1
اگر كفّار ابتداى به قتال نمودند، بايد مقاومت نمود با تمكّن؛ و اگر ابتدا نكردند، بايد ابتدا كرد با تمكّن براى نقل به اسلام، يا رجوع به شرايط ذمّه اگر اهل كتاب باشند ، كه اگر منتقل نشدند يا وفاء به عهد نكردند، كشته بشوند . و واجب در هر صورت ، محدود به زمان مثل يك مرتبه در سال نيست، بلكه داير مدار وجود شروط و تحقّق خوف و قوت و ضعف مسلمين از قيام به اين امر و رجاء رجوع در كفّار به نحو آكد از آنچه بر قتال مترتّب مىشود مىباشد ؛ پس گاهى بيش از يك دفعه واجب مىشود در سال، و گاهى يك دفعه هم واجب نمىشود .
و ممكن است گاهى نوبت به مصالحه به تأخير قتال با كفّار برسد با مباشرت امام اصل يا نايب خاص او ، چنانچه مىتواند تأخير قتال نمايد به سبب مصالحى كه خودش مىداند بدون مصالحه با آنها . و اگر با نايب عام تصدّى مقاتله باشد، مىتواند تأخير و مصالحه نمايد .
تكليف نايب خاص امام ، ابتداى اقرب فالاقرب از كفّار است براى دعوت يا ارجاع يا دفاع، مگر آنكه ابعد ، خطر و ضرر او بر اسلام و مسلمين ، اشدّ باشد با تساوى در توقع و خوف؛ و رعايت اصلح براى اسلام و مسلمين و دفع ضرر راجح از آنها لازم است و استحبابى نيست . و هم چنين نايب عام اگر قائل به نيابت او باشيم .
و هم چنين لازم است انتظار قوّت و كثرت مسلمين ، در زمانى كه دشمن اكثر و اقوى است و قوّت مسلمين مترتّب است به انتظار . و [ چون ] قوّت و ضعف، مختلف است به اختلاف ازمان و احوال و خصوصيّات دو طرف ، عبرت به تشخيص امام است يا