1. صفحه اصلی
  2. /
  3. شرح
  4. /
  5. درس فقه (١٢)-بررسی واحد های زمان و قطعات آن

درس فقه (١٢)-بررسی واحد های زمان و قطعات آن

انواع ساعت ها ، کیفیت تنظیم تقویم شمسی
    |
  • لینک کوتاه : https://almabahes.bahjat.ir/?p=11055
  • |
  • بازدید : 114

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه ١٢: ١۴٠٠/٠٧/١٨

چند سوال در مباحثه مطرح شد که هنوز پرونده آن مفتوح است. یکی راجع به متن «الناصریات» سید هست که متن، آیا «للیلة القابلة» است یا «للیلة الماضیة»؟ که صحبت از آن گذشت. یک چیز دیگری بود که ارسال فرموده بودند و تتمه آن نیز به چیزی برخورد کردم که عرض می‌کنم تا بحث جلو برود، ببینیم چه می‌شود.

نکته‌ای در مورد متن کتاب ناصریات

المؤید بالله که معاصر شیخ مفید بود و در فقه، کتاب «تجرید» را داشت، محور فقه ایشان، فقه قاسمی و هادوی بود. اما یک کتاب دیگری هست که معاصر خود سید است -یعنی همزمان شیخ مفید و سید (رحمة الله علیهما)- الهوسمی صاحب «الإبانة» است؛ ایشان در همین «الإبانة» کتابی دارد که مختص فقه ناصری است و معاصر سید مرتضی (رضوان الله علیه) است. نسخه‌های متعددی دارد؛ 3 یا 4 نسخه نقل کرده‌اند. گفتند در کتابخانه اردن از کتاب «الإبانة» الهوسمی نسخه دارند. او در متن می‌گوید: «قال الناصر للحق: إذا رُؤیَ الهلال قبل الزوال فهو لیومه»؛ در «الإبانة» اینگونه است: «فهو لیومه» که از حیث مطلب با «للیلة الماضیة» یکی می‌شود ولی تعبیر دوتاست. دیدم آقای صدرایی در آن کنگره‌ای که برای سید بوده، درباره ناصریات سید توضیحی می‌دهد و می‌گوید که من مطابقه کردم و دیدم الناصریات سید چیزی نیست جز همان الابانه؛  اصلا سید  این کتاب را برداشته. حالا نمی‌دانم ایشان از کجا این را فهمیده است. علی ای حال، عجایبی در الابانه هست؛ مثلا می‌گوید متفق علیه نزد امامیه است که شروع ماه با مقارنه است؛ چیزی که معلوم است اینگونه نیست. البته این‌ها در شرح «الابانه» آمده است؛ «الابانه» شرحی دارد و متنی. حالا تحقیق بیشتر و اینکه این الهوسمی در الابانه واقعا متن او با الناصریات یکی بوده یا نه؟ و امثال اینها، ادامه آن به عهده خودتان. من این چند کلمه‌ای که دیدم را خدمتتان گفتم تا ببینیم این «لیومه» که ایشان گفته، با «الماضیة» که اینجا گفته، این تفاوت‌ها را باید چه کار کنیم. این یک نکته در مورد ناصریات.

 

برو به 0:03:30

مقدمات علمی پیش نیاز بحث رویت هلال

مطلب بعدی، قبل از اینکه فرمایش محقق بهبهانی را راجع به آن حدیث بخوانیم، در مورد بحث‌های دیروز چیزهایی به ذهنم می‌رسد که با پیشرفت مباحث، یک مقدمات علمی را نیاز داریم که اگر در ذهنتان بوده یادآوری شود و اگر نبوده حتما در ذهن بیاید و در موردش فکر و تامل کنید؛ معلومات بسیار خوبی است که کم کم باید گفته شود. لذا اگر در میان بحث می‌رویم و آن مطالب را مطرح می‌کنیم، به این جهت است که حتما به آن نیاز پیدا می‌کنیم.

یکی از آن بحث‌ها این است؛ دیروز در این مورد صحبت شد که خروج قمر از تحت الشعاع و تکوّن هلال یک پدیده سماوی است و لحظه خاص خود را دارد و ربطی به آفاق و بقاع مختلف زمین و شب و روز آنها ندارد و با مثل طلوع و غروب نیز فرق می‌کند. طلوع و غروب در تکوین خودش با تفاوت افق متفاوت می‌شود. الان در اینجا واقعا برای ما ظهر نشده اما اگر به طرف شرق بروید الان واقعا ظهر آنهاست و زوال شده است. دو تا افق است و واقعا هم دو تا زوال دارد، دو تا غروب دارد، دو تا طلوع دارد؛ نمی‌شود این را کاری کرد. اما اینکه قمر از تحت الشعاع بیرون بیاید ربطی به این ندارد که شما کجای زمین هستی. بله، وقتی طرف پشت زمین هستید نمی‌توانید آن را ببینید؛ خب این یک چیز روشنی است. همان‌جا رویت تقدیری ممکن است، یعنی می‌گوییم اگر من آن طرف زمین بودم می‌دیدم؛ برای هلال فرقی نمی‌کند، این من هستم که پشت زمینم و نمی‌بینم. حالا یکی از آقایون -مطلب خوبی است که ان‌شاءالله می‌رسیم- در انواع تقدیر، مطالبی فرمودند. شاید به مشهور منسوب می‌شود که تقدیر کفایت نمی‌کند؛ اینطور نیست، حتی در حاشیه عروه نیز محشین عروه در انواع تقدیر تفصیلاتی دارند. مرحوم سید در تغییر تقدیری ماء، 3 تا مثال زدند و خیلی‌ها در این مثال‌هایی که سید طبق مشهور فرمودند: «لا اعتبار بتغییر التقدیری»،[1] خیلی‌ها یا فتوا می‌دهند یا احتیاط می‌کنند و قبول ندارند. نمی‌توانیم بگوییم در تغییر تقدیری، تابع حس هستیم یا تابع ظاهر هستیم. حالا این به عهده خودتان، ان‌شاءالله بازمی‌گردیم.

