوافل ظاهرا می گیرد. علاوه بر این که خود عامه هم که هم در موسوعه کویتیه، هم در مغنی ابن قدامه نگاه کردم بحث هایشان اختصاصی به رواتب نداشته است و حالا در مورد مطلق نوافل این بحث ها را داشتند که دو رکعتی است، چهار رکعتی است، بیشتر یا کمتر است. آن وقت مرحوم شیخ هم در خلاف نقل می کنند از عامه هر چند احیانا ادله، ادله ای است که به رواتب فقط بر می گردد اما در آن فضایی دارند بحث می کنند که در عامه، آن بحث، بحث کلی بوده است. به تعبیر مبسوط که در مفتاح الکرامه نقل شده بود حالا این جا دقیق ترش هست چون بحثشان در ضمن همان رواتب است ولی بعد می فرمایند که «کذلک سائر النوافل، نوافل النهار کانت أو نوافل اللیل، مرتبةً کانت أو غیر مترتبة فلا یجوز صلاة اکثر من رکعتین من النوافل بتشهد واحد و تسلیم واحد»[1] ؛ که مرتبه و غیر مرتبه یعنی نوافل مبتدئه.
در سرائر هم مثل مرحوم محقق می گویند «کذاک جمیع النوافل کل رکعتین بتشهد و تسلیم بعده لا یجوز غیر ذلک و قد روی روایة فی صلاة الاعرابی أنّها اربع»[2] این قشنگ بحثشان در ضمن همان رواتب است ولی این «قد روی» نشان میدهد که ایشان هم این را به عنوان یک ضرب قاعده کلیه در نظر گرفتند.
استاد: خب آن چیزی را که مقدس اردبیلی فرمودند که «ظاهرهم کذا» یا «اتفاقا»، فرع آن ها را پیدا کردید؟
و لو نذر صلاة و أطلق ففي إجزاء الركعة الواحدة إشكال أقربه ذلك أي الإجزاء كما هو خيرة السرائر في موضعين منها و نهاية الإحكام و نذر الإرشاد و قواه في الإيضاح و استحسنه في الشرائع و استوجهه في الروض و استظهره في مجمع البرهان [3]
شاگرد: یک جستجویی کردم در خود مفتاح الکرامة آن جا دارد که «ولو نذر صلاة و اطلق» در این که اجزاء رکعة واحدة کافی است یا نه؟ رکعت واحده مجزی هست یا نه؟ می فرمایند «اشکال اقربها ذلک أی الاجزاء» بعد می فرمایند که ابن ادریس در سرائر در دو جا همین را اختیار کرده است؛ علامه در نهایة الإحکام و در کتاب نذر ارشاد و در ایضاح هم تقویت کرد «و استحسنه فی الشرایع و أستوجهه فی الروض و استظهره فی مجمع البرهان» بعد عرض کنم که یک تعدادی از فقها آن جا بیان می کنند که این ها گفتند که نه نمی شود، از جمله شیخ در خلاف و مبسوط، شهید اول در بیان و دروس و جامع المقاصد و این ها. آن وقت این بحث تردد را می فرماید که «و لم یرجح شیئا فی التذکرة و کنز الفوائد و الذکری و المسالک و الجواهر المضیحة» تردید ظاهرا فقط به این ها برمی گردد.
استاد: بقیه گفته بودند مجزی است.
شاگرد: گفتند نمی شود یا می شود، مباحث بالا بن نذر مطلق برمی گردد.
استاد: بله نذر کرده بود که یک نمازی بخوانم آیا وتر بخواند یا اعرابی بخواند مجزی هست؟ ادای به نذر و وفای به نذر کرده یا نه؟
شاگرد: آن وقت آن جایی که نذر یک رکعت فقط بکند چه؟
استاد: که درست است منعقد است.
شاگرد: که صاحب جواهر می فرمایند که این عین متناقضین است. شهید اول در دروس[4] دارند که تصریح می کنند «ولو قیّد نذر برکعةٍ فالظاهر انعقاده»[5] شهید ثانی هم در روض الجنان همین را ترجیح می دهند که یک رکعت می شود، مرحوم بحرانی صاحب حدائق ایشان هم قبول می کنند، در سرائر هم بنظرم بود.
برو به 0:04:57
استاد: خب پیدا کردن این موارد خوب است چون من علی ای حال مقدس اردبیلی فرمودند ظاهر، صاحب جواهر نپذیرفتند حاج آقا فرمودند که لایصح، فتوای ایشان عدم صحت بود، بعدا هم گفتند «عبارة المجمع لا یخلو عن ابهام مع الاشکال و ذكر «السيّد» في حاشية «المفتاح» بعد نقلها: «كذا وجدناها».»[6] خب چرا مرحوم آسید جواد گفتند «کذا وجدناها»؟ کجایش را مشکل داشتند؟ من دوباره عبارت مفتاح الکرامه که برگشتم به آن نحوی که نه در مجمع مطبوع است آن چیزی که در مفتاح الکرامه بود و در جواهر نقل کردند عبارت صاف می شود، هیچ جایی اش چیزی ندارد که بگوییم سید جواد بگویند «کذا وجدناها» کجایش محل ابهام و اشکال برایشان بوده که بگوییم این جای عبارت معلوم نشده است.
شاگرد: آن بیان که شهید نذر یک رکعت را تصریح دارند، آن کتاب های دیگر را دارم الان می بینم شاید بحثشان نذر مطلق است. در حقیقت عبارت بیان که خیلی واضح است تصریح دارند «لو قیّد النذر برکعة فالظاهر انعقاده»
استاد: خب این خیلی خوب است حالا الان هم که صاحب جواهر می گویند برای تایید محقق اردبیلی خوب است.
بسم الله الرحمن الرحیم
نعم قال المقدس الأردبيلي في المحكي عن مجمعه: «إن الدليل على عدم الزيادة و النقيصة غير ظاهر، و ما رأيت دليلا صريحا على ذلك، نعم ذلك مذكور في كلام الأصحاب، و الحكم به مشكل، لعموم مشروعية الصلاة، و صدق التعريف المشهور على الواحدة و الأربع، و لهذا جوزوا نذر الوتر و صلاة الأعرابي مع القيد اتفاقا، و على الظاهر في غيرهما، و ترددوا في كونهما فردي المنذورة المطلقة أم لا، و لو كان ذلك حقا لما كان لقولهم هذا معنى، و يؤيده صلاة الاحتياط فإنها قد تقع ندبا مع الوحدة، فيحتمل أن يكون مرادهم الأفضل و الأولى- إلى أن قال-: أو أن مرادهم بقولهم كل النوافل أنهم لم يجدوا فيها ما هو ركعة أو أزيد من ركعتين سوى الوتر و صلاة الأعرابي» إلى آخره. و هو عجيب إذ عدم الدليل بعد التسليم كاف في العدم، و عموم مشروعية الصلاة لا يثبت الكيفية من الكمية و نحوها قطعا، و صدق التعريف- مع ان المقصود منه ضبط المشروع من الصلاة في الجملة لا أن المراد به كل ما صدق عليه ذلك، فهو مشروع و صلاة قطعا- غير مجد، على أن الاستناد اليه مع التصريح من المعرفين و غيرهم بخلافه غريب، و أغرب منه الاستناد إلى جواز نذر الوتر و صلاة الأعرابي بعد ثبوتهما بالدليل، و أطرف شيء دعواه الظهور في غيرهما، و هو عين المتنازع فيه، و استدلاله بترددهم في كون الوتر و صلاة الأعرابي فردي المنذورة المطلقة أم لا، و هو عند التأمل عليه لا له، و تأييده ذلك بصلاة الاحتياط، و هو ثابت بالدليل، مع انها ليست مبنية على النفل من أول وهلة، و ذكره الاحتمالين المزبورين في كلام الأصحاب، و هو مناف لتصريحهم كما لا يخفى على من لاحظ كلامهم، بل لعله غير محتاج إلى ملاحظة، لأنه المعروف من مذهبهم و طريقتهم و عملهم الذي يقطع بأنه مأخوذ من أئمتهم (عليهم السلام)، انما يعرف من الشافعی.[7]
ایشان فرمودند که عبارت این است «إن الدليل على عدم الزيادة و النقيصة» در دو رکعت زیاد نکند، کم هم نکند، نه یک رکعت و نه بیش مثلا نماز مستحبی سه رکعتی نمی تواند بخواند «دلیل علی عدم الزیادة و النقیصة غير ظاهر، و ما رأيت دليلا صريحا على ذلك» دلیلی که صریحا بگوید که نافله را یک رکعتی همین طوری نخوان، سه رکعتی هم نخوان، نه کم، نه بیشتر نخوانیم، من ندیدم. «نعم ذلك مذكور في كلام الأصحاب» با این فرمایشی هم که الان آقا[8] فرمودند فی کلام الاصحاب یعنی در مبسوط در سرائر و بعدش هم در کلام محقق اول و علامه که دیروز هم فرمودید؛ «نعم ذلک مذکور فی کلام الاصحاب، و الحكم به مشكل» ایشان می گویند این که بگوییم اصلا نمی شود نماز نافله یک رکعتی خواند، حکم به آن مشکل است. خیال هم می کنید محقق اردبیلی فعلا این جا تنها هستند، متاخرینشان، قبلی هایشان با ایشان همراه نیستند، این طور کارها را محقق اردبیلی زیاد دارند در فقه زیاد برخورد می کنند یک جاهایی که ایشان تنها می شوند و خلاصه مقابل مشهور می ایستند با آن مقام قدسی هم که داشتند که الان ایشان می گویند «نعم قال المقدس الاردبیلی» که مقدس تعبیر می کنند و خیلی جاها محقق تعبیر می کنند. من یادداشت دارم در بعضی جاهای جواهر چه تعریف های بالایی از ایشان کردند ولو یک جایی هم که دیگر مقابلش هست؛ مرحوم صاحب جواهر در جواهر همه نوع چیزی دارند. اما علی ای حال بزرگوار بودند، گیری نیست که ایشان چه بودند ولی فعلا این جا تنها هستند.