علی ای حال، الان هلال از تحت الشعاع خارج شد و نصف زمین به طرف هلال است و هلال به طرف بالای افق آنهاست، و نصف زمین پشت هلال است و اصلا هلال آن طرف است، اینها نمی‌توانند ببینند. اما خب اگر طوری بود که این مانع زمین نبود می‌توانستند ببینند. الان که ما اینجا نشسته‌ایم اگر شب باشد و هلال هم آن طرف زمین  لز تحت الشعاع خارج شده باشد اصلا در آسمان بالای سر ما هلالی نیست. ولی خب اگر مثلا فرض کنید دوربینی باشد که با نور با طول موج بسیار پایین که از زمین عبور می‌کند و آن طرف زمین را ببیند، می‌تواند هلال را ببیند. خب این مانع ندیدن، زمین است و ما، نه اینکه هلال از تحت الشعاع خارج نشده است. خب این خروج هلال برای کسانی که شب هستند چه فایده‌ای دارد؟ فایده دارد؛ لحظه خروج هلال برای ضابطه‌مند کردن شبانه روز خیلی اهمیت دارد.

خب یک چیز دیگری را مجدد به عنوان مقدمه عرض کنم، مطلب خوبی است. قبل از آنکه آن مقدمه اصلی را عرض کنم، گفتم که شما کره زمین را در هر حالی در نظر بگیرید، 24 ساعت بالفعل دارد، همین الان کره زمین 24 ساعت دارد؛ ما الان فقط ساعت 11 داریم، اما کره زمین هم 11:15 دارد، هم 11:30 دارد، هم طلوع دارد، هم غروب دارد، همه اینها را در هر آنی دارد. خب نکته این است که یک قطعه زمانی مثل ماه  سال، وقتی حساب می‌کنید، آن قطعه زمانی نسبت به نقاط و نسبت به گذر زمان، یک زمان خاصی است، مثلا 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه است؛ این همان مقارنت و قطعه زمانی مقارنت است. خب در این فاصله زمانی می‌بینید که چیزهای مختلفی صورت می‌گیرد که برای این قطعه زمانی حساب باز می‌کنیم و می‌گوییم از اینجا تا اینجا، و آن را به چیزهای مختلف تقطیع می‌کنیم. الان این قطعه را که در نظر می‌گیرید، نکته این است که -عرض می‌کنم تامل کنید برای بعدها- اگر بگویید از لحظه مقارنه تا لحظه مقارنه، 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه می‌شود و اگر به ثانیه تبدیل کنید -نمی‌دانم یادداشت کرده بودم- حدود 2.5 میلیون ثانیه می‌شود؛ اینها معلوم است در این قطعه زمانی. نکته این است که اگر کل ساعات کره زمین را در نظر بگیرید، لحظه شروع با لحظه ختم، هر کدام 24 ساعت برای کل کره اضافه دارد؛ یعنی برای زمان می‌گویید 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه، اما ساعاتی که کره زمین دارد از این مقدار 48 ساعت بیشتر است. چرا؟ چون لحظه شروع و لحظه پایان، هر کدام 24 ساعت کره زمین اضافه دارد؛ این نکته خوبی است و بعدا فوایدی هم دارد.

شاگرد: 24 ساعت اضافه، یا 48 ساعت؟

استاد: لحظه شروع 24 ساعت، و لحظه پایان هم 24 ساعت. مجموعا می‌شود 48 ساعت اضافه. اما بین راه ندارد، فقط 24 ساعت اضافه برای لحظه شروع خوب است ولی برای دورهای بعدی نه، تا برسد به لحظه پایان. لحظه پایان هم که ماه تمام شد در مقارنه بعدی هم 24 ساعت باز زمین اضافه دارد. این نکته‌های خوبی است.