ایشان می فرمایند «و الحکم به مشکلٌ» چرا؟ «لعموم مشروعية الصلاة» آن هایی که گفتند نماز مشروع است بخوانید، عام است «خیرُ موضوع من شاء استقلّ و من شاء استکثر»، «اقیموا الصلاة» و امثال این ها؛ نماز امری مشروع است حالا یک رکعت یا دو رکعت مشروع است؟ قیدی که در آن نیست. بعد چه؟ «و صدق التعريف المشهور على الواحدة و الأربع» وقتی نماز می گویند، یک رکعت هم خواند می گویند یک رکعت نماز خواند. میگویند نماز خواند؟ بلاریب وقتی یک کسی یک رکعتی بخواند می گویند پس نماز خواند، پس نماز بر او صادق است. وقتی می گویند سه رکعت نماز مستحبی خواند، خب سه رکعت نماز خوانده علی ای حال «و صدق التعریف المشهور علی الواحد و الاربع و لهذا…» یعنی چهار رکعت هم منظورشان این است که فصل تسلیم نشود، یعنی چهار رکعت بخواند بدون این که بینش سلام بدهد. «و لهذا جوزوا نذر الوتر و صلاة الأعرابي مع القيد اتفاقا» یعنی اگر بگوید من صلاة اعرابی را نذر کردم، جایز است، واجب هم می شود، نماز وتر را نذر کردم واجب می شود، گیری ندارد «و على الظاهر في غيرهما» یعنی ظاهر کلماتشان این است که در غیر صلاة وتر و اعرابی هم اگر نذر غیر مقید بکند یعنی نگوید من می خواهم نماز وتر بخوانم، نگوید می خوام صلاة اعرابی بخوانم، می گوید نذر می کنم 10 رکعت نماز بخوانم، دو رکعتش را اول، یک چهار رکعتی بعدش، یک چهار رکعتی هم بعدش با سه سلام، این طوری نذر بکند، نه به عنوان صلاة یا یک چیزی شبیه این «و علی الظاهر فی غیرهما» که ظاهرا می گویند نذر درست است.
برو به 0:10:20
«و ترددوا في كونهما فردي المنذورة المطلقة أم لا» گفتند که اگر مطلق نذر کرده من نمازی را بخوانم «نذر و اطلق» آیا وفای به نذر به یک نماز این طوری می شود یا نمی شود؟ نذر صلاة مطلق به نماز اعرابی یا به نماز وتر، وفای به نذر می شود یا نه؟ «ترددوا و لو كان ذلك حقا» یعنی اگر بود که نماز مستحبی فقط دو رکعتی است و این دو تا استثناء هستند «لما كان لقولهم هذا معنى» که تردد کنند. آیا وقتی گفته من یک نماز بخوانم این دو تا را بخواند وفا شده یا نه؟ خود تردد معلوم می شود که این نماز بوده و می شده که این را به عنوان وفای به نذر مطلق صلاة انجام بدهند. «و يؤيده صلاة الاحتياط فإنها قد تقع ندبا مع الوحدة» وحده یعنی یک رکعت است.
اما گاهی مندوب می شود، آن جایی که 4 رکعت خوانده، نماز احتیاط را هم خوانده بعد می فهمد آخر هم 4 رکعت بوده، بنای بر 4 گذاشته آخر هم 4 بوده، نماز یک رکعت ندبی شده است. «فيحتمل أن يكون مرادهم» آن وقت عبارت مصنف را می آورند «الأفضل و الأولى النوافل کلّها رکعتین» افضل و اولی باشد «إلى أن قال: أو أن مرادهم بقولهم كل النوافل» چیست؟ فقط استقرایی است، نه حکم شرعی. «أنهم لم يجدوا فيها ما هو ركعة أو أزيد من ركعتين سوى الوتر و صلاة الأعرابي» إلى آخره. و هو عجيب إذ عدم الدليل…» ایشان چه گفتند؟ حالا سطر به سطر ببنییم ایشان گفتند «ما رأیتُ دلیلا صریحا علی ذلک» بر کدام؟ این که زیادتر نباید بکنی، کمتر هم نباید بکنی، فقط دو رکعت باید بخوانی؛ دلیلی بر این ندیدم، می گویند «عجیبٌ»؛ چرا؟ «اذ عدم الدلیل بعد التسليم» اولا که روایاتی که گفتند دلیل هست، بعد این که بگوییم دلیلی نیست «كافٍ في العدم» در این جا نبود دلیل کافی است در این که زیاد و کم کردن جایز نباشد. خودشان هم گفتند عبادت توقیفی است، وقتی عبادت توقیفی بود، نمی شود کم و زیاد کنیم. گفتند «و عموم مشروعية الصلاة لا يثبت الكيفية من الكمية و نحوها قطعا» آن که می گویند نماز بهترین چیز است، این ربطی به این ندارد که چطوری بخوانید و چقدر بخوانید. کیفیت اداءش را و کمیتی را که کمیت الان برای صلاة یک نحو کیفیت است، کیفیت صلاة به این است که 4 رکعت یا 3 رکعت بخوانید؟ رکعات کمیت است اما این فعلا به ادای متشرعه، به کیفیت بر می گردد، لذا می گویند که این کیفیتی است که کمیت هم بازگشتش به همین کیفیت است و مشروعیت صلاة تعیین کننده کیفیت نیست، این فرمایش ایشان بود.
«و صدق التعريف- مع ان المقصود منه ضبط المشروع من الصلاة في الجملة لا أن المراد به كل ما صدق عليه ذلك، فهو مشروع و صلاة قطعا- غير مجد» می فرمایند صدق تعریف کافی نیست، اولا منظور از تعریف این بوده که فی الجمله ماهیت صلاة را روشن بکنیم و علاوه بر این که این کافی نیست که این که صرف هرچیزی که نماز بر آن صدق کرد بگوییم خب دیگر مشروع است. نه! خیلی نمازها هست می گویند نماز است، صلاة تراویح هم نماز است، حالا چون نماز است پس دیگر یعنی کافی است؟ صرف صدق که کافی نیست برای این که مشروعیت بیاورد.
بعد می فرمایند که «على أن الاستناد اليه مع التصريح من المعرفين و غيرهم بخلافه غريب» استناد بکنیم به این که نماز بر آن صادق است و حال آن که این همه این هایی که خود ایشان می گفتند همه می گویند این نماز مشروع نیست، درست نیست، ما می گوییم که باز صدق نماز بر او می کند، این دیگر خیلی غریب است. «و أغرب منه» از همه این ها غریب تر این است که «الاستناد إلى جواز نذر الوتر و صلاة الأعرابي» این ها می گویند اگر نذر صلاة وتر درست است، خب باشد! ثم ماذا؟ می گویند خب علی ای حال دو تا نافله یک رکعت، نذرش کردند اما دلیل داریم، دلیل شرعی ثابت است که یک رکعت نماز وتر بخوان، خب آن وقت دلیل استحبابش را ثابت کرده نذرش را هم ثابت می کند. دلیل ثابت کرده گفته جمعه صلاة اعرابی را با آن کیفیت بخوان، خب وقتی دلیل شرعی گفته است، نذرش مهم نیست که به این نذر استناد بکنیم. «اغرب من ذلک الاستناد الی جواز نذر الوتر و صلاة الاعرابی بعد ثبوتهما بالدليل، و أطرف شيء دعواه الظهور في غيرهما» همین چیزی که آقا[9] الان پیدا کردند خیلی خوب است؛ طریف ترین چیز، أطرف شیء دیگر می دانید یک تعبیری است که این جا به کار بردند ادعای ظهور فی غیرهما یعنی ظاهر علماء این است که در غیر وتر و اعرابی مقید به این عنوان هم، نذر منعقد می شود یعنی اگر نذر کند یک رکعت نماز بخوانم، نه نماز وتر؛ می گویند ظاهر علماء این است که منعقد می شود و حال آن که اطرف الشیء این است که «و هو عين المتنازع فيه» همین چیزی است که شما تک افتادید و قبول نکردید که این صلاة نوافل اصل بر این است که باید دو رکعتی باشد و یک رکعت نمی شود «عین المتنازع فیه» به خودشان بر می گردد؛ شما می گویید ظاهر همه علماء این است شما تک هستید، چطور می گویید ظاهر همه این است؟ اما خب این عبارت بیان که از شهید بود و چه بسا بیشتر هم پیدا بشود چون اگر عبارت منقول از مجمع الفائده در مفتاح الکرامة همین باشد نه آن طوری که مطبوع است، دیدید در مطبوع واو نداشت اما این چیزی که هست، اگر همین باشد، مقدس اردبیلی یک چیز دیگری دارند می گویند که ظاهرش این است که منعقد است.
برو به 0:16:39
«و استدلاله بترددهم» مقدس گفتند که این ها متردد بودند که اگر یک کسی نذر مطلق کرد، گفت نمازی بر من واجب است بخوانم، می تواند برای وفای به این نذر یک رکعت نماز آن هم شفع و وتر بخواند؟ یا نماز اعرابی روز جمعه بخواند؟ «ترددوا» صاحب جواهر می گویند که این بر له شما نیست، خود این بر علیه شماست؛ چرا؟ چون این ها که مسلما نافله هستند، خب اگر نماز بودن و همه این ها صدق تعریف و همه این هایی که شما می گویید صاف بود، این ها که دیگر تردد نداشتند، همین که تردد کردند معلوم می شود که همه حرف های شما نزدشان ثابت نبوده است. می فرمایند که «و استدلاله بترددهم في كون الوتر و صلاة الأعرابي فردي المنذورة المطلقة أم لا، و هو عند التأمل عليه لا له» چرا؟ دیگر «علیه» را توضیح ندادند، من توضیحش را عرض کردم که این معلوم می شود که خود همین تردد برای آن ها صاف نبوده است، حتی این چیزی که دلیل دارد، چه برسد به آن جایی که ندارد. «و تأييده ذلك» بعد آمدند گفتند صلاة احتیاط هم یک رکعتی است «بصلاة الاحتياط، و هو ثابت بالدليل» صلاة احتیاط دلیل دارد «مع انها ليست مبنية على النفل من أول وهلة» اول که شک می کند احتمال اساسی این است که یک رکعت می خواهد بدل فریضه باشد، اگر سه رکعت خوانده، رکعت چهارم باشد و اگر چهار رکعت بوده، مستحب می شود. «و ذكره الاحتمالين المزبورين في كلام الأصحاب» که گفتند دو احتمال دارد، «و هو مناف لتصريحهم» خودشان می گویند مقصود ما این نیست، شما می گویید چیز دیگر است؟ «كما لا يخفى على من لاحظ كلامهم، بل لعله غير محتاج إلى ملاحظة، لأنه المعروف من مذهبهم و طريقتهم و عملهم الذي يقطع بأنه مأخوذ من أئمتهم (عليهم السلام)، انما يعرف من الشافعي» شافعی و دیگران می گویند، و الا مذهب اهل بیت معلوم است.
خب می بینید مرحوم صاحب جواهر این جا دیگر می رسانند جایی که دیگر می گویند مذهب اهل بیت این است و اصلا اگر کسی بخواهد خلاف این را بگوید طرف سنی ها رفت. خب! حالا اینهایی را که در جواب ایشان فرمودند، ایشان گفتند که یک مروری بکنیم دوباره ایشان گفتند که دلیلی من ندیدم، ایشان گفتند خب دیگر کافی است، دلیل که ندیدی معلوم است دیگر جایز نیست. عبادة توقیفی است و باید دلیل پیدا کنیم، عبادة توقیفی است در چه توقیفی است؟ عبادة توقیفی است درست هم هست، یعنی چه توقیفی است؟ یعنی هر عبادتی یک ماهیتی دارد، یک کار است، دیگر این کار یک ترکیبی اعتباری از ناحیه شارع است، یک ماهیتی تشبیهی دارد، ماهویتی برای خودش دارد. این معلوم است توقیفی است، هر عمل عبادی در تعریف ماهوی اش، توقیفی است یعنی نمی توانیم یک چیزی از خودمان اختراع کنیم یا آن چیزی که شارع فرموده یک چیزی روی آن بگذاریم. این درست است! اما کمیت آن هم حتما توقیفی است؟ یعنی آیا یک عمومی که آمده «الصلاة خیر موضوعٍ» ما باید در تعداد نمازهایی که می خوانیم دوباره بگوییم خب گفتند «خیر موضوعٍ» اما این کافی نیست که شما باید روایت ببینید در شبانه روز چند تا اجازه دادند دو رکعتی بخوانید؟ فعلا دو رکعتی را می گویم همین دو رکعتی، چند تا دو رکعتی؟ توقیفی است. یک کسی می گوید من می خواهم 100 تا بخوانم؛ نه! مجاز نیستی، این درباره نافله مبتدئه است، رواتب که جای خودش! آن که دلیل خاص دارد. نوافل مبتدئه غیر راتبه، توقیفی است. چرا؟ چون عبادت است. عبادت باید مراجعه کنیم «عدم الدلیل یکفی للعدم»، همین که دلیل ندارم که چند تا نماز دو رکعتی بخوانم، کافی است برای این که هیچی نخوانم.چون توقیفی است. «یکفی» بر این که جایز نباشد، کسی این را نمی گوید، خود صاحب جواهر هم این را نمی گویند. می خواهیم از مسلمات شروع کنیم؛ چرا؟ چون چند تا دو رکعتی خواندن این دیگر توقیفی نیست، چرا؟ چون بر می گردد به کمّ؛ کمّ واقعی است. چند تا دو رکعتی می خواهی بخوانی؟ هر چند تا می خواهی بخوان. آخر ما دلیل نداریم چند تا بخوانیم؟ نداشته باشیم. همین اندازه که می دانیم نماز مشروع است و منعی هم برای تکرار او نیست هر چه می خواهی بخوان. یعنی توقیفی بودن عبادت یک حوزه دارد، یک محدوده دارد، نمی شود بگوییم چون عبادت توقیفی است همه جا در همه شوونش باید بایستی. دلیل آمد، برو. نیامد بایست. نه این جور نیست ما در کمیت همین عبادت توقیفی هیچ ممنوعیتی نداریم هر چی می خواهی نماز بخوان خود صاحب جواهر را هم این را قبول دارند.
خب حالا یک جور کمیت جور دیگری هم داریم. ماهیت صلاة چه بوده که توقیفی بوده؟ همان تعریف یک رکعت نماز، ماهیت صلاة است یعنی برای هر کس هم -چه متدین چه غیر متدین- بگویند نماز که شارع دستور داده، توقیف کرده، فرموده است، چیست ؟ می گویند که بایستی وضو بگیری، تکبیر بگویی، قرائت و سوره و رکوع و سجود و تشهد و سلام بخوانی. نمی آیند در اول تعریف ماهیت بگویند حالا صبر کن، وقتی به سجده رسیدی این جا چند نوع ماهیت داریم؟ یکی اش این است که دو رکعت بخوانیم همین را دو بار تکرار کنیم، بعد یک طور دیگر ماهیت داریم ،یک طور دیگر 4 تا بخوانیم. اصلا رکعات، ماهیت صلاة نیست، می گویند نماز این است، این ها واجباتی دارد در رساله ها ببینید، خودتان اگر از شما بپرسند ماهیت توقیفی صلاة همین است. یعنی افعال و آن چیزهای اصلی که شارع برای متشرعه آن را تعریف نماز قرار داده، همین است. اما کمّ رکعاتی اش که 4 رکعت بخوانم یا 3 رکعت، این توقیفی هست اما نه این که جزء ماهیت باشد، یک بخشی از توقیفِ اصلی که ایشان استدلال می کنند مربوط به ماهیت عبادت می شود. ماهیت عبادت قبول است که توقیفی است اما ربطی به رکعات ندارد. اصلا در ماهیت رکعات نخوابیده، در ماهیت آن پیکره اصلی خوابیده است که حالا تکرار بکنم یا نکنم بیرون از ماهیت است مربوط به افراد می شود. فرد، غیر از ماهیت است. طبیعت نماز یک تعریف دارد، افراد خاص نماز که به شرایطی مولا امر خاص فرموده برای ظهر و مغرب و عشاء، تعریف دیگری دارد که آن تعریف فرد است. مثل این که بگوییم انسان یک تعریفی دارد اما مثلا فقهای از انسان ها یک تعریف خاص خودشان را دارند. پس نماز یک تعریفی دارد ماهیتش است، نماز ظهر آن یک خصوصیتی برای خودش دارد.
خب حالا کدام این ها توقیفی است؟ ماهیت نماز توقیفی است؟ بله در فرض ما، ماهیت فرقی نمی کند. یک رکعت نماز خواندن قطعا ماهیت صلاة است، سه رکعت خواندن قطعا ماهیت صلاة است، حاج آقا هم فرمودند «ثبوت النظیر»[10] چرا؟ چون اگر سه رکعت نماز نباشد، پس چطور می گویید نماز مغرب، نماز است؟ فردِ طبیعت این ماهیت نیست؟ قطعا هست. چون چیزی جزء تعدد رکعات ندارد پس آن توقیفیت در اصل و طبیعت ماهیت ثابت است.
برو به 0:24:39
می آییم سر فرد، فرد نماز یکی شارع توقیف فرموده، چهار رکعت ظهر می خواند. مسافر هستی دو رکعت است، مغرب سه رکعت است، صبح دو رکعت است این ها معلوم است. خب در فرد هم توقیفی داریم یکی را یک رکعت بخوان که نماز وتر است، در فرد نماز سه رکعتی بخوان، مغرب را سه رکعت بخوان، پس در خود افراد هم ما یک چیز بِدعی نیست که بگوییم اصلا نظیر ندارد، در خصوصیات اصناف نماز اصلا یک چیزی است که در شرع در آوردید. بله اگر اصلا نماز یک رکعتی نبود، همه ذهنشان تحاشی داشت اما حالا که نظیر دارد نمی شود بگویند که توقیفی است. چه چیزی توقیفی است؟ صنف؟ صنفش را که داریم در شرع ما نماز یک رکعتی داریم. صلاة اعرابی آن طوری هم که استثناء کردند داریم.
خب وقتی در خود شرع برای اصناف، برای افراد، برای بیرون از خود ماهیت، تعریف طبیعت، ما این چیزهای توقیفی را داریم نمی توانیم بگوییم که چون عبادت توقیفی است «عدم الدلیل یکفی للعدم یعنی للحرمة» این عدم الدلیل این جا یعنی دلیل برای ممنوعیت می خواهد؛ چرا؟ به خاطر این که توقیفی بود، درست است اما نظیرش که توقیف سر رسیده است؛ نماز 4 رکعتی تشریع شد، 10 رکعتی تشریع به این خصوصیت شد، یک رکعتی شد، توقیف یعنی موردش هم اسم ببرند؟ اگر این منظور شماست، نیاز نیست. چرا؟ چون ما از توقیف منظورمان این است که یعنی ما می رویم از شارع می پرسیم ماهیت این عمل عبادی چیست؟ اصناف افرادش هم که بخواهد موجود کنیم چند نوع ممکن است؟ اصناف را شارع بیان فرمود، نماز یک رکعتی را به ما گفت این یک رکعت نماز، سه رکعتی را فرمود، چهار رکعتی، دو رکعتی اش را فرمود، خصوصیاتش هم می دانیم. «ما نرید من التوقیف غیر هذا». توقیف یعنی شارع خودش «وقّفنا» بر یک امری که می گوید از من بپرسید، خب از او پرسیدیم. آن پرسیدن ما چیست؟ خصوصیات این ها را که این هایش که نیاز نیست توقیفی باشد ما در تعریف طبیعت و در تعریف اصناف طبیعت، افرادش همه این ها را هم شارع فرموده است، لذاست که یک چیز بِدعی نیست یک چیز جدیدی نیست که بگوییم این یک چیز جدید، بدعت آوردند. بدعتی نیاوردند همان چیزی که خود شارع توقیف فرموده ما همان مسیر را داریم جلو می رویم. کجایش چیز جدیدی آورده شده؟ هیچ جا. حالا شواهدی هم دارد که بعدا عرض می کنم. در مباحث بعدی هم دیروز گفتم از فرع بیایم به اصل خیلی آسانتر است فعلا مباحثه آن ها را اندازه چیزی که به ذهنم است مباحثه را مرور بکنیم بعد بر می گردیم از آن فرع هم شروع می کنیم.
شاگرد: فرمودید حالا اگر در فردی شارع ورود پیدا کرد طبیعتا ما باید مطیع باشیم.
استاد: فرد این جا به معنای صنف است، نه فردی که مکلف ایجاد می کند. اگر به معنای فردی که مکلف ایجاد می کند باشد اگر به شما شارع یک چیزی گفته من هم باید بایستم. منظور ما از فرد این جا یعنی فرد نوعی به معنای صنف، به معنای جزء اضافی.
شاگرد: ممکن است طرف مقابل بگوید که خب مدعای ما این است که در نوافل به خاطر حالا مثلا استناد به روایت یا حتی ارتکاز، وضع شرعی اش بر دو رکعت است.
استاد: آن چیزی که الان مهم است این است که بگوییم این طور بوده است؛ این طور بوده به معنای متواتر از شارع و متواتر از مکتب اهل بیت است؟ این طوری روشن بوده؟ اگر این بود، بله طبلش زده می شد این همه بحث نداشتیم، امثال مقدس اردبیلی هم که با متواتر از مذهب اهل بیت در نمی افتادند. پس معلوم می شود این طور نیست، همه وجدانا داریم می بینیم این طور نیست. خب می ماند متواتر که نیست، می خواهیم چه کار کنیم؟ می خواهیم از ادله و سایر مسائل این ها را استفاده کنیم.
مطلبی که خیلی مهم است این است که اگر واقعا نزد شارع این حرف این طوری بود که عبادت توقیفی تعریفش را از من بگیرید، این اصنافی هم که گفتم دو رکعتی اش که صنف است مشروع است، دو تا صنف است که معمولا غیر مشروع است، من شارع می خواهم استنثاءً او را مشروع کنم. آن چیست؟ یک رکعتی، سه رکعتی یا مثلا اعرابی که آمده یا چندین روایت دیگر که انواعش را گفتند. خب اگر اصل بر این است که خلاف دو رکعتی اصلا مشروع نیست بعد می خواهد یک دلیل خاص بیاید یک رکعتی را مشروع کند، عرف عقلاء نمی گویند این جا موونه می خواهد؟ که بگویند من این یک رکعت را استنثاءً گفتم مبادا بخوانید چون خلاف این حرام بود، چرا این را می خواهد؟ چون بدعت است، چون توقیف است، شارعی که می خواهد این توقیف را بیان کند باید چه کار کند؟ باید تذکر بدهد که من این یک رکعتی که می گویم بخوان، همین جاست، مبادا جای دیگر را هم بخوانی. و الا به عرف بگو بیا یک رکعت نماز بخوان، خب این ها یاد می گیرند؛ یاد می گیرند که در شرع نماز یک رکعتی هم داریم که اگر بدعت بود آن طرف موونه می برد که تذکر بدهند که نه نه نه همین یکی را! ولی می بینیم هیچ جا صحبتی از آن نمی شود.
برو به 0:30:28
شاگرد: طبق فرمایش شما یکی از این دو ارتکاز صاف نمی شود؟ ولو این که این طور مخالف ارتکاز فرمودند آن طرفش معلوم نیست طبل زده بشود.
استاد: من دیروز گفتم حاج آقا دو تا ارتکاز گفتند؛ دوتا هست، یکی نیست. آن چیزی هم که الان بر می گردیم راجع به آن ارتکاز آن ارتکاز چیست؟ حاج آقا هم فرمودند یعنی خلافش دلیل می خواهد یعنی اگر یک جایی شارع فرموده که شب فلان 6 رکعت نافله بخوان، حاج آقا فرمودند ارتکاز می گوید یعنی دو تا دو تا بخوان، اگر می خواستند یک سلام بدهید، می گفتند که آقا فرمودند در مفاتیح بیاورند بگویند یک سلام بده. ارتکاز بیش از این نبود، یعنی وقتی دلیلی به صورت مطلق می آید ارتکاز متشرعه می گوید وقتی حضرت فرمودند 6 رکعت بخوان یعنی 3 تا 2 رکعت، بخوان.
شاگرد: چه چیزی باعث ارتکاز شده؟ بالاخره شارع قبلش یک کاری روی این ها کرده بود که این ها به این سمت رفتند. این باید به نظر شاید باید تحلیل بشود.
استاد: عرض می کنم
شاگرد: این طرفش بیان می خواهد به این معنا که اگر منظورشان این است که 6 رکعت به یک سلام بود، می فرمودند. سوال این است که حالا اگر می خواست به یک سلام بخواند، غیر مشروع است؟ بحث سر این است.
استاد: حالا این مانده است ما فعلا بحث را خرده خرده جلو ببریم. فرمایش شما خیلی حرف خوبی است. ببینید الان ارتکاز بر این است، شارع چه کار کرده با ذهن متشرعه که این ها این طور به ذهنشان می آید؟ خب! علی ای حال شارع کاری کرده که این ها بفهمند که وقتی بیان خاصی از ناحیه خود شارع نیامده، یعنی دو رکعت است.
اولا این مطالبی که دیگران گفتند صاف بکنیم، اگر این را بپذیریم که این طوری است، کار به این جا رسید که دیگران گفتند حتی اگر بیانی هم آمد ولو قاعده تسامح هم قائل باشیم باز چون شبهه بدعت است و عدم جواز، احتیاط این است که صلاة اعرابی و نماز برای مصباح شیخ و همه این ها را نخوانیم. این دیگر این جا، جا ندارد. یعنی روی ارتکازی که حاج آقا می فرمایند شما قبول دارید که این چیزی که ایشان می فرمایند این ها همه صاف است، تسامح را قبول دارند. ادله ای هم هر کجا در کتب آمده نماز را این طوری بخوان هیچ شبهه ای ندارد که بگوییم احوط این است که نخوانیم لذا خود حاج آقا هم نمی گویند.
شاگرد: آن وقـت ممـکن است جواب بدهند می گویند آن طـبلی که زدید برای آن طـرفش شـارع آمده می خواسته آن را نتیجه بگیرد[11] که دو رکعتی دو رکعتی است؛ خودش دیگر نمی آید این را با صلاة اعرابی و امثال این ها خراب کند.
استاد: رئیس الطائفه در مصباح جاهای متعدد یکی دو تا هم نیست که تصریح شده به این که خب مثلا 10 رکعت به یک سلام بخوان که من خیالم می رسد اصلا بعضی هایش حِکَمش مبهم نیست. الان مباحثه طلبگی است، گفتم مسند افتاء برای مجتهدین است اما در مباحثه طلبگی هر چه به ذهن می آید، باید بحث کرد. یک جا که تصریح می کنند 10 رکعت نماز با یک سلام بخوان. اگر آن عرض من درست باشد و آن که شاهد هم داشت که مطلقا بین مستحبات سلام دادن ها، نحوی تسهیلی برای ضبط است، وقتی سلام می دهی می فهمم دو تا دو تا جدا شد، کمتر شک می کنی، بخواهی 10 رکعت را پشت سر هم بخوانی چقدر شک می کنی تا بخواهی جدایش بکنی؟ و لذا حضرت فرمودند «إن شئتَ سلّمتَ إن شئتَ لم تسلّم.» شما بگویید که نشد، داری می روی از دلیل خارج می شوی، آخر ما انحصار را استفاده بکنیم؟ بگوییم حضرت می خواهند این جا به خصوصیت مورد تعبدا بگویند، این جا اختیار است و الا اگر یک نحو ارشاد به کل مستحبات را استظهار بکنیم که مستحبات این طوری است. خب اگر این طوری است وقتی حضرت می گویند 10 تا با یک سلام بخوان یعنی این نماز از آن هایی است که می خواهم بین آن پا نشوی بیرون بروی، در مجلس واحد سر برسان. این از آن هایی است که آن قدر فضیلت دارد که اگر بین آن پا شوی سلام بدهی، تو را به حرف بگیرند ثوابش از دست می رود، خب همه را با یک سلام بخوان. این خیلی دور از ذهن است به عنوان این که بگوییم همین جا هم باز طبق ضوابط کلی نوافل مختار هستی، همین 10 رکعت هم مختاری اما تاکید کردند برای این که مبادی از دستت در برود، ندب در ندب می شود یعنی مطلوب در مطلوب می شود. تعدد مطلوب است که آخرش سلام بده که همه را یک جا خلاص کنی. از جای خودت تکان نخورده 10 رکعت را سر برسانید. آیا این حکمت از ذهن عرف خیلی دور است؟ مخصوصا با این ضوابط اگر سر برسد که «إن شئتَ سلّمتَ و إن شئتَ لم تسلم» خودش یک صغری است، نه خودش یک کبرای استثنای موردی باشد آن هم با آن دو تا صحیحه ای که بود.
خب به آن ارتکاز برگردیم، پس آن ارتکاز این است که شارع کاری کرده که اگر من حرفی نزدم خودتان دو رکعت دو رکعت سلام بدهید. خب دو رکعت دو رکعت سلام بدهید یعنی اگر ندادید بدعت است؟ چوبتان می زنند؟ خب این، آن طرفش خیلی موونه زائده ای می خواهد و لذا حاج آقا دوتا ارتکازات فرمودند یعنی آن طرفش گفتند که قبول کردند یک رکعت نماز است و متشرعه استنکاف ندارند. که همان ارتکاز دوم بحث دیروز بود. خب با این دو تا ارتکاز ما الان این را می گوییم که شارع با ذهن متشرعه چه کار کرده؟ می گوید من توضیح برای شما ندادم، خودتان میدانید دو رکعت دو رکعت بخوانید، توضیح هم دادم توضیح من را می گیرید. با این معنا هیچ مشکلی نداریم. پس بنابراین اصل این معنا، بدعت را، خلاف شرع را و آن چیزی را که مخصوصا عرض من بود، این ارتکاز نمی تواند آن مدعای عرض من در توقیفیت را دستکاری بکند. چرا؟ چون توقیفیت را ما معین کردیم، عبادت یک پیکره و طبیعتی دارد، یک ماهیتی دارد، حتما توقیفی است، اصنافی دارد، این اصنافش هم نمی تواند هر طوری خودتان خواستید در بیاورید، اصنافش هم توقیفی است اما هر صنفی را که شارع توقیف کرد یعنی بیان کرد، اگر منظور شارع این بود که تعدی نکنید به عنوان بدعت و تعدی است، تذکر می داد. نه این که یک چیزی را بفرماید و دست عرف عام بدهد، بعد بگوید این دیگر فقط همینی که من گفتم، بقیه اش خودتان می دانید بدعت است، نه آن ها با این ارشاداتِ زیاد، یاد می گیرد.
برو به 0:37:32
حالا به خصوص خود ادله هم بعدا می بینیم. که گفتم از فرع به اصل بیاییم، همان ادله ای که می گویند وتر و شفع به هم متصل هستند یا منفصل هستند یا مختار هستید، این ادله خیلی مهم است. چرا مهم است؟ اهمیتش برای این است که همه فقهای شیعه متفق بر استثنای وتر هستند. صاحب جواهر برای صلاة اعرابی چه کار کردند؟ گفتند احوط این است که ترک کند اما صاحب جواهر قدرت این را دارند بگویند احوط این است که وتر را هم ترک کنید؟ چون قدرتی نیست، وتر دیگر جا افتاده است، نمی گویند احوط ترکش است. با چه آب و تابی این را بیان می کنند! خب حالا قدرت بر این نیست که بگوییم احوط ترک وتر است، همین را می گیریم ادله اش را سان می دهیم. استظهار از ادله ای که همه قبول داریم، بگوییم از این ادله چه استظهار می شود؟ اگر از این ادله استظهار این شد که با آن چیزی که ما به عنوان قاعده درست کردیم جفت و جور نمی شود، باید آن قاعده را تعدیل کنیم، نه این که همه این ها را یک طوری می بینیم کأنه در عرف عام داریم می بینیم بعد از این ها دست بر می داریم به خاطر آن قاعده ای که یک استظهاری داشته است که نظیرش هم در نذر الاحرام بود.
والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
پایان
تگ: مقدس اردبیلی، جواهر الکلام، دو رکعتی بودن نماز مستحبی، نماز شفع و وتر، البیان، الدروس، شهید اول، محقق حلی، بدعت، توقیفیت عبادت، ماهیت و صنف و فرد عبادت، ارتکاز، محدوده توقیفیت عبادات، حکمت های سلام نماز، نماز اعرابی، نذر نماز یک رکعتی
[1] المبسوط في فقه الإمامية، ج1، ص: 71
[2] السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج1، ص: 193
[3] مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة (ط – القديمة)، ج3قسم1، ص: 243
[4] این عبارت در کتاب البیان شهید اول آمده است.
[5] البيان، ص: 213
[6] بهجة الفقیه، ص11
[7] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج7، ص: 54
[8] یکی از حضار جلسه
[9] یکی از حضار جلسه
[10] بهجة الفقیه، ص11
[11] تعبیر استاد، آن را بماساند بود که این گونه تصحیح شد: آن را نتیجه بگیرد.
دیدگاهتان را بنویسید