 

برو به 0:11:12

واحدها و قطعه‌های زمانی و احکام آنها

خب، چیزی که امروز می‌خواهم تامل بفرمایید، علامه مجلسی نیز در «بحار» آورده‌اند؛ می‌فرمایند: «فوائد جلیلة»، یعنی اینها چیزهایی است که آدم باید بداند و فوایدی مهم و بزرگ است. اینها را آدم نداند، ذهنش باز نیست و کمبود دارد. ببینید، واحدهایی که در زمان رخ می‌دهد، قطعه‌های زمانی را برای اغراض مختلف، و احکامی که دارد، عرف عام و شارع مقدس اینها را قرار دادند و احکامی بر آن بار می‌کنند. مثلا می‌گوییم روز، یک واحد زمانی است؛ از چه موقع هست تا چه موقع؟ خب یک واحد است؛ متشرعه می‌گوید از طلوع فجر است تا غروب، منجمین می‌گویند از طلوع شمس است تا غروب. خب این یک واحد زمانی مستقل است و وقتی روز می‌گوییم، دیگر نیم روز نداریم؛ اگر می‌گوییم امروز مثلا اول فروردین در تقویم است، یک روز حساب می‌کنیم، البته این یک شبانه روز است که بعد عرض می‌کنم. یک واحد دیگر، شب است؛ شب برای خودش به عنوان یک واحد، احکامی دارد، مثلا می‌گوییم امشب شب اول ماه است. یک واحد دیگری که هست و خیلی ظریف است -اینها نزدیک به هم هستند و ان‌شاءالله کم کم در ذهن جدا می‌شوند-، شبانه روز است. دقیقا واحد روز با واحد شب و احکامهما، با واحد شبانه روز و احکام آن، فرق می‌کند. ابتدا انسان می‌گوید که خب اینها چه فرقی می‌کند؟ بعد که جلو می‌روید می‌بینید که اینها چه قدر فرق می‌کند. واحد دیگر نیز ساعت است و دیگری، لحظه است. پس روز به عنوان یک واحد، شب به عنوان یک واحد، شبانه روز به عنوان یک واحد، ساعت به عنوان یک واحد، و لحظات یک روز و ماه و سال به عنوان یک واحد؛ خود لحظه نیز مستقلا به عنوان یک واحد است. ببینید، ساعت به عنوان یک واحد، با لحظه به عنوان یک واحد، فرق دارد. حالا مثال‌های آن را عرض می‌کنم و برای شما واضح می‌شود. احکام اینها بعدا می‌آید.

چرا اینها را می‌گوییم؟ بعضی چیزها در عرف متشرعه جزء واضحات است، ما نمی‌خواهیم آن واضحات را تغییر دهیم، می‌خواهیم مبادی آن را خوب تصور کنیم. خب بگویید وقتی حکم شرعی واضح است، چرا این مبادی را می‌خواهیم این مقدار دقت کنیم؟ به خاطر فقه الحدیث؛ همه مشکل ما در این بحث رویت هلال این است -من اینطور به ذهنم می‌رسد- که احادیث پربار و بسیار بالا و پر فایده داریم، اما چون در مبادی فهم اینها زود به تعارض می‌رسیم و مشکل داریم، می‌گوییم تعارض کرد و اعرا ض می‌کنیم. در حالی که اگر این مبادی صاف باشد، این احادیث را که می‌بینیم نمی‌گوییم اعراض می‌کنیم و تعارض است؛ کجای آن تعارض است؟! روایاتی است که حرف می‌زند و مطالب دقیق با این مبادی را دارد می‌گوید. در فقه الحدیث نباید کم بگذاریم تا این بحث خوب پیش برود.

خب، الان عبارتی از علام مجلسی بخوانم. علامه مجلسی در بحار ج 59 اسلامیه، که جلد 56 بیروت در نرم افزارها می‌شود، همین اوایل جلد، در باب «الایام و الساعات و اللیل و النهار»، بعد از چند روایت فرمودند: «فوائد جلیلة؛ الاولی …»[2] هر چهار فایده خیلی خوب است که ان‌شاءالله نگاه بفرمایید. در کتاب «السماء و العالم» است؛ مرحوم مجلسی کتاب بحار را 24 جلد، و با کتاب اجازات، در 25 جلد تبویب فرمودند، کتاب «السماء و العالم» جلد 14 بحار می‌شود. تا جلد 13 بحار سیره معصومین تمام می‌شود و جلد 14 بحار شروع کتاب «السماء و العالم» است.

نمی‌دانم کجا دیدم که گفته بودند من (علامه مجلسی) در میان مولفین و مصنفین مجامع روایی تفاوت دارم، من در سن کمی بودم که در تمام علوم عصر خودم سرآمد همه بودم، یعنی در سن پایین همه علمی را بلد بودم. لذا بحار را که نوشتند و تبویب را بلد بودند؛ تبویب کتاب بسیار مهم است. لذا برای من سوال بود و دنبال آن هم رفتم اما الان یادم نیست، آیا یک کتاب دیگری در احادیث و در مجامع روایی می‌بینید که کتاب «السماء و العالم» داشته باشد؟ شما سراغ دارید؟ این اختصاصی مرحوم مجلسی است. «السماء و العالم» اسم یکی از ابواب کتب حکمت قدیم است که آنها «السماء و العالم» داشتند.

مرحوم مجلسی چون همه علوم را بلد بودند می‌دیدند بسیاری از روایات معصومین علیهم السلام مربوط به این مباحث است و یک کتاب قرار دادند به نام «السماء و العالم». این مطلبی که دارم می‌خوانم در همین کتاب است. ایشان فرمودند: «اعلم أن اليوم نوعان حقيقي و وسطي …‏»، بعد از چند سطر فرمودند: «قال أبو ريحان البيروني إن اليوم بليلته‏ …» و بعد می‌گوید «ثم إن العرب …». حالا من اینها را نمی‌خواهم بخوانم، خودتان بخوانید. می‌خواهم آن نکات اصلی که به بحث ما مربوط است و فایده دارد را عرض کنم. البته این چیزی که نقل فرمودند، بیرونی (ابوریحان) چندین کتاب دارد؛ قانون مسعودی، تحقیق ما للهند، و …، این مطلب از «الآثار الباقیة عن القرون الخالیة» است؛ کتاب معروف بیرونی است. چاپ آقای اذکیایی هم که شده در صفحه ٧ این مطلب آمده است. مرحوم مجلسی از همین ابتدای کتاب «الآثار» بیرونی مطلبی را نقل می‌کنند که برای بحث ما خوب است. ایشان می‌گویند: «ثم إن العرب فرضت أول مجموع اليوم و الليلة نقط المغارب على دائرة الأفق‏»، بعد از چند سطر می‌گویند: «فأما عند غيرهم من الروم و الفرس و من وافقهم فإن الاصطلاح واقع بينهم على أن اليوم بليلته هو من لدن طلوعها»، بعد از چند سطر می‌گویند: «و أما أصحاب التنجيم (اصحاب نجوم و فن هیئت) فإن اليوم بليلته عند جلهم و الجمهور من علمائهم هو من لدن موافاة الشمس فلك نصف النهار».[3]

ساعت محلی، منطقه‌ای و جهانی

ببینید، اینجا ما چیزهایی را نیاز داریم که برای ضابطه‌مند شدن، باید همه اینها را بدانیم. مثلا الان در زمان ما 3 تا ساعت خیلی کاربرد دارد؛ ساعت محلی، ساعت منطقه‌ای، و ساعت جهانی. بسیاری از امور شرعی ما برای ساعت محلی است، مثلا الان رادیو که اذان می‌دهد، می‌گوید شما که در تبریز هستید نماز نخوانید، چون در ساعت نماز، ساعت محلی باید ملاحظه شود، نه ساعت منطقه‌ای که مثلا تهران است؛ این ساعت محلی است. ساعت منطقه‌ای همان قاچ جغرافیایی است. قبلا عرض کردم، کل کره 24 ساعت است و در هر یک ساعت، خورشید 15 درجه می‌رود. روی کره، نصف النهارهایی که بین آنها 15 درجه فاصله بوده و خورشید در یک ساعت می‌رود، هر دو نصف النهاری که میان آنها 15 درجه فاصله است، یک قاچ جغرافیایی می‌شود. 24 تا 15 درجه، می‌شود 360 درجه که کل کره است؛ این هم می‌شود ساعت منطقه‌ای Time Zones. ساعت رسمی هم داریم؛ برای یک کشوری مثل عراق نیم ساعت با اینجا تفاوت دارد. ساعت رسمی یعنی ساعتی که یک منطقه‌ای با فاصله یک ساعت را برای نظم امور، رسمیت می‌دهند و با ساعت محلی فرق دارد. یک ساعت هم ساعت کره است؛ کل کره، مایحتاج بشر است. نمی‌شود گفت که ما منطقه را تقسیم کردیم و محلی هم داریم، پس با ساعت دنیا و جهانی چه کار دارید؟ نه، جاهایی می‌رسیم که مهم‌ترین چیز، تقویم کل کره است. اگر بخواهیم شبانه روز را تعیین کنیم و روز تقویم را تعیین کنیم، تا این ساعت را نداشته باشیم کار ما گیر می‌کند. اینها بر اساس نیازها بوده است.

 

برو به 0:21:17

خب، برای قدیم ساعت‌های مختلفی قرار می‌دادند؛ مثلا ساعت‌هایی که -کسانی که سن آنها زیاد باشد یادشان هست- ساعت غروب‌کوک بود، ظهرکوک بود. ساعاتی که در شرع می‌گفتند و فقها می‌فرمودند، مثلا می‌گویید شب در شرع 12 ساعت و در روز هم 12 ساعت، و دعاهایی دارد؛ ساعت دوم روز، ساعت دوم شب. ساعاتی که برای شبانه روز بوده، خود ساعات، واحد استقلالی روز یا شب بوده، نه ساعت استقلالی شبانه روز؛ عرض کردم اینها فرق می‌کند. شما اگر بگویید ساعت، ساعت واحد شبانه روز است، کل 24 ساعت را تقسیم می‌کنید می‌شود 2 تا 12 ساعت، اما اگر بگویید من چه کار به شبانه روز دارم، من با شب کار دارم و می‌خواهم شب را که خدا قرار داده، به ساعاتی تقسیم کنم تا برنامه‌ام را تنظیم کنم. در ساعت غروب‌کوک، ساعت وقتی روی دسته بوده، وقتی بوده که خورشید -وقت غروب- در افق می‌نشسته است، و لذا هر چند روز یکبار ساعت را تغییر می‌دادند؛ وقتی خورشید غروب می‌کرد باید ساعت روی دسته می‌بود تا بفهمیم که الان 3 ساعت از شب رفته است، خب پس هر روز باید آن را با غروب تنظیم کنیم؛ هر روز که نیاز نبود، ولی هر چند روز که تغییر می‌کرد می‌آوردند روی دسته تنظیم می‌کردند و بعد می‌گفتند که حالا 3 ساعت از شب رفته، 6 ساعت از شب رفته است، مجموع شب نصفه شده و نصف شب برای وقت نماز شده است. دقت کنید، الان که کل شب را -یعنی از غروب تا طلوع- به 12 ساعت تقسیم می‌کنید اگر شب بلند باشد این 12 ساعت از ساعت ما بیشتر است و اگر شب کوتاه باشد 12 ساعت از ساعت ما کمتر است. ولی خلاصه شما آن واحد استقلالی‌ای که دارید به آن ساعات می‌دهید، شب است. شب به عنوان یک قطعه‌ای از زمان و با احکام خودش، 12 ساعت است، یعنی قطعات کوچک‌تری در آن برای حاجات خودتان فرض گرفتید؛ چون نیاز دارید شب را دسته‌بندی کنید، می‌گویید می‌خواهم شب من 12 قسمت داشته باشد تا بدانم در هر قسمت چه کار می‌کنم.

شاگرد: یعنی  یک قسمتی از آن بیشتر از یک ساعت است و یک قسمتی کمتر از یک ساعت؟

استاد: در غروب کوک بله.

شاگرد: سرعت ساعت‌ها که تغییر نمی‌کرد و چرخ‌دنده‌های آن علمی و ثابت می‌چرخیده است.

استاد: ساعت‌های قدیمی یا پاندول داشت یا چیزی که محور رقاصه به آن می‌گفتند، اینها به اندک تنظیمی یا جلو می‌رفت یا عقب می‌ماند. اینکه شما می‌گویید ساعت تغییر نمی‌کرد کدام ساعت منظور شماست؟ ساعتی که تند کار می‌کرد یا کُند؟

شاگرد: بالاخره  وقتی این ساعت را جلو عقب می کردند و کوک آن را عوض می‌کردند،‌سرعت آن را که عوض نمی کردند که با توجه به طول شب ،‌سرعت را کم و زیاد بکنند، سرعت که همان بوده است.

استاد: می‌شد عوض کنند؛ صحبت در همین است.

شاگرد: خیلی پیشرفته بوده، الان این چنین چیی نداریم( خنده حضار)

شاگرد: مثلا ساعت شنی بوده

شاگرد: بالاخره این شن با یک سرعتی می‌ریخته،‌حالا یا از این طرفی می کنند یا از‌آن طرفی.

استاد:نحوه سوراخی که شن می‌ریخته تفاوت می کرده.

شاگرد: مثلا زمستان ها سوراخش را یک جور تنظیم می کردند تابستان یک جور دیگر.

استاد: خود ساعت و نحوه پیشرفت آن خیلی مهم است و فن سنگینی است. برای اینکه کارها گیر می‌کرد و بهم می‌ریخت، امروزه آخرین کاری که بشر کرده، ساعت اتمی است؛ ساعتی اتمی درست کردند که آن ثانیه و واحد آن را با آن اتم خاص -اتم سزیوم- درست کردند که تازگی‌ها دقیق‌تر شده و در 20 میلیون سال یک ذره تفاوت می‌کند. ساعت پاندولی هر یکبار که می‌رفت و برمی‌گشت، یک دور می‌شد یک حرکت، یک ثانیه؛ اگر تندتر می‌رفت، ثانیه آن کوچک‌تر می‌شد و با انواعی که داشت تفاوت می‌کرد. علی ای حال، ساعت را هر طور که قرار دهید یک افت و خیزی در خطا دارد.

پس، واحد مهم است؛ گاهی با روز کار دارید به عنوان یک واحد، گاهی با شب و گاهی با شبانه روز. این ها برای بحث ما اهمیت دارد.

شاگرد2: در شبی که کوتاه بوده آیا همان 12 ساعت حساب می‌شده، سرعت ساعت را زیاد می‌کردند یا واحد آن را کمتر می‌کردند؟

شاگرد٣:  ١٢ تا ۶٠ دقیقه بوده یا ١٢ تا ۵٠ دقیقه؟

شاگرد٢:یا مثلا اگر شب کوتاه است باز همان ١٢ تا هست یا ساعات کمتر می‌شده.

استاد: نکته اصلی آن را عرض کنم؛ شما 24 ساعت را چگونه تقسیم کردید؟ اول علامت گذاری کردید یک دور گردش وضعی زمین به دور خودش، یا به چشم ما، خوشید که یک دور دور ما در شبانه روز دور می‌زند، زمان آن را در نظر می‌گیرید و بعد این را به 24 قسمت مساوی تقسیم می‌کنید. حالا ساعتی تنظیم می‌کنیم که در این 24 قسمت مساوی، عقب جلو نرود؛ دقیق‌ترین ساعت این است. پس سرعت و بُطئ ساعت شما، دست شماست و شما زمین و خورشید که با هم در نظمی قرار گرفته‌اند را به 24 ساعت تقسیم کردید. می توانید این را مثلا به ۴٨ ساعت تقسیم کنید. اتفاقا شبانه روز دقیقا کمی کمتر از 24 ساعت است؛ 23 ساعت و 57 دقیقه و خورده‌ای. حالا چرا؟ دلیل آن هم در کتاب‌های هیئت هست. به هر حال، برای اینکه ساعت سر برسد شما این را 24 ساعت دقیق تقسیم می‌کنید. حال که چنین است، ساعتی درست کنید که …؛ مثل الان که دستگاه‌ها هوشمند شده است و می‌گوید شما در مملکتی هستید که ساعت تابستانی دارد و درست روز 30 شهریور راس ساعت 12 که شد، خود دستگاه ها، یک ساعت عقب می‌کشند. همین کار را شما برای ساعت غروب می‌توانید انجام دهید؛ یعنی ساعت خودش می‌داند که الان در چه روزی از سال هستیم و شب ما بلند است یا کوتاه است، دقیقا می‌داند غروب این ساعت است، طلوع هم این ساعت است، فوری این را بر 12 تقسیم می‌کند و سرعت و بطئ ساعت را بر اساس این فاصله تنظیم می‌کند؛ بعد شما می‌بینید، عجب ساعت دقیق و خوبی، دقیقا از اول غروب تا طلوع 12 ساعت شد. چرا؟ چون از اول می‌داند که فاصله طلوع با غروب چه قدر است و این را تقسیم بر 12 می‌کند و سرعت خود را طبق آن انجام می‌دهد. اما آن ساعت‌های قدیمی که غروب کوک بود و عرض کردم تغییر می‌دادند ساعت‌هایی بود که از کارخانه ساعت سازی غرب و شرق و اینها می‌آمد و طبق 24 ساعت شبانه روز گرینویچ و اینها عمل می‌کرد. لذا اینهایی که داشتند اگر می‌خواستند غروب کوک تنظیم کنند، مجبور بودند چند روز یکبار با غروب تنظیم کنند، چون سرعت و بطئ آنها مناسب آن ساعت جهانی بود -24 ساعت- و این سرعت با شبانه روز و ساعت غروب کوک تناسب نداشت. … .

شاگرد: اشکال بحث این است که یک دوازدهم نمی‌شد، ‌مثلا ۵ ساعت از مغرب گذشته این ها، واقعا واقعا پنج دوازدهم شب نبوده است.

استاد: این برای مسامحه خوب است دیگر.

شاگرد: مقداری مسامحه آن زیاد است، چون بعضی مواقع ١٢ ساعت ١٧ ساعت میشود، در آن ایام که شب ١٧ ساعت میشود اگر طبق ساعات قدیم بگوییم ٣ ساعت از مغرب گذشته در واقع ۴ ساعت گذشته.

استاد: بله این برای این ساعت ها مشکلی بوده.  چون سرعت این ساعت ها مناسب با ٢۴ ساعت بوده نه با سرعت غروب کوک. فلذا این حرف در آنجا می آید. برای طلوع همین طور است.

 

برو به 0:31:00

کیفیت تنظیم تقویم با لحظه تحویل سال شمسی

بله، اصل بحث، می‌خواستیم این را عرض کنیم که نظم را احساس کنیم. ببینید، یکی از چیزهایی که همه شنیدیم و بلد هستیم و وقتی ذهن ما به آن توجه می‌کند از باب تنظیر و تشبیه، نحوه فکر ما توسعه پیدا می‌کند، همین مساله حلول شمس به اول برج حمل است. خب 2000 و خورده‌ای سال پیش‌تر که بشر شروع به زیج نویسی کرده، محل تقاطع معدل النهار با منطقة البروج، اول برج حمل بوده است. البته حالا آنجا نیست، چون 2000 و خورده‌ای سال گذشته و جای آن عوض شده است، ولی الان هم از حیث تقویم هنوز باقی است؛ می‌گوییم حلول شمس به درجه اول به اول برج حمل، بعد هم می‌گوییم که سال تحویل شد، یعنی خورشید به نقطه اعتدال بهاری رسیده است. این را همه بلد هستند؛ لحظه‌ای که خورشید می‌رسد روی نقطه تقاطع معدل النهار و منطقة البروج، همه می‌گوییم این لحظه‌ای است که سال تحویل شده است. یک دور که زمین دور خورشید می‌گردد، 365 روز و 6 ساعت است؛ این 6 ساعت هم کاری می‌کند که هر 4 سال یکبار کبیسه داریم. در تحویل سال هم -اگر تقویم‌ها را نگاه کنیم- هر سالی 6 ساعت تفاوت می‌کند، مثلا اگر حالا ساعت 11 صبح بود، سال بعد 6 ساعت جلو می‌رود و 5 بعد از ظهر می‌شود.

حالا سوال این است که لحظه حلول شمس به برج حمل که لحظه تحویل سال است -و وقت‌های آن فرق دارد- چه موقع را اول فروردین بگوییم؟ اول فروردین برای شبانه روز است، تقویم است. لحظه حلول شمس به برج حمل، یک حادثه سماوی است، «ظاهرة سماویة». خورشید در سیر ظاهری خود در منطقة البروج به آن نقطه اعتدلال بهاری می‌رسد؛ این لحظه‌ای که او می‌رسد، -همانطور که قبلا بیان شد- کره زمین 24 ساعت دارد، الان به چه ضابطه‌ای بگوییم که الان اول فروردین است؟ خب این را معمولا همه شنیدید؛ می‌گوییم که اگر تحویل سال بعد از ظهر بود اول فروردین فرداست، مثلا اگر ساعت 1.5 تحویل سال بود امروز باز همان 29 یا 30 اسفند است، چون بعد از ظهر است فردا اول فروردین است. این چیزی است که همه با آن انس دارند. اما اگر 11.5 تحویل سال بود از دیشب می‌گوییم اول فروردین است، هر چند که هنوز تحویل نشده است.

حالا سوال این است مثلا اگر لحظه تحویل سال قبل از ظهر است، که اگر کسی در مشهد باشد -آنجا زودتر ظهر می‌شود-، وقتی که تحویل سال می‌شود برای آنها ظهر شده و زوال شده است اما کسانی که در تبریز هستند هنوز ظهر نشده، اول فروردین برای اینها فرق بکند یا نکند؟ چه کار کنیم؟ الان آنها وقتی شمس حلول می‌کند به برج حمل، یعنی لحظه تحویل سال، ظهر آنها گذشته است ولی تبریز نگذشته است، چه کار کنیم؟

شاگرد: تقویم، منطقه‌ای است.

استاد: آهان، می‌خواهم نیاز را بگویم.

شاگرد: در اینجا حرکت فرق می کند ، آن حرکت وضعی است این حرکت انتقالی است، این یک ٢۴ ساعته است…

استاد: درست است یعنی ما قطعاتی داریم می خواهیم حرکت وضعی را بر قطعات شبانه روز تطبیق دهیم.

الان لحظه‌ای که خورشید می‌آید، آن لحظه سماوی است و ربطی به روز و شب و زوال ندارد، اما ما می‌خواهیم بین مردم روی کره زمین تقویم داشته باشیم یعنی میقات تا بگوییم که امروز روز اول فروردین است و فردا روز دوم. حالا الان برای مشهد بعد از ظهر آنها لحظه تحویل سال است و برای تبریز قبل از ظهر است، چه کار بکنیم؟

شاگرد: توافق کنیم و یک نقطه ای را در کل کره زمین به عنوان مبدأ قرار دهیم.

شاگرد٢: ثمره این بحث چیست؟

استاد: حالا شما بگویید ما چه کنیم تا بگویم ثمره اش چیست؟امروز بگوییم اول فروردین است یا، 29 یا 30 اسفند است؛ ثمره در اینجا ظاهر می‌شود که تقویم یک روز تفاوت می‌کند.

شاگرد: واحد را تغییر می دهیم،  زمان ٢۴ ساعته را  حساب می کنیم.

شاگرد٢: نمی توانیم این کار را بکنیم.

شاگرد: واحد را از لحظه برمی داریم یک واحد دیگر جای آن می گذاریم.

استاد: حالا این ٢۴ ساعت چه قدر حرف دارد حالا این را نگه دارید.

شاگرد: واحد لحظه است، واحد حلول شمس به برج حمل، لحظه است. لذ مشهد با تبریز فرق می کند، این  واحد را ما برای تقویم، تعیین می کنیم،این را عوض می کنیم.

استاد: لحظه را عوض می کنیم؟ نمی توانیم.

شاگرد: واحد را در تقویم عوض می کنیم.

استاد: آهان، منظور شما این است که واحد اول فروردین را عوض می کنیم،‌سوال این است که به چه میزانی؟ سوال من که می خواهم خدمت شما عرض کنم همین است. خلاصه کدام را بگذاریم،‌قبل از ظهر یا بعد از ظهر؟

تا حالا که این همه سال مشکلی نداشتیم. مشکلی نداشتیم چون که برای حل مساله، غیر از ساعت محلی -زوال شمس تبریز و مشهد- یک زوال قراردادی (اعتبار کردیم) می گوییم ساعت رسمی. یک نقطه‌ای را در کل ایران -یک نصف النهار را- به عنوان معاهده و قرارداد گذاشتیم، مثلا نصف النهاری که از حرم شاه عبدالعظیم در ری رد بشود. آن نصف النهاری که ساعت ایران با آن تنظیم می‌شود بین گرمسار و تهران است ظاهرا؛ آن می‌شود ساعت منطقه‌ای و ساعت رسمی. حالا خوب شد، این میزان است؛ اگر قبل از ظهرِ این نصف النهار، لحظه تحویل سال است کل ایران امروز اول فروردین است چون قبل از زوال تحویل می‌شود، و اگر نسبت به ظهر این نصف النهار، تحویل سال بعد از ظهر باشد امروز اسفند است و فردا فروردین.

شاگرد: در کشورهای دیگر چگونه می‌شود؟

استاد: حالا بحث را می‌خواهم روی همین جلو ببرم.

حالا شما می‌خواهید کسانی که فارس هستند و همه نوروز را قبول دارند -تاجیکستان، افغانستان و حتی عراق و سایر جاها- می‌خواهند به سازمان ملل پیشنهاد دهند که شما یک روز را به عنوان اول فروردین و عید نوروز قرار بدهید؛ اول فروردین برای کل کره که همه مردم بفهمند امروز عید نوروز است. خب حالا در ما نحن فیه، اگر در تاجیکستان یا افغانستان، آنها برای خودشان ساعتی قرار دهند، برای آنها دیروز می‌شود اول فروردین، و امروز اول فروردین ما می‌شود؛ دوباره بهم خورد؛ نظم می‌خواهد. اینجاست که به این نکته توجه می‌کنیم که به کل کره یک نظم داده‌اند که برای کل کره یک روز اول فروردین باشد تا نظم پیدا کند. ما به این نیاز داریم و الّا آن کشور همسایه ماست و تحویل قبل از ظهر او بوده و فروردین حساب کرده، و ما بعد از ظهر بوده و فروردین حساب نکردیم؛ نظم بهم می‌خورد. چه کار کنند؟ اینجاست که یک ضابطه کلی برای کل کره ارائه می‌شود. همین کاری که اینجا کردیم؛ می‌گوییم در کل کره به یک نصف النهار قراردادی مفروض  نیاز داریم، اگر این لحظه تحویل سال قبل از ظهر اوست برای کل کره امروز اول فروردین است، و اگر برای آن نصف النهار قراردادی، لحظه تحویل سال بعد از ظهر آن نصف النهار است امروز اسفند است برای کل کره، نه فقط برای ایران.

 

برو به 0:41:10

شاگرد: اول فروردین برای این است که به آن نیاز داریم زیرا همه کشور با هم در ارتباط هستند و نیاز به وقت واحد دارند. اما عید فطر اینگونه نیست که نیاز باشد تمام دنیا یک روز را عید فطر قرار دهند یا حتی لازم نیست داخل کشور ایران همه یک روز را عید قرار دهند؛ در تبریز یک روز عید باشد و در مشهد روز دیگری باشد. این چه مشکلی ایجاد می‌کند؟

استاد: مشکل این است که اساسا تقویم و میقات برای یک «ما به الاشتراک» میان بشر است. شما می‌گویید که اول فروردین بیا آنجایی که وعده کردیم، شما می‌روید اما او فردا می‌آید، می‌گوید اول فروردین که فردا بود، شما چرا امروز آمدید؟ الان امسال در عراق می‌گویید اربعین گرفتیم اما اربعین عراق فرداست؛ فطرت هر مستمعی این را می‌پذیرد؟! شب قدر و عید هم همین طور.

شاگرد: شارع فی الجمله ساعت محلی را ملاک دانسته و بیشتر احکام بر اساس ساعت محلی است. همان‌طور که در ظهر شدن در مشهد و ظهر نشدن در اینجا مشکل نداریم، در مورد عید هم همین‌طور.

استاد: نه، ببینید من ابتدا عرض کردم در اینکه حرف شما را بزنیم مشکلی ندارم، اما می‌خواهم با مفاهمه پیش برویم و برای ما واضح شود. ببینید این را قبول دارید یا نه؟ بعضی چیزهاست که اختلاف افق، تکوین آن را عوض می‌کند؛ الان اینجا دارد طلوع می‌شود اما در تبریز طلوع نشده است، چگونه بگویم که نماز قضا شده است؟ هنوز طلوع نشده، یعنی تکوین آن با هم فرق دارد. اما وقتی لحظه تحویل سال است، چه تبریز ظهر شده باشد چه نشده باشد، اصلا ربطی به خصوصیت افق ندارد. چرا؟ چون «ظاهرة منفصلة»، پدیده‌ای است بیرون از خصوصیات آفاق بلاد. حالا شما بگویید در آنها هم تغییر بدهند، اگر ظاهر دلیل باشد که ما حرفی نداریم، اما صحبت در این است که آیا ادله این را می‌گوید؟ ما اینگونه بگوییم و بعد یک روایت صحیحی را -که فقه الحدیث آن را چه قدر باید کار کنیم- اعراض می‌کنیم! چگونه از ابتدا آن را می‌گویید و بعد از این اعراض می‌کنید؟! از ابتدا چیزی را نگویید که افق، تکوین او را تغییر نمی‌دهد تا بعد مجبور به اعراض نشوید. این عرض من است.

و الحمدلله رب العالمین.

تگ: کیفیت تنظیم تقویم شمسی،رویت هلال،ناصریات،‌سیدمرتضی، هوسمی،‌الابانه،‌کتاب السماء والعالم بحار،‌علامه مجلسی، ابوریحان بیرونی،‌ساعت غروب کوک،‌ساعت محلی،‌ ساعت منطقه ای، ‌ساعت جهانی،‌ اعتبار، رویت تقدیری، صاحب عروه

 


 

[1] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج‌1، ص: 30 و أن يكون التغيير حسيا فالتقديري لا يضر فلو كان لون الماء أحمر أو أصفر فوقع فيه مقدار من الدم كان يغيره لو لم يكن كذلك لم ينجس و كذا إذا صب فيه بول كثير لا‌ لون له بحيث لو كان له لون غيره و كذا لو كان جائفا فوقع فيه ميتة كانت تغيره لو لم يكن جائفا و هكذا ففي هذه الصور ما لم يخرج عن صدق الإطلاق محكوم بالطهارة على الأقوى.‌

[2] . بحار، ج 56، ص 9.

[3] . بحار، ج 56، ص 10-11.

درج پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

The maximum upload file size: 10 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, text, archive. Drop files here

هیچ فایلی انتخاب نشده